پلنگ چشم من افتاد بر رُخات در آب
برای تشنهی چشمم چه نعمتی است سراب!
دو دست، خیسِ تو کردم درآبِ دیدهی خود
شِکَن شِکَن شده تصویر، در میانهی قاب
چقدر سایهی مِه دور صورتات زیباست!
نگاهِ ماه بچرخان، پلنگ را دریاب
شبی که ابر نباشد، چه قرص ماهی تو؛
به چشم ماهی خونسردِ قرمزِ مرداب!
که غبطه میخورد آخر به ماهیِ ناچیز؟!
ولی خوشا که ببیند تورا بدون نقاب
تویی که دورترین حسرتی برای پلنگ
که گاه به چنگات میآورم در خواب
به سر رسیده دگر طاقتِ همیشهی یوز
گذشته کار ز کار و دو چشمِ من بیتاب
خوشا شبی که چو پروانه پیله پاره کنم
کنم به سوی تو پرواز بی حساب و کتاب
بگیریام به برت ساغرت شوم در دست
که مست تو گشتم نه مستِ سکرِ شراب
تویی تو
#مرهم زخمی چه دور یا نزدیک
تویی تو محرم جانی برای قلب خراب
#ساغرطباطبایی#تیرنوشتسالدومشمسی#نوشتههایخطخطی#ساغرانه🆔@saagharaneh