سعید مبشر

Channel
Logo of the Telegram channel سعید مبشر
@saeid_mobasher_71Promote
731
subscribers
دکترای فلسفه‌تطبیقی کتاب: کوبه [برگزیده جایزه قیصر‌امین‌پور و حسین‌منزوی] کانال را به شعر دوستان معرفی کنید. آیدی‌ من: @saeid_m_71 اینستاگرام: https://www.instagram.com/saeid_mobasher_71?igsh=MWlwenRnZnQ0ZGRrag==
تو چون سکوتی و در خلوت
وضوح بیشتری داری
چگونه پلک بپوشاند
جهان این‌همه پیدا را؟

#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
صدا چه خاصیتی داشت در تکلم تو؟!
صدا به قلبِ من از گوشِ من مُقدّم بود

صدا به عطر تو آغشته بود و می‌آمد
صدا به کشتن من، کاملا مصمم بود

تو را به نرمیِ یک‌گل به سینه چسباندم
اگرچه نیت من بوسه‌های محکم بود


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
به خنده خلوت خود را به من تعارف کرد
گریست از هیجان، چشم آسمان پُف کرد

گرفت دست مرا، از درون درخت شدم
نخواند وِردی و در روح من تصرف کرد

دلش گرفته‌ی غم بود و از زلیخا گفت؛
که حیف از آن همه حُسنی که خرج یوسف کرد

به دورها نظر انداخت _از خودم به خودش _
مرا مسافر یک راه بی‌تکلف کرد

سرم به شانه‌اش افتاد و رادیو می‌گفت:
شهاب نابلدی با زمین تصادف کرد

«زمان گذشت وَ ساعت چهار بار نواخت»*
وَ رأس بوسه‌ی ما ناگهان توقف کرد.


#سعید_مبشر

*:از فروغ


@saeid_mobasher_71
مرا صدا زدی اما تکان نخورد لبت
مرا صدا زدی اما صدا نداشت صدات

#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانوی خوب! عطر شبانگاه مُشک و مِی!
ای مرجع تمام خطابات عالم! ای!

دستت اجابتی است که بعد از پیمبران
کار فرشته‌های خدا را گرفته پی

_ بی‌واژه، با صدای غریبان آشنا _
در من بدم که از تو بخوانم شبیه نی

بوسیده‌ام تو را بگو اما کی و کجا؟
رقصیده‌ای برای من اما کجا و کی؟

از شوق می‌پرد به هوا، های و هوکنان
با شیطنت به گوش درختی بگو که: «هی!»

وقتی که شهر با تو بهاری است ماه من!
دیگر چه فرق می‌کند اردیبهشت و دی؟

این جاده‌ها؛ لبت، دهنت، گونه‌ات، چه روز
با بوسه‌های ممتد من می‌شوند طی؟


#سعید_مبشر
#مجموعه_غزل_کوبه

گوینده: آقای سامان اجتهادی🌹

@saeid_mobasher_71
چه خوب بود که با استعانت از لب تو
تمام آتش اطراف را بخوابانیم
شبیه آب سپس در زمین فرو برویم
و مثل نفت به خاورمیانه برگردیم


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
آواز خواندم از تب و تنهایی
شاید به رغم این‌همه دانایی
یک مرگ در نهایتِ زیبایی
با آخرین ترانه‌ی خود باشم

#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
اگر از ارتفاعی درست بنگریم همه‌ی چیزها سرانجام به هم می‌رسند: اندیشه‌های فیلسوف، کار هنرمند، و اعمال نیک.

#نیچه
فیلسوف: تاملاتی در باب جدال میان هنر و معرفت


@saeid_mobasher_71
غزل جدید:


صدای رود درآورد و رد شد از بدنم
که پُر شد از ماهی آستین پیرهنم

و بعد باد شد از چار سو وزید به من
که غنچه‌غنچه شکوفید جای‌جای تنم

و بعد خواب شد و رفت زیر پرده‌ی چشم
و مثل چلچله‌ای شاد پَر زد از دهنم

خلاف عقربه‌ چرخید تا قرون قدیم
و راه داد سپس در فِسانه‌ای کهنم

نگاه کردم و در نقشه‌های آن دوران
نبود هیچ "شبی" در قلمروی وطنم

نگاه کردم و روحم به دشت‌ها زده بود
رها و یک‌دله با اسب‌های ترکمنم

و جنگلی شدم آن‌گاه و گوی روشن ماه
نشست سر به‌ هوا روی شاخ کرگدنم

و او که بود؟ جواهرفروش زیبایی
که خورده بود به من،[ آه من که راهزنم]

سوال کردم از او رود و باد و خواب و چه‌ای؟
جواب داد که هان! رود و باد و خواب و زنم

زدم تعارف و گفتم که باب آغوشی
به خنده گفت چه می‌دانی از کسی که منم؟

زن ای زن ای زن زیبا! به پنجه‌های ظریف
مرا که کشته‌ی عشقم درآور از کفنم


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
هنوز جعبه‌ی انگور تازه می‌جویی
و دست‌های تو را سبز می‌کند گِردو
نسیم می‌وزد از شرق و عطر گرم هرات
بلند می‌شود از کاسه‌های بادامت

دوباره زنگ بزن از همان فراسوها
که نیک و بد همه یک ماجرای ساختگی است
دوباره زنگ بزن تا بگویمت که چقدر
درخت می‌شوم از زنگ نابهنگامت


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
Forwarded from اِلتیام | Eltiam
معشوق من شبیه شماها نیست...

🎙️:#التیام
🖋️:#سعید_مبشر
@eltiam_official
Fereshteh Zanam
Eltiam
چنان به جای همه دوست دارمت، گاهی
به اشتباه می‌افتم که در کدام تنم

🎙️: #التیام
🖋️: #سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
Baeid Midanam
Eltiam
به علتی همه را آفریده است خدا
تو را برای من آیا؟ بعید می‌دانم

🎙:#التیام
🖋️:#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
مابین آن سکوت اهورایی
برگشت و گفت با هیجان: آری
یعنی که ابتدای جهان بله
یعنی که انتهای جهان آری

تنها تویی که تُندی هستی را
یارای ایستاده شدن داری
ای آخرین جوابِ کمی‌کافی!
ای آخرین پناه زبان! آری!

با من سخن بگوی وَلو هرگز
حرف از بکارت تو نمی‌کاهد
آواز‌های گم‌شده را سر ده
با من بخوان! بخوان و بخوان، آری

دست تو را گرفتم و تاریکی
از پای‌ِمان شروع به رفتن کرد
می‌دیدم و صدای تو می‌آمد
از سمتِ سایه‌های جوان... آری

مِنهای گریه‌های مه‌آلودم
من با تو با تمامت خود بودم
بنگر چگونه قلب منی ای زن!
بیهوده می‌شوی نگران... آری

گفتم کنار ماه نپاینده
می‌آیم از سپیده‌ی آینده
گفتی همان بهار که در راه است؟
گفتم همان بهار، همان، آری

دنیای ما دوچرخه‌ی مجروحی
در انزوای ساکتِ انباری‌ست
جا مانده حرف‌های خدا شاید
در کیف مرد‌ نامه‌رسان... آری


#سعید_مبشر



@saeid_mobasher_71
هم گوشه‌ای نشستم و رنجیدم
هم ایستاده یک‌سره چرخیدم
تا صبح مثل دایره چرخیدم
با صوفیان بی‌کس و بی‌هوشت

مرزی میان ماست و محرومم
در شکل‌های مختلفی از تو
عشقم بدون بهره‌ای از قلبت
شعرم بدون صرفه‌ای از گوشت


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
ای دختری که راه نمی‌یابد
خورشید هم به نیمه‌ی تاریکت
شب نَشت می‌کند به فراسوها
از خط‌چشم مشکیِ باریکت

در اوج خاطرات مه‌آلودم
صورت به آسمان تو می‌سودم
ای کاش در برهنگی‌ات بودم
مانند دست‌های تو نزدیکت

نایی نمانده در تن من دیگر
تنظیم کن حوالی دل یا سر
ای دسته‌نقره! می‌کشی‌ام آخر
در انتظار لحظه‌ی شلیکت

با قهر کردن از خود و بیگانه
راهی شو از اتاق به میخانه
بنویس روی آینه: "دیوانه"
با نوکِ سرحنایی ماتیکت

ای لهجه‌های فارسی‌ات شیرین!
تلفیق هفت چشمه‌ی سحرآگین
باید تو را به چند نَمَط بوسید
تهرانی و هراتی و تاجیکت

در روزهای اول تابستان
تبدیل می‌شوی به شرابستان
وقتی نسیم و گَرده‌ی گل با هم
اقدام می‌کنند به تحریکت

بُردی مرا دوباره مرا بردی
تا آخرین ستاره مرا بردی
این قلب سرسپرده مبارک‌باد
این مرد پاک‌باخته تبریکت!


#سعید_مبشر



@saeid_mobasher_71
اگر تو خوب نبودی، اگر تو ماه نبودی
اگر تو لحظه‌ی دیوانگی پناه نبودی

اگر تو مثل نجیبان سرت به کار خودت بود
اگر به فکر جهانی ورای ماه نبودی

اگر تو ساده‌ شبیه زنان شهری امروز
اگر تو راز مُنقش به تاج شاه نبودی

اگر تو نم‌نمِ باران روزهای بهاری
اگر تو رعدِ گران در شبی سیاه نبودی

اگر تو رقص زنی روی پرده‌های تماشا
اگر سماع پر از شور خانقاه نبودی

اگر تو گرم همان پخت و پز که دخترکانند
اگر تو پشت یکی‌ چرمه با کلاه نبودی

اگر تو یک‌گل قرمز برای هدیه به محبوب
اگر تو معجونی از چهل‌گیاه نبودی

کسی قبول نمی‌کرد عذر شیفتگان را
اگر تو ای همه دوشیزگی! گواه نبودی


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher
من از زیادیِ سربازهای دور-و-برت
نمی‌هراسم و از تیغِ سمّی تبرت
تو را شبانه می‌آیم بدزدم از پدرت...


#سعید_مبشر
یک‌و‌نیم مصرع از غزل


@saeid_mobasher_71
"رودابه‌ای گریخته از پستو
جنگاوری گره زده بر ابرو
پیغمبری که معجزه‌اش گیسو"
در چشم‌های رهگذران بودی

یک‌جفت کفشِ هلهله در پایت
می‌رفتی از غروب به فردایت
ای ماه! وقت بستن موهایت
زیباترین چریک جهان بودی


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
سلام الهه‌ی گیسو به باد داده‌ی من!
چراغ روشن چشمت امام‌زاده‌ی من!

تو شرح حال خودت را بگو! مرا ول کن
غم است و شعر و شب، اعضای خانواده‌ی من

دعای هر شبه‌ام عاقبت‌ به‌ خیرم کرد
که سمت خانه‌ات افتاده راهِ جاده‌ی من

لبالب از توام آغوش مهربانت کو؟
که بی‌گدار نریزد زمین زیاده‌ی من

مگر تو کاشته‌ای تاک این حوالی را؟
به آفتاب شبیه است رنگ باده‌ی من

و چند صفحه‌ی دیگر شروع قصه‌ی نو: 
زنی شبیه تو دل برده از نواده‌ی من


#سعید_مبشر


@saeid_mobasher_71
Telegram Center
Telegram Center
Channel