『کاربرد نظریه شخصیت در درمان』
❒الیس در کارگاه های خود مانند جلسات درمان خویش،
درمانگری رهنمودی است و برای اینکه کسی را ناراحت یا مضطرب نکند، بدون اینکه پیچ و خمی به جملات خود بدهد،
مستقیما به اصل موضوع می پردازد.
مشکل الیس این است که افراد را متقاعد سازد تا از فرایندهای شناختی خود برای آفریدن نوعی زندگی استفاده کنند که لذت را به حداکثر و عذاب وجود را به حداقل برساند. الیس دوست دارد بگوید:
«هدف از زندگی،داشتن لحظه های خوب است» اما او لذت گرای بلند مدت است نه لذت گرای غیرمنطقی کوتاه مدت که به قیمت عذاب بلندمدت، غرق در امیال زودگذر می شود.
❒رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی یا درمان منطقی- عاطفی الیس به عنوان یک نظریه شناختی، به فرایندهای درون فرد(ارگانیزم) به عنوان عوامل تعیین کننده مهم عملکرد شخصیت اشاره می کند.این رویدادهای برانگیزاننده A نیستند که اهمیت دارند بلکه
برداشت ها و تعبیرهایی که فرد از این رویدادها می کند، مهم هستند.یعنی B مستقیماً به C می انجامد. بنابراین کسی که طرد یا شکست را از طریق عقیده عقلانی پردازش می کند ممکن است پیامدهای مناسب تاسف، پشیمانی، دلخوری، ناخشنودی را احساس کند و تصمیم بگیرد آنچه را تغییر دهد تا از وقوع دوباره رویدادهایی که مایه تاسف هستند جلوگیری کند.
❒
اگر افراد زندگی خود را بر گرایش های ذاتی منطقی و تجربی بودن بنا نهند، می توانند از اشفتگی های هیجانی اجتناب کنند.به عنوان انسانهای عقلانی(منطقی) می دانیم که دنیا همیشه عادلانه
نیست،رویدادهای ناگوار در زندگی هر کسی اتفاق می افتند. بنابراین گاهی دستخوش هیجان های بجایی مانند
تاسف،پشیمانی،ناخشنودی و دلخوری می شویم. در واقع، می دانیم که کامل نیستیم و همیشه شکست هایی داریم و اشتباهاتی می کنیم، اما اگر کسی صرفا به این دلیل که کامل نیستیم، به صئرت موجودی بی ارزش با ما برخورد کند، ناراحت خواهیم شد. با اینکه قبول داریم منافع شخصی خود را در درجه اول اهمیت قرار می دهیم، تصمیم می گیریم شرایط اجتماعی ناخوشایند را در جهت منطقی تری تغییر دهیم ، زیرا می دانیم در بلندمدت، به نفع ماست که در دنیای عاقلانه تری زندگی کنیم.
❒در دنیای عاقلانه تر،
گرایش های فطری خود را به صیانت نفس و لذت آفرینی می پذیریم. در این صورت کمتر به فعالیت های خودشکنی مانند لذت جویی کوتاه مدت سیگار کشیدن یا پرخوری می پردازیم که خشنودی فوری تامین می کنند ولی به قیمت کاهش سرزندگی و شادابی تمام می شوند. ما
تمایلات خود را به خلاق بودن،استفاده کردن موثرتر از زبان،شهوانی و جنسی بودن،دوست داشتن و دوست داشتنی بودن، تحقق می بخشیم(الیس، 1973) اما به این دام غیرمنطقی نمی افتیم که فکر کنیم این تمایلات طبیعی، ضروریات مبرم هستند. برای مثال اگر دیگران به ما احترام بگذارند و برای ما ارزش قائل باشند، زندگی شادتر می شود، اما نتیجه نمی گیریم که باید حتما توسط دیگران تایید شویم.
آدمی که از نظر هیجانی سالم است می تواند تا اندازه ای برای دیگران اهمیت قایل شود که رابطه مناسبی با انها داشته باشد اما آنقدر به دیگران اهمیت نمی دهد که اسیر تایید آنها شود.
پارت ➋
✍ ملیسا پز
🏅 ارتباط با مدیر و موسس ASEFT و IFEFT و دیگر مجامع بین المللی روانشناسی ، استاد محمد جواد باغشینی 🎖 :
👑 https://instagram.com/mohammad.javad.baghshany ⚜
👥 گفتمان #روانشناسی در انجمن بین المللی درمان #متمرکز_بر_هیجان (I.F.E.F.T) :
🦋 @International_EFT_Forum ❤️🔥
🏫 آموزش کامل #EFT در جامعه ی درمانگران #هیجان_مدار آسیایی (A.S.E.F.T) :
🦋 @SocietyForEmotionFocusedTherapy ☄
.