🌹Saagharaneh🌹

#ساغر_طباطبایی
Channel
Logo of the Telegram channel 🌹Saagharaneh🌹
@saagharanehPromote
162
subscribers
231
photos
50
videos
249
links
سین الف غین ر می نویسم... ارتباط با ادمین: 👇👇👇👇 @saaghar_tt
🌹Saagharaneh🌹
‍ باز باران زده و خاک، لبی تر کرده بوی عطر تو، شبم را چه معطر کرده باد با پرده جسورانه به رقص آمده و شاه بیتی ز غزلهای تو از بر کرده خیس از عشق تو بی چتر قدم می زنم و این هوا حال مرا بهتر و بهتر کرده یاس بر شانه ی دیوار به ناز افتاده نکند بوسه ی شبنم زده…
باز باران زده و خاک، لبی تر کرده
بوی عطر تو، شبم را چه معطر کرده

باد با پرده جسورانه به رقص آمده و
شاه بیتی ز غزلهای تو از بر کرده

خیس از عشق تو بی چتر قدم می زنم و
این هوا حال مرا بهتر و بهتر کرده

یاس بر شانه ی دیوار به ناز افتاده
نکند بوسه ی شبنم زده از سر کرده

باز باران زده و من شده ام شاعر تو
عشق، با نم نم افکار تو محشر کرده

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#یاد_این_شعر_قدیمی_بخیر
#اولین_باران
#شهریور۱۴۰۳
@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
سخت است برایم که
قبول کنم این احساس‌های عمیق شادی یا غم، ذوق زدگی یا افسردگی و... که همه را ناشی از سرنوشت پر فراز و نشیب، خصلتهای ویژه‌ی شخصیتی، تربیت خانوادگی، شرایط جامعه و زمانه و خلاصه هزار عامل پیچیده ی عجیب و غریب می‌دانم
همگی شیمی بدن است نه هیچ چیز دیگر؛ شیمی بدن! همین!

یک جورهایی انگار به ابعاد پیچیده‌ی انسانی‌ام بر می خورد اگر بخواهم این را بپذیرم
اما
اینطور که فهمیدم موضوع به همین سادگی است.
یکسری عوامل بیرونی یا درونی(حالا پیچیده یا ساده)، سطح هورمونهای دوپامین، اندروفین، اکسی‌توسین و سروتونین را بالا و پایین می‌کنند و همین.
سُکّانِِ اعصاب و روانِ این پر مدعای از دماغ فیل افتاده دست همین چند میلی لیتر هورمون است. باور می‌کنید؟ یعنی از هر طریقی اسبابی فراهم کنید که اینها ترشح شوند خجسته خواهید بود و لزوما این نییت که تا جهان درست نشود تا عدالت اجرا نشود تا مشکلات حل نشود و.... ما همین کلافه‌ای هستیم که بودیم! خیر!
یک سری چیزهای خیلی خیلی ساده مثل  باکتری روده، تابش آفتاب، ماست و حبوبات، بوس و بغل، ورزش و خنده و از همین قبیل چیزها، من را، این منِ هفتاد منی را نوک انگشتشان می چرخانند.
می‌دانم خیلی مسخره است اما خُب... هست!
البته افزایش این هورمونها می‌تواند به دست رقبایی مثل عبادت و مدیتیشن، شکرگزاری و ساده‌زی بودن و... هم بیفتد و با عدم وابستگی به خیلی چیزها در دنیا احتمال افت هورمونها را پایین بیاوریم...بله این هم راهی است برای خودش.
اما
تا به حال تا این حد احساس کوچکی نکرده بودم که وقتی فهمیدم ممکن است  بعد از خوردن یک دوره آنتی بیوتیک و از بین رفتن میکروبهای مفید دستگاه گوارش به طرز چشمگیری هورمونهای شادی در من افت کند و تا سرحد افسردگی اُفت کنم (اتفاقی که بعد از ابتلا به کرونا و درمانهای سنگین برای من افتاد و یک نفر به من نگفت که حتما وقتی این داروها را می‌گیری هم‌زمان از موادغذایی پروبیوتیک استفاده کن تا احتمال افسردگی پایین بیاید)
اما از طرفی جالبی ماجرا اینجاست که می توان با حفظ #امید حتی امیدِ واهی حتی مبهم یا مثلا با پرداختن به جزئیاتِ قشنگِ هر ماجرای ساده و پیش پا افتاده و ذوق کردن برای ساده‌ترین چیزهای دوست داشتنی و زیبا، و شکرگزاری از داشتن علی الظاهر بدیهی‌ترین نعمتها، در خودِ ساده‌لوحِ پیچیده، هورمونهای شادی را از درون غده‌ها بیرون کشید، آنها را به بدن پاشید و  شادی و نشاط را به این تنِ خسته از غمزدگی هدیه کرد و از این غبارگرفتگی نجات پیدا کرد.
همین!
تمام!
🆔saagharaneh

#ساغر_طباطبایی
#هوالمحبوب
#مردادی‌گرم‌از‌سال‌دوم‌شمسی
🌹Saagharaneh🌹
🌼🌷🌼🌷🌼🌷🌼🌷🌼🌷 که چی که دور از تو من همیشه بی قرار تو؟! که چی که روح سرکشم مدام تار و مار تو؟! . که چی که شب به یادتو به صبح می رساندم تمام فکر و ذکر من فقط در اختیار تو . که چی که می، ندارم و دم از شراب می زنم؟! نه اینچنین...که آنچنان...خراب و میگسار تو .…
برای چاپخانه‌ام تو بهترین مقاله‌ای
و روزنامه‌های من، کثیر الانتشارِ تو
.
چه درد بی‌نهایتی! نمی‌کنم شکایتی!
به زخم دردناک من، شفا فقط غبارِ تو
.
"که چی" نمی شناسد این دلی که مبتلا شده
خوش است اینکه مانده در مسیر انتظارِ تو
.
که چی؟! که شعر من شوی به صدهزار قافیه!
که پلّه پلّه بیتها ....رسانَدَم کنارِ تو

#بخشی‌از‌شعری‌قدیمی
#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#هوالمحبوب
#جمعه
🆔@saagharaneh
Forwarded from Saaghar Tabatabaei
در نبودت شدم آهنگ سه تاری کهنه
از گرامافون پر گرد و غباری کهنه
چمدانی شده ام ،پر ز خداحافظیت
سوت دلگیر و غم الود قطاری کهنه

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
حال‌و‌ روزم دو سه روزیست خبرساز شده
گرد و خاک آمده، شهر دلم اهواز شده

می‌نویسند خبرهای مرا زیر نویس
بادِ سرخ، از طرف دلهره آغاز شده

نیستی تا که ببینی چه به من می‌گذرد
دوری‌ات بُرده مرا، رهزن قفقاز شده

اشک! بیهوده نبار این دل خاک آلوده
شستن‌اش کار محالی‌ست که لجباز شده

او که برگردن من دست رفاقت انداخت
از بدِ حادثه شخصیت‌اش احراز شده

سرِ بازار بیا مرغک عشق ارزان شد
عشق هم عرصه‌ی مردان دغلباز شده

من همانم که سر داشتنت می‌جنگید
دست بیگانه بیفتاده و سرباز شده


ابرِ دلگیر، چو بختک به جهان افتاده
روزگارم دو سه روزی‌ست که اهواز شده

می‌نوازم غزلی زیر شب پنجره‌ات
تو نخوان شعر مرا خانه‌برانداز شده

آنچه هرگز به زبان نامد و برما بگذشت
شاعران شعر بگفتندش و آواز شده


#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#بازنویسی
#تیرماه‌سال‌دوم‌شمسی
@saagharaneh
هم زمان با غرق شدن کشتی تایتانیک در حدود سال ۱۲۹۰ شمسی حرم مطهر امام رضا علیه السلام به توپ بسته شده است
توسط روس‌ها
اما
ما ماجرای تایتانیک را به زیبایی بلدیم اما عموما از اهانت روسها به امام و شیعیانمان چیزی نمی‌دانیم

تاریخ به زیبایی دوست و دشمن را به ما نشان
می دهد و اگر بخواهیم در  نسل آینده، احساسها و مرگ برها و درود برهایشان را کنترل کنیم باید کاری کنیم تاریخ نخوانند.

شواهد این صحبت را پایینتر ارسال می‌کنم

#دنیای_قشنگ_نو
#تاثیر_رسانه
#تاریخ_بخوانیم
#ساغر_طباطبایی
@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
پیغمبرش تا از دلم رد شد
دل پیش هر دینی مردّد شد
چرخید و سویش قبله را کج کرد
بر خاک سرسایید و مرتد شد
.
وقتی نگاهش روی من افتاد
گویی حیا، چون پیرهن افتاد
گنجینه ی قلبم هویدا شد
در دامنِ یک راهزن افتاد
.
یک قوری از احساسِ دم کرده
طعمِ گسش بیچا ره ام کرده
از بس برایش اشک باریدم
حتی سماور آب کم کرده
.
ترسیدم از اعجاز دستانش
چیزی نگفت از راز دستانش
بیرون کشیدم دستهایم را
از خواهش لجباز دستانش

یک دل، مراتا عشق، هول می داد
یک دل، نگه می داشتم...ای داد
یک پا پس و پایی دگر در پیش...
ای کاش پایم راه می افتاد
.
رفتن برایم مرگِ قطعی بود
اما یقیناً، حکم شرعی بود
این ذبح، ابراهیم را می خواست
احساسِ هاجر، بحثِ فرعی بود
.
چاقو، لبِ خاموش را بوسید
این گوش تا آن گوش را بوسید
اینبار اسماعیل قربان شد
سر، ساحتِ آغوش را بوسید
.
وقتی جهان من را از او کم کرد
پل، زیر پاهایم کمر، خم کرد
ساکی پر از کم داشتنهایش
از کلِّ این افسانه سهمم کرد
.
#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
🔍#تفکر مثل هر مهارتی
مثل زبان انگلیسی، مثل نقاشی یا ژیمناستیک، بهتر است از کودکی در انسان نهادینه سود.
.
🔍اگر از کودکی و نوجوانی، فرزندانمان با ملاکها و استانداردهای تفکر آشنا شوند، و با آنها کلنجار برویم که پرسشگرانی خبره بار بیایند و مستدل صحبت کنند، تمرین کنند که محترمانه صحبت کنند و عمیقا به دیگران گوش کنند، با عقاید و نظرات مخالف بدون موضعگیری مخالفت کنند و اگر توضیحی در این باره می شنوند به آن توضیح به دور از تعصبات، فکر کنند مدل ذهنی آنها با هم سن و سالهایشان بسیار متفاوت خواهد شد و بستر مناسبی فراهم خواهد آمد تا در آینده شهروندانی #اخلاق_مدار باشند.
.
🔍آموزش این مهارت به کودکان چند سالی است در ایران شروع شده
در حالیکه
سرمایه گذاری بر روی #نوجوانان بسیار کمتر انجام شده است.
اما
این بار
ما در خدمت نوجوانان شما هستیم.
#هیچ_وقت_برای_شروع_دیر_نیست.
.
در صورت تمایل به ثبت نام یا کسب اطلاعات بیشتر با شماره تماسهای
۰۹۱۲۴۲۴۲۰۲۵
۰۹۱۲۳۵۷۶۹۱۱
تماس حاصل نمایید.
.
#آیین_سنجیده_صحبت_کردن
#ساغر_طباطبایی
#تفکر_نقاد
#سنجیده_اندیشی
#کندوکاو_گروهی
#باهم_فکرکردن
#تفکر_تحلیلی
#کارگاه_مهارت_تفکر
#نوجوان
#تفکر_خلاق
#ذره_بین

#critical_thinking
#thinking
#p4c

🆔@zarrehbin_andisheh
Forwarded from عکس نگار
#شاید_فردا_دیر_باشد!
.
امروز
و
همین حالا
لحظه ایست که باید هر آنچه در جیبهای ذهنمان داریم، روی میز بریزیم. حتی هرچیزی که در جیب مخفی ها...آن پس و پشتها مخفی کرده ایم.

همانهایی که همیشه ترسیده ایم دست کسی به آنها برسد و خدای نکرده به آنها ( دور ریختنی) خطاب شود و محکوم به دور ریختنشان شویم؛ حتی همان ها را باید #جرات کنیم و از آن پس و پنهانها بیرون بکشیم و #دوباره_ارزشگذاری_کنیم.

چه بسیار #انباشته_های_فکری، که باید درستی آنها را بسنجیم.
🔍آیا #منصفانه هستند یا نه؟
.
🔍آیا #دقیق هستند یا نه؟
.
🔍#باورهایمان.....مجموعه ای #متناقض هستند یا در یک راستا بنا شده اند؟
.
🔍آیا جرات داریم پیش از اینکه دیگران را زیر سوال ببریم، اندیشه ها و حتی #شیوه_اندیشیدن خودمان را #زیر_سوال ببریم؟
.
🔍به #شفاف نبودنهایمان اقرار می کنیم یا روی آنها #پافشاری داریم؟
.
🔍اگر #پرسشگری ندانیم چه؟
.
🔍اگر نتوانیم به #نقدهایی که به ما وارد است #گوش_بسپاریم چه؟
.
اگر از آن دسته افرادی هستید که به شما می گویند: #اهل_حل_مساله
....
پس با ما همراه باشید تا در کنار یکدیگر مساله را حل کنیم.
#critical_thinking
#ذره_بین
#ساغر_طباطبایی
#تفکر_سنجشگرانه

🆔@zarrehbin_andisheh
بلند شو
از میان #دل و هر آنچه رخ می دهد...بلند شو!
سوسه نیا
موش ندوان
برو پی کارت!
.
📌پی نوشت : اگر یک جا و فقط یک جا خودخواهی پسندیده باشد، آنجا، همینجاست!
آن هم این که هر کار برای دیگران می کنم، نیت کنم که بی هیچ شک و شبهه ای آن را #برای_دل_خودم انجام بدهم، همه چیز حل است! نه کم توقعیی پیش می آید نه دلخوریی نه روابط به هم خوردگیی؛
منی که بلد نیستم نیتم را برای خدا خالص کنم بگذار #مرحله_ای_دون_اما_موثر را امتحان کنم. لااقل زندگیم عرصه ی جولان شیطانها و بد گمانی ها و گلایه هانمی شود،
راهش چیست؟!
#این_هم_راهش:
جان من!
عزیز من!
در هر کاری احساس فداکاری و از خودگذشتی داشتی به هییییییچ وجه آن کار را نکن!
تو ظرفیت #زینب بودن نداری....#تو_خودت_باش....اینطور عزیزتری!

#حقیقت
#ساغر_طباطبایی
#آبان_نوشت98
@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
1.گاهی یک #چتر، ارزش یک #تاکسی را دارد، اما کاش می شد ارزشش بیش از این باشد؛ به اندازه ی #مهربانی!

دیروز حدود ساعت 7 بعد از ظهر که توی خیابان داشتم قدم می زدم، باران تند شد.
خیلی تند!
مردم به زیر سقفها و سایبان مغازه ها پناه برده بودند به این امید که شاید شدت باران کم شود و به خانه یا کارشان برسند اما نشد.
نیم ساعت خیابان شریعتی را پایین می رفتم اما کم نشد که نشد.
نگاه مردم به منی که داشتم با چتر زیر باران قدم می زدم مثل نگاه پیاده ها به تاکسی های زرد بود!
انگار داشتند فکر می کردند که چقدر پیشنهاد بدهند من حاضرم کنار چترم به آنها جا بدهم!
البته
خودم هم داشتم فکر می کردم که با چه جمله ای می توان به یک پیاده گفت بیا زیر چتر من با هم برویم... چطور بگویم که سوء برداشت نشود...چرا نمی توان راحت مهربانی کرد؟!
.
.
2. این فرهنگ 《یکی من یکی تو》 را دوست ندارم.

یک عزیزی امروز به من 《التماس دعا》گفت و من هم طبق عادت 《محتاجم به دعا》گفتم اما بلافاصله پشیمان شدم.

این چه فرهنگی است که اگر کسی به ما چیزی بگوید ما باید بلافاصله خودمان را محتاجتر و بدبختتر از او نشان دهیم. یا اگر از ما ایکسی بخواهد بلافاصله ماهم یا همان ایکس را یا ایگرگ مشابهی را باید به حسابش بگذاریم؟!
می گوید 《التماس دعا》
بگو 《چشم》بگو《هر روز اگر نه که هر هفته حتما دعاگویت هستم》 بگو 《نه فقط خودت را، نه فقط همسر و فرزندانت را، که رفته ها و مانده هایت همه را هر هفته دعا می کنم》
بگو《خیالت راحت! روی من حساب کن! دعاگو داری》
.
پی نوشت:
سواره از پیاده خبر ندارد.
پیاده زیر چتر از پیاده ی بی چتر خبر ندارد.
پیاده بی چتر از پیاده بی چشم خبر ندارد.
پیاده ی بی چشم سر، از پیاده بی چشم دل خبر ندارد......
.
دعایت می کنم: 《دلت بینا》
.
#ساغر_طباطبایی
#آبان_نوشت98
.
@saagharaneh
دوست دارم تنها بمیرم؛
بدون اینکه دستهایم را روی شانه ی کسی انداخته باشم .
دوست دارم لحظه ی رفتن
بی نیازترین لحظه ام باشد از هر غیری؛
نه شاهد مردمک ترحم آلود نزدیکانم باشم
و نه محتاج آبی که به آهستگی به گلویم بریزند.
دور از هر چشمی و تشنه اما بی نیاز از آب.
دوست دارم تنها بمیرم.
نه فقدانم پیچکی شود، دور روح کسی و خرد کند استخوانهای خاطراتش را با من،
و نه شمارش نفسهای آخرم، باری شود برای ذهن اویی که کنار تخت چرخدارم نشسته.
دوست دارم ایستاده بمیرم چون سرو
و نه چون پیچکی خشکیده دست به دامان دیوارها.

پی نوشت:محتاج دعای تو هستم، بله خود خودت!
.
#ساغر_طباطبایی
#ساغرانه
#دوست_دارم_ایستاده_بمیرم
#نوشته_های_خطخطی
🆔@saagharaneh
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴

شق القمر دوبار رخ داد؛

یکبار به شمشیر اعجاز
به دست رسول اکرم( صل الله علیه و آله )

و بار دیگر
به شمشیر کینه
به دست ابن ملجم( لعنه الله علیه )

اما این ماه کجا و آن ماه کجا
این دست کجا و آن دست کجا....

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام_تسلیت
#طلب_حلالیت
🆔@saagharaneh
یک وقتهایی
می خواهی از خودت فرار کنی،
دقایقی از آنچه هستی فاصله بگیری و هر آنچه سالهاست به عنوان #من، یدک می کشی،
زمین بگذاری و کمی نفس تازه کنی.
گاهی دلت می خواهد بدون اینکه پشتت را نگاه کنی بروی و کسی هم دنبالت نیاید..
اما این #من
این من لامصب
این من کینه شتری
مگر ول کن است؟!
هر چه نگاهش نمی کنی
مگر دست بر می دارد؟!
با خونسردی دنبالت می کند
آنی تو را به خودت وانمی گذارد
فرار می کنی
تعقیبت می کند
زمین می خوری
نگاهت می کند
فاصله می گیری
نزدیکت می شود
به چپ و راست نگاه می کنی گریزی نیست یا باید راه را عوض کنی و یا حضورش را تحمل!
دل به دریا می زنی بالها را می گشایی و تصمیم می گیری که پریدن را برای اولین بار تجربه کنی!
ای بابا
می دانی که این روزها روزهای بدبیاریست
پرنده های از ما بلندپروازترش هم روی شاخه ها کز کرده اند...
به خودت می آیی و می بینی که
پریدن از مد افتاده ....
صید در دام
و تو در جوی آب افتاده ای!
و #من صبور و سنگین و ساکت، بالای سرت ایستاده و به گل نشستنت را با لذتی عجیب، نگاه می کند!
.
.
#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#فرار


🆔saagharaneh
ما یک گروه از دختران، اهل رانندگی هستیم.
با یک دست کیکِ تولدِ ۱۸ سالگی را بریدیم و با دست دیگر، فرمان را گرفتیم و تاختن را در مسیرِ استقلال و خودباوری شروع کردیم، به خود بالیدیم و رشد کردیم و یادگرفتیم.
خداییش رانندگانِ بدی هم نبودیم
البته اگر سالی یکبار تصادف را از رزومه‌‌ی کاریمان حذف کنند!🙈
...تا اینکه یک روز
یکی از همین‌ روزهای نیمه آفتابی و نیمه ابریِ زندگی، یکی از راه رسید، کُتَش را درآورد و داد دستِ ما
نمی دانم چطور و چرا و چگونه...اما می دانم که ما - همان رانندگان مذکور- در همان لحظه تصمیم گرفتیم صندلیِ راننده را به او واگذار کنیم، فرمان زندگی را دستش بسپاریم، کُتَش را روی پایمان بگذاریم و در جادّه‌ای که دست‌اندازهایش هم کم نیست، راندن را به او واگذار کنیم، برایش نارنگی پوست بگیریم و چای بریزیم و ترانه بخوانیم، خستگیش را با خنده های از تهِ دلمان در کنیم و لحظه هایی که کسل می شود، سریع دستمان را روی دستش بگذاریم و دلش را به حضورمان همین بغل، روی همان صندلی کمک راننده گرم کنیم.
ما یک گروه از دختران
چه راننده باشیم و چه کمک راننده
اهل زندگی هستیم
اهل دل به جاده زدن
اهل دل!

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
🆔@saagharaneh
مدتهاست که دیگر برای خودم پسربچه ای تمام عیار شده ام .
. : خوش به حالت! شلوار جین پوشیدی!
همکارم رفاقتی و #کنایه_طور این را می گوید
( می دانم که ممنوع است اما پسر بچه ی درونم قلقلکم داده که بپوشم...)
همان پسر بچه در جواب می گوید: هر سه روز این هفته لباسم همینه ... خوب نیست آدم هر روز لباسشو عوض کنه ....
چشمکی
لبخندی و می روم تا برگه ی امتحانات بچه های دهم را از انتشارات بگیرم دل دل می زنم که خانم ناظم مدرسه من را با شلوار جین نبیند و این دقیقن همان حس اضطراب دوست داشتنیی است که چند روز است دنبالش می گردم و الان هم از آن کیف می کنم

چرا آسانسور....
پله و شیطنتهایش را ترجیح می دهم ..تازه در میان راه بچه ها را هم می بینم و چاق سلامتیی می کنیم پله های طبقه ی اول به همکف را تند تند می روم پایین، به سه تا پله ی آخر که می رسم می پرم و می دوم به سمت انتشارات
.
شوخیی با مسوول آنجا می کنم کمی می خندیم و برگه ها را تحویل می گیرم
توی مسیر انتشارات به سالن امتحانات سر به سر یکی دوتا از بچه ها می گذارم و می روم توی سالن
تمام مسیر به این حرف ریحانه فکر می کنم که چند وقت پیش که سر انتخاب رشته با خانواده اش خیلی درگیر شده بود و کلافه بود با همان چشمهای نافذش نگاهم کرد و خیلی رک برگشت گفت: خانم طباطبایی شما انگار توی شونزده هفده سالگیتون گیر کردینااا! نمی دانست که دارد کمی سنم را بالا تخمین می زند! من دست بالای بالا پسر بچه ای ده ساله هستم!

دقیقا با محمدعلی من نیز متولد شدم
و اینبار با لباسی آبی..توی گهواره ای که بالایش نوشته اند " من پسر هستم " و با پتویی با خرسهای آبی.... ده سال است فوتبال بازی می کنم ،لایی می زنم، سانتر می کنم، کری می خوانم ، گل می زنم.
ده سال است مچ می اندازم، ماشین بازی می کنم، لگوی هواپیما می سازم، کارتن سم آتشنشان نگاه می کنم، خانه ی مورچه درست می کنم، کرم ابریشم پرورش می دهم، زانوی شلوار پاره می کنم...... ده سال است که لطافت و مهربانی های صورتیم به نشاط و شیطنتهای آبی میل کرده و از من ترکیبی ساخته #یاسی_طور!

همان ترکیبی که برای دخترهای دبیرستانیی که مقابلم می نشینند جذاب است
و برای همکارهای مدرسه ام انرژی زا
برای بچه هایم رفیق
و برای همسرم..... و برای همسرم چالشی بزرگ!!!!! زیرا مدتهاست که من دیگر برای خودم پسر بچه ای تمام عیار شده ام!
😉😅😄😉
.
#ساغرانه
#یاسی
#پسربچه
#ساغر_طباطبایی
🆔@saagharaneh
می گویند : رمضان مبارک!
رمضانِ پارسال و سالهای قبل، کِی تمام شد که از راه رسیدنِ مجدَّدِ رمضان، مبارک باشد؟!
.
مگر #عید شد؟!
کِی #ماه، دیدند که روزه یشان را گشودند و اکنون دوباره... از نو آغاز کردند؟! .
.
این #مبارک_باد #مبارک_بادها که از آنِ مانیست!
مایی که سالهاست
هر غدیر
هر شعبان
هر نیمه
هر جمعه
هر صبح و
هر شب
به آسمان چشم می دوزیم
#شاید_ماه_طلوع_کند....
باور کن
تمامِ این خستگانِ سیگار به دستِ روزه خور
تمامِ این از دین برگشتگانِ کوچه خیابان
تمامِ #ما
تمامِ #من
تمامِ #تو
سرهایمان رو به آسمان است
و ایمانمان، همچون خرمایی خشکیده، کفِ دستهایمان؛
که شاید
ماه را ببینیم
شاید
روزه را بگشایییم
و با دهان گذاشتنِ خرمایِ " او....آمد"
روزه ی دیرینه مان را باز کنیم.

این روزه دیر یا زود....باز شدنیست

#ایمانت را
هرچند خشکیده
محکم نگه دار!
.
#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#او_خواهد_آمد
🆔@saagharaneh
:ماماااان
اون نینجایی که تو اسمش " نوتلا" داره اسمش چی بود؟!🤔
_ دوناتلو؟🙄
: آها...بله...آففرین....اون وقت اونی که یه چیزی تو مایه های سکنجبین داره اون اسمش چیه؟!🤔
_سکنجبین؟!😓
خوب ببین 4تا بودن هر کدومشون اسم یکی از نقاشهای بزرگ جهانو دارن :
لئوناردو، دوناتلو ،رافائل و مایکل انجلو(میکلانژ)...
_آره آره ....همین #مایکل_انجبین....همینو می خواستم....😊😊😊

#طاهاطور
#مادرانه
#ساغر_طباطبایی
🆔@saagharaneh
می گویند پس از مرگ
بارها به سوی جسممان بر می گردیم.
با همان شوق و ذوق قدیم!

به سمت همان بدنی که او را "خود" می دانستیم.
همانی که نه تاب خالی بر آن داشتیم و نه تحمل خشی.

می آییم و می بینیم که بیماری با آن چه کرده، مرگ چه کرده، خاک چه کرده!
دل آزرده می رویم
و چندی بعد دلتنگ بر می گردیم،
و اینبار تکرار همان ماجراست
منتها بسیار اسفبار تر.... و هربار که می رویم دیرتر دلتنگ می شویم و دورتر می رویم،

و تکرار می شود....تا دل، کنده می شود و جسم، تمام!
.
هربار که می بینمت
ای عزیزتر از تن و ای شیرینتر از جان
احساس می کنم که رو به پایانی
و من
رو به دل کندن!
.
🌹آرزونوشت:
چقدر دلم دلش مى خواست
هيچ وقت دل نبود!

#امیر_وجود . .

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
🆔@saagharaneh
More