🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه
♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب
🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲
❌ ارتباط با ما / تبلیغات
⧩⧩⧩
@salam_bar_zarneh_z
➖
❌ #شرایط_تبلیغات در کانال :
⧩⧩⧩
@salam_bar_zarneh0
ـ #بهار حرف کمی نیست تا #سخن گفتن از تو، #صبح را به #فلق شعرهایت #طلوع کند. برگ را #شکوفه دهد و همچون بارش ابر که به #بهار می رسد و درخت شعر تو پا بر جا خطوط به #امید متخلص نامت شود. بر #اطلس دامان آسمان، ستاره در درخشش سبک مشتق #اشعار زیبایت همچون #کواکب بر شمد #دل می درخشد تا #بال کشان از گوشه ی چشم #قلم ، نام زرین تو #پلک بگشاید و برای #تقارن عاشقانه هایت همواره #ذهنخلاق و اندیشمندت فوران آبشار ترانه بر پایین #دشت قلب ها #بتراود. قشنگ ترین شعرهای جهان از #کلکخیال انگیزت ، میان همه ی الفاظ نکته بین قلمت ، #طنینعشق می سراید. بر #پیچکنیلوفریدل ، آویز دلخوشی می پیچد. #رنگینکمان شعرهایت ریسه ای ست به کمان دل تا شعرهایت بوی گلاب و #سیب بر قافیه ی #دلدادگی بدمند.چشم هایت به دو#ساغرشراب می آید و #شاەتوت درشت لب هایت #نجوایعاشقانه ها را به جرعه ای از #جاممیالست در وسعت عطشناک #غزل ته نشین آرامش را به #آفتاب می دمد.#شعرهاینابت را می توان #قاب گرفت و به #دیوارنگاه پر #اشتیاق آویخت. #تمنای نفس های شعرت به رنگ #دلتنگی ست تا آه ، سایه های #جان آزار خستگی #ممتد را به جاده های ناهموار #انتظار مرور کند. آه تصویر شعرهایت در من خسته مانده است. ترانه ی #قاصدک در هیاهوی بادها گم شد.#گیسوان بلند #غزل بر شانه های آوار، رفتن تو را به چهچهه ی #بلبلخموش ، صبحی به رنگ اهتزار به #دلآسمان می شکافد تا #مویەسرایی تو را به بال هزاران #شاپرک ، خاطره ی از کمال در رقص رنگ #یاس به اعجاز شعرهایت نغمه گوید. باغی از نور ترانه در #تقویمزندگیات ورق خورد. #ازل شتابان پایان قصه ی رفتن #جانگدازت را به سرچشمه ی ناپیدای# خورشید رساند. #موسیقی دلنوازت ، همچون #سوسنی در صدایت راه می رود تا #زورقدل در خیالت ، غرق شگفتی شود. پس از #فصل بلند #سکوت، صدای خسته از نم #باران چشمانت بوسه ی ابرهاست تا بر دشت گونه ها سرریز #هجران شود. تو را داشتن در میان #هیاهویقصەها، کُرنش#قلم را به تکاپوی خواستن ها می کشاند تا #روحسبز شعرها همدم لحظه های #تنهایی باشد.
#آسمان از نفست رنگ #بهاران دارد، لطافت #حریر پیچیده سبزه زار بر قامت #بلوط رویش ترانه و #طراوت خواستن هاست. شکوفه ها به حسرت #دشت پیرهنت پلک گشوده اند.بوی #بهارنارنج بر آغوش جنگل #عطر می پراکند. حال این بوسه ی کدام #اخگر است که بر #افق گونه هایت آتش روییده ی لبان اوست. گاهی به #رعد و گاهی به #شبنم شعله بر #شکوفەزار داری. رج به رج شمردن #اشک آتش بر دامنت #سوختن و #خاکستر است.این #دشت تفتیده ی توست که همچون #هرمقلم من، نای #نفس سرودن ندارد.#گندمزارت بوی #نان می دهد، بوی تلفیق عرق جبین پیشانی #برزگر و دستان پینه بسته ای که چشم انداز وعده ی #سرخرمن به گفتار دارد.#خوشه خوشه ای که ریخت روی #دامنت، ترک برداشته ی قلبی ست که #خزان وزیده به #تاراجمزرعه دارد. نگاه به دونیم مانده است ، #اندوه تو که ز #آتش تیره بختی و مرگ #نان می بارد.#نگاه چشمه ی جان خشکیده است تمام #جادەهای امید در حسرت نان جان می دهند.زلالی گریه ی #آیینەها خون فشان زرد است. بساط #داس و درو در #بقچەیپاییزی دل پیچیده است.سمن افسرده و جام عتیق #ارغوان رو به زوال است.#زمین خسته است و لبخندی به لب خوشه ی #گندم ندارد. #دلآسمان خوش نیست هوای خسته می وزد در #چشم گندمزارت.دیگر شوری بر #جویبار لب گندمزار روان نیست.بی قراری پلک هایت #انعکاس دلشوره ی توست که در #باغنگاهت این گونه #گردباد حرمان آفت زده است. باورش سخت است در این #روزگاران، درختانت #ایستاده میمیرند. .نه #شعری مانده است و نه #شوری. صبحدم #زاگرس، لحن #ارغوان آتش بر دامن دارد.دل #شمشادها خون است بهار گندمزار از کوچه ی #دلتنگی می گذرد بیا ای #روح سرسبز #غزلها، که #زاگرس بیت بیت #شعرهایش همچنان #خزان به رخسار دارد.