🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#ستارخان
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
سیصد گل سرخ ، یڪ گل نصرانی
            مارا زِ سر بریده می ترسانی ؟

        ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
       در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
.


و اما داستان این شعرِ ۱۰۰ ساله چیست ؟
#تبریز شدیدا محاصره شده است، جنگ سختی است فقط یڪ ڪوچه مانده تا جنبش مشروطه شڪست بخورد #ستارخان در #ڪوچه_امیرخیز ، آخرین جبهه در حال مقاومت است.

هوارد باسکرویل ﻣﻌﻠﻢ ۲۳ ﺳﺎﻟﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ بود ﮐﻪ ﺩ‌ﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ۱۹۰۸ ﺑﻪ ﺩ‌ﻋﻮﺕ #ﻣﺪﺭﺳﻪ_ﻣﻤﻮﺭﯾﺎﻝ ﺗﺒﺮﯾﺰ برای ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ دعوت شده بود .

ﻭﺭﻭﺩ‌ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ همزمان ﺑﺎ اقدام #ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ‌ﺷﺎﻩ قاجار ﺩ‌ﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ، در به توپ بستن ﻣﺠﻠﺲ بود که ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﭼﯿﺪ ﻭ ﺩ‌ﻭﺭﻩ #ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ‌ﺻﻐﯿﺮ ﺭﺍ ﺩ‌ﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﺩ‌.

هوارد ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺩ‌ﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺩ‌ﺭﺱ ﻣﯽﺩ‌ﺍﺩ، او  تحت تاثیر حق طلبی و مشروطه خواهی قرار می گیرد و به ستارخان میپیوندد.

همسر ڪنسول آمریڪا در تبریز ، از او می خواهد که از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، باسڪرویل ضمن پس‌دادن پاسپورتش گفت:
👈تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.

هُوارد فرماندهی ۳۰۰ نفر را بعهده می گیرد( سیصد گل سرخ ، یڪ گل نصرانی اشاره به همین است)و در ڪنار ستارخان در محله شنب غازان ( شام گازان ) تبریز با استبداد می جنگد و در نهایت در راه مشروطه برای غلبه بر استبداد و آزادی ملت ایران بر اثر اصابت چند گلوله در سینه شهید می شود.

ستارخان از همان ڪوچه ( امیرخیز ) پیروز می شود،  تبریز و ستارخان مراسم تشییع باشڪوهی برای این شهید آمریڪایی در راه مشروطه برگزار می ڪنند.

پس از کشته شدن باسکرویل، جسدش را به خانهٔ خانوادهٔ ویلسون منتقل کرده، برای مراسم تدفین آماده کردند. .

ﻣﺮﮒ ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ‌، تشییع ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﺎﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺩ‌ﺭ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ‌ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩ‌ﺭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽﻫﺎﯼ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺩ‌ﻓﻦ ﮐﺮﺩ‌ﻧﺪ تاجری که برای آراستن تابوت باسکرویل پارچه آورده بود، به آنی ویلسون گفت: ما می‌دانیم که او جان خود را برای ما داد. 

در مراسم تشییع جنازه، هزاران نفر از مردم تبریز و هم‌رزمان باسکرویل شرکت داشتند.

زنان تبریز فرشی با چهره هووارد می بافند
چندی بعد #ستارخان، تفنگ باسکرویل را که در هنگام کشته‌شدن در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ کشته‌شدنش در پرچم ایران پیچیده و برای خانواده‌اش در آمریکا فرستاد.

در حال حاضر، مجسمهٔ نیم‌تنه‌ای از او در خانه مشروطه تبریز نصب شده‌است. عده‌ای در آمریکا پیشنهاد کرده‌اند، ۱۹ آوریل، سالروز کشته‌شدن باسکرویل را به‌عنوان «روز دوستی ایرانیان و آمریکایی‌ها» بنامند. در حال حاضر، برخی از علاقه‌مندان ناشناس به‌طور متناوب سنگ مزار وی را در «گورستان آشوری‌های تبریز» با گل‌های زرد و تازه تزیین می‌کنند.

در مراجعه به اسناد تاریخ و تاریخ نوشته ها این مراسم را چنین شرح داده‌ شده است: «در کلیسای آمریکایی در اثر ازدحام مردم جا نبود و در مسیر جنازه جمعیت غریبی بود، جنازه میان صفوف مجاهدین و در پیشاپیش شاگردان و سربازان او رو به گورستان ارامنه تبریز حرکت داده شد. اولیای مدرسه مموریال و شخصیت‌های آمریکایی نیز در صف مشایعین بودند. هزاران تن دورتادور فضای گورستان را گرفته بودند. 

برخی از مورخین نوشته اند: در سال ۱۹۵۰، محمدعلی مهدوی، لوح یادبودی، بر سر مزار باسکرویل نصب کرد که بر روی آن شعری از #عارف_قزوینی، شاعر ملی ایران، کنده کاری شده بود. عارف قزوینی، در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در سفری که به تبریز داشته و در مجلس یادبودی که بر مزار باسکرویل برگزار شد، این شعر را برای وی سرود."

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
وقتی سرکنسول روسیه در تبریز از #ستارخان خواست برای حفظ جانش، پرچم روسیه را بر سردر خانه‌اش بزند، ستارخان خطاب به وی گفت:

👈"جناب سرکنسول، من زیر بیرق دولت ایرانم و می‌خواهم که هفت دولت زیر بیرق ایران باشند، شما می‌خواهید که به زیر بیرق روس پناه ببرم، این کار هرگز شدنی نیست... من هرگز تابع زور و استبداد نخواهم شد"

📕ستارخان و جنبش آذربایجان ، چاپ اول ۱۳۸۶ ،ص ۸۴
#علی_محمداوغلوحسن_زاده،
مترجم: پرویز زارع شاهمرسی.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلمی تاریخی درباره‌ی زندگی و مبارزات #ستارخان (سردارملی).

۳ دقیقه

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
لوکیشن بیرونی ساختمان فیلم #اجاره_نشین‌های مرحوم #داریوش_مهرجویی که سال ۶۵ ساخته شده تو محله #ستارخان و برق آلستوم بوده.
چقدرباورش سخته که سال ۶۵ ستارخان تهران چنین بیابون بوده، تو این سکانس مرحوم #انتظامی داشت مرحوم #فرجامی رو می‌برد ساختمون رو نشونش بده ...!

👈 روان داریوش مهرجویی شاد ونام ویادش جاودان باد.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
شهید آمریکایی مشروطه ایران !

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟

ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم

(نصرانی: اشاره به مسیحیان ناصری، در اینجا اشاره به هوارد باسکرویل مسیحی)

🔹صبح روز دوشنبه ۳۰ فروردین‌ماه ۱۲۸۸ است، در صدر مشروطیت و در جنگی سخت تبریز شدیدا محاصره شده است، فقط یک کوچه مانده تا جنبش مشروطه شکست بخورد، #ستارخان در کوچه #امیرخیز، آخرین جبهه، در حال مقاومت است.

🔹 #هواردباسکرویل معلم ۲۴ ساله مدرسه آمریکایی مموریال تبریز، تحت تاثیر مبارزات مردم ایران قرار گرفته و به مشروطه خواهان می‌پیوندد.

🔹کنسول آمریکا در تبریز، از او میخواهد از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، باسکرویل ضمن پس‌دادن پاسپورتش به کنسول می گوید:

👈"تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست."

🔹هوارد؛ فرماندهی دسته‌ای از جوانان را به عهده می‌گیرد و در کنار ستارخان و باقرخان در محله شنب غازان (شام گازان) تبریز با استبداد می جنگد و در نهایت، در راه مشروطه ایران، بر اثر اصابت چند گلوله در سینه‌اش کشته می شود.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#ستارخان (سردار ملی) :

« اگر ما برای #آزادی نجنگیم ، مردمی که بعد از ما می آیند چه خواهند گفت؟
خواهند گفت : چه آدم های ترسویی بودند!!!
نام ایران را ننگ آلود کردند زور شنیدند و دَم نزدند.
زیر بار ظلم رفتند و به بیچارگی تن در دادند چقدر بدبخت بودند روز تاسوعا و عاشورا برای شهادت حسین عزاداری می کردند...
خاک و گُل برسشان می ریختند،
با قمه فرق سرشان را می شکافتند،
سینه و زنجیر می زدند،اشک و خون را با هم قاطی می کردند و خودشان را پیروان سید الشهدا می دانستند اما وقتی پای عمل به میان می رسید زور و استبداد را قبول می کردند و آرام می نشستند.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ستارخان (سردارملی) به #کنسول_روس که می‌خواست بیرق روسیه را به سر در خانه‌اش بزند و او را در حمایت قرار دهد، گفته بود:

👈«جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!»

۳۰ثانیه

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
تصویری از  شهید «آمریکایی» انقلاب مشروطه‌ ایران.

#هوارد_باسکرویل معلم ۲۴ ساله‌ آمریکایی مدرسه #مموریال_تبریز بود، بعد از به توپ بستن مجلس بفرمان محمد‌علی شاه و محاصره‌ تبریز بدست قوای دولتی، با تشکیل #فوج_نجات به آزادی‌خواهان تبریزی، تحت فرماندهی #ستارخان پیوست.

باسکرویل به وجود مخالفت شدید دولت و کنسولگری آمریکا در تبریز به مشروخواهان پیوست و به آموزش نظامی جوانان تبریزی پرداخت و سرانجام روز ۳۰ فروردین ۱۲۸۸ در سن ۲۴ سالگی، در نبرد با نیروهای صمدخان شجاع‌الدوله (گماشته‌ی محمد علی شاه) در منطقه شنب‌غازان به شهادت رسید

#احمدکسروی در شرح خاکسپاری نوشته:

👈سراسر راه را از شهر تا گورستان مجاهدین این سو و آن سو رده کشیده با تفنگ‌های وارونه ایستادند شاگردان باسکرویل و دسته فدائیان او، ارمنیان، گرجیان، آمریکاییان و همه آزادی خواهان از بزرگ و کوچک با دسته گل به دست پیرامون جنازه را گرفته روانه شدند.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
🔺آخرین عکس بجا مانده از #ستارخان ( #سردارملی) که بر اثر اصابت تیر در گذشت.

👈"اگر یک روز از زندگی ام باقی مانده باشد،آن یک روز را هم برای حفظ وکرامت ایران خواهم جنگید."

مزار ستارخان در #باغ_طوطی شهر ری و در جوار آرامگاه حضرت عبدالعظیم واقع شده است.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
فرجام شوم رهبری که می غرید ومی کشت!

#سیدحسن_تقی‌زاده : 🔻


برای اخراج #محمدعلی‌شاه هیئتی تعیین شد که من هم جزء آن‌ها بودم.
روزی که ترتیب اخراج وی را دادیم، دارای قیافه‌ای تکیده و شکسته بود.
با آن‌که در مورد اخراج محمدعلی‌شاه خبری منتشر نشده بود، ولی عده‌ای زیاد در مقابل سفارت انگلیس در زرگنده آمده بودند و بعضی هم با خود اسلحه داشتند و می‌خواستند انتقام خود را از آن مرد بگیرند.

هیئت متوجه شد و از شهر درخواست کرد که عده‌ای قزاق بفرستند.
قزاق‌ها آمدند و در دو طرف مستقر شدند.
قیافۀ جمعیت بی‌نهایت غضبناک و عصبانی بود.
هیئت انتظار داشت که واقعه‌ای روی بدهد.
ازاین‌رو من جلو جمعیت رفته و آن‌ها را به آرامش دعوت کردم.
ولی جمعیت همچنان عصبانی بود.
تصمیم گرفته شد شاه مخلوع را از درِ پنهانی سفارت خارج کنیم.
شاه مخلوع وقتی مرا دید با قیافۀ بغض‌گرفته جلو آمده و به ترکی شروع به احوال‌پرسی کرد. گریه به شاه امان نمی‌داد.
من به او گفتم چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟
بغض شاه ترکید.
گفت: «خدا ذلیل کند #شاپشال و #امیربهادر جنگ را، آن‌ها مرا اغفال کردند تا روبه‌روی ملتم بایستم.»
گفتم: «عذر بدتر از گناه.»
به او گفتم: «به‌هرحال الان چاره‌ای نیست و خودکرده را تدبیر نیست.
باید هرچه‌زودتر خاک ایران را ترک کنی.
تا چه وقت می‌خواهی به این زندگی ذلت‌بار ادامه بدهی و زیر بیرق خارجی بمانی.»
شاه در این موقع با صدای بلند می‌گریست به‌طوری‌که همه هیئت و سفرای روس و انگلیس از این حالت روحی شاه متأثر شدند.

محمدعلی‌شاه دیگر آن شاهی نبود که روبه‌روی ملت خود ایستاده بود.
مثل بچه مطیعی شده بود که پناهگاهی می‌جست.
چون شایع بود که محمدعلی‌شاه قصد خروج مقداری از جواهرات سلطنتی را دارد، #ستارخان به ترکی با فریاد گفت:

👈«جیب‌ها و اثاثه‌اش را بگردید.»
من نزد ستارخان رفته و باز به ترکی به او گفتم رعایت این مردک بیچاره را بکنید.
این در وضع روحی بدی است.
ستارخان گفت: «مَن بیلمیرم» یعنی من نمی‌دانم.
من پیشنهاد کردم برای آن‌که بهانه‌ای به دست کسی داده نشود، اثاثیه شاه و حتی جیب‌هایش را به شکل زننده‌ای بازرسی کردند.
چند قطعه جواهر پیدا کردند که بلافاصله صورت‌مجلس شد و اعضای هیئت زیر آن را امضا کردند.
ستارخان پا از این فراتر گذاشت و گفت اثاثۀ ملکه‌جهان خانمش را هم بگردید.
من گفتم: «این کار زننده است.»
ستارخان چند زن را از بین کسانی که بیرون سفارت منتظر خروج محمدعلی‌شاه بودند صدا کرد و گفت اثاثیۀ خانم و خدمه را هم بگردید.

زن‌ها حتی سینه‌بند خانم را هم گشتند و در آنجا چند قطعه الماس یافتند.
شاه خواست مانع شود، ستارخان به ترکی گفت:
«هرچه جنایت کردی بس نبود، حالا می‌خواهی دارایی‌های "رعیت" را به تاراج ببری؟»
ناسزایی هم نثار شاه کرد.
من هرچه خواستم ستارخان را دعوت به آرامش کنم میسر نمی‌شد و او مرتب مثل شیر می‌غرید و اسلحه‌اش را تکان می‌داد...

در آخر محمدعلی‌شاه به اعضای هیئت دست داد و از بعضی حلالیت طلبید، ولی چه سود؟

محمدعلی شاه لکه‌ای را که بر دامن تاریخ گذاشت هیچ‌وقت پاک نخواهد شد.
او ملتی را که آزادی می‌خواست کشت.
مجلس را به توپ بست.
#ملک‌المتکلمین و #صوراسرافیل را در باغ شاه خفه کرد.
به‌هرحال صحنه‌ای بود دردناک و ناراحت‌کننده. در دل گفتم :

👈 یک پایان رقت بار؛ این است سرنوشت مستبدان آدمکش!


📘مشروطیت ایران
#محمودستایش، ص ۱۰۴ تا ۱۰۷


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
#محله_امیرخیز (تبریز)
آخرین کانون #انقلاب_مشروطه


زمانی که واپسین شعله های آزادی خواهی وقیام #مشروطیت در تهران و شهرهای ایران به خاموشی گرائیده بود و نیروهای دولتی در پی نابودی کامل ندای آزادی بودند، همه چشمها به یک محله ازشهر #تبریز دوخته شده بود؛

«امیره قیز محله سی»  #محله_امیرخیز جائی که سرداران مشروطه ( #ستارخان و #باقرخان)، سنگر آزادی ایران را بر پا داشته و با اردوی استبداد رو در رو ایستاده بودند.

مشروطه خواهی سرداران ملی به مفهوم نفی استبداد داخلی و دفع و رفع سلطه خارجی بود و نیز کوتاه کردن دست چپاولگران از نوامیس منابع مالی آن. آنان تلاش داشتند که حق و حقوق شهروندی مردم را اعاده کنند.

محله امیر خیز مورد حمله شدید قوای دولتی و نیروهای #رحیمخان_چلبیلانلو قرار گرفت به این امید که از کل کشور ایران، این تنها محله امیرخیز نیز که آوردگاه «آزادیخواهان علیه استبدادیان» بود، فوری فرو ریزد، اما ستارخان و همراهانش در این محله ماندند، ایستادند، و تاریخ مشروطه را نوشتند. به استبداد نه گفتند و تاریخ را سرافرازکردند.

درسی که مقاومت امیرخیز تبریز دربرداشت این است که آزادیخواهان هرگز نباید مایوس وناامید شوند.چراکه پایداری حتی یک محله کوچک می تواند موجبات آزادی کشوری را رقم بزند.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#ستارخان
سردار ملی :

« اگر ما برای #آزادی نجنگیم ، مردمی که بعد از ما می آیند چه خواهند گفت؟
خواهند گفت : چه آدم های ترسویی بودند!!!
نام ایران را ننگ آلود کردند زور شنیدند و دَم نزدند.
زیر بار ظلم رفتند و به بیچارگی تن در دادند چقدر بدبخت بودند روز تاسوعا و عاشورا برای شهادت حسین عزاداری می کردند ...
خاک و گِل برسرشان می ریختند ...
با قمه فرق سرشان را می شکافتند ...
سینه و زنجیر می زدند ... اشک و خون را با هم قاطی می کردند و خودشان را پیروان #سیدالشهدا می دانستند اما وقتی پای عمل به میان می رسید زور و استبداد را قبول می کردند و آرام می نشستند.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#￸استبدادستیزی یا
#مستبدستیزی !


رمان‌ سه‌ جلدی‌ #اينجه‌_ممد￸، شاهكار #ياشاركمال￸،در نظام‌ ارباب‌ رعيتی‌ تركيه‌ اتفاق‌ می‌افتد￸.
￸اينجه‌ممد قهرمان‌ اصلی‌ رمان‌، رعيتی‌ است‌ كه‌ زمين‌ و زنش‌ مورد تعدی ‌ارباب‌ ظالم‌ قرار گرفته‌ و زمينه قيام‌ او می گردد￸.
￸اينجه‌ ممد دست‌ به ‌تفنگ‌ می ‌برد و ارباب‌ را می کشد و از دست‌ ژاندارمها و عُمال‌ ارباب‌ به ‌كوه‌ پناه‌ می ‌برد و مدت‌ها در كوه‌ می ‌ماند و به‌ خيال‌ اينكه‌ ديگر بساط ‌ظلم‌ و جور در روستا ريشه ‌كن‌ شده‌ و دهقانان‌ آزاد شده ‌اند، تصميم ‌می‌گيرد؛ پس‌ از ماهها متواری شدن‌ به‌ روستا برگردد.

اما وقتی به‌ روستا برمی‌گردد با تعجب‌ می‌بيند كه‌ برادر ارباب‌ به‌ جای او نشسته‌ و چنان ‌ستم می کند و دمار از روزگار مردم‌ در می‌آورد كه‌ مردم‌ قبر ارباب ‌قبلي‌ را زيارتگاه‌ كرده‌ و به‌ اينجه‌ ممد دشنام‌ها می دهندكه‌ چرا ارباب‌ خوب‌ آنها را كشته‌ و اکنون ارباب‌ ظالم‌تر و بدتری برسرنوشتشان‌ حاكم‌ گشته‌ است‌￸.

قهرمان‌ داستان‌ اينجه‌ ممد دچار شك‌ و ترديد می شود و مدام‌ در جلد دوم‌ رمان‌، سرگردان‌ از خود می‌پرسد كه‌ ￸آيا مبارزه‌ اش‌ بيهوده بوده‌...و اشتباهش‌ كجا بوده‌؟ ￸

سرانجام ‌در جلد سوم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ می‌رسد كه‌ به‌ جای ارباب‌
بايد با #ارباب‌_پرستی ‌مبارزه‌ می‌كرده‌
كه‌ در اذهان‌ دهقانان‌ ريشه‌ دوانده‌ است‌￸.

به همین خاطر‌ ‌سرانجام‌ در جلد سوم‌ تصميم‌ می‌گيرد آتش‌ به‌ خارستان‌ بزند و خارستان ‌در واقع‌ همان‌ زنجيرهای‌ ذهنی‌ دهقانان‌ است‌.
نگاهی‌ به‌ تئوریهای مربوط‌ به‌ دگرگونی جامعه‌ در تاريخ‌ معاصر ايران‌ از دوره‌ مشروطيت‌ تاكنون‌ هميشه‌ بیانگر دو نوع‌ نگرش‌ بوده￸ است:
نگرش‌ اول‌ عبارت از #راديكاليسم‌_انقلابی‌ و تغيير قهری ‌ساختار سياسی‌ جامعه‌ با توسل‌ به‌ سلاح بوده‌ است اين‌ ديدگاه‌ نه‌ تنها در دهه ی‌ چهل‌ و پنجاه‌ و در آستانه‌ انقلاب‌ ۵۷ ديدگاه‌ غالب‌ بوده بلكه‌ در انقلاب‌ مشروطيت‌ و پس‌ از آن‌ نيز گاهگاهی‌ به‌ چشم‌ می خورد￸.

اگر مثلا #حيدرعمواوغلی‌ها با توسل‌ به‌ نارنجك‌ می خواستند با كشتن‌ #محمدعلیشاه‌ بساط‌ ظلم‌ را از صحنه‌ ايران‌ برچينند در واقع‌ ‌راه‌ ميانبُر و ساده‌ای را برای مبارزه‌ با ستم‌ برگزيده‌ بودند.￸

آنان فكر می كردند كه‌ با كشتن‌ حاكمی‌ جبار مردم‌ زير سلطه ‌اش‌ آزاد خواهند شد اما نبايد اين‌ اشتباه‌ اساسی‌ ایشان را از نظر دور داشت‌ كه‌ آنان‌، حاكم‌ را از توده ‌های ‌محكوم‌ جدا می دانستند و به‌ تعامل‌ ذهنی‌ و روابط‌ عميق‌ بين‌ يك ‌ستمگر و ستمكش‌ در يك‌ نظام‌ استبدادی‌ توجه‌ نمی كردند و فكر می کردند كه‌ رژيم‌ پادشاهی‌ را می توان‌ با بمب‌ وترور ‌فروريخت‌ و يا روستاييان‌ را با تشويق‌ به‌ عدم‌ پرداخت‌ ماليات‌ و بهره مالكانه‌ و همچنين‌ شوراندن‌ دهقانان بر عليه‌ فئودال‌ها، نظام‌ فئودالی‌ را متلاشی‌ ساخت‌￸.
￸كسروی‌ در نقد گروه‌ اول‌، زمانی‌ چنين‌ نوشت‌￸:
ما نيك‌ آگاهيم‌ كه‌ حيدرخان‌ عمواوغلی ‌ها و علی ‌مسيوها و... در راه‌ استقلال‌ و آزادی اين‌ كشور به‌ هرگونه‌ جانفشانی‌ آماده‌ بودند، آنان‌ در یکجا اشتباه‌ می کردند￸
از گرفتاريها و آلودگیهای توده ‌ها، ناآگاه ‌بودند و می پنداشتند اگر ريشه استبداد كنده‌ شود توده مردم‌ به‌ راه‌ پيشرفت‌ می‌افتند در حالی كه ‌درد اصلی‌ ، جهل‌ و نادانی و ناآگاهی‌ مردم‌ بود￸.

گذشتِ‌ زمان،‌ صحت‌ سخن‌ كسروي‌ را نشان‌ داد بطوريكه‌ وقتی مجلس‌ اول‌ به‌ توپ‌ بسته‌ شد، مردم‌ در غارت‌ اموال‌ و فر‌شهای‌ مجلس،‌ روی #قزاقان‌_لياخوفی‌ را سفيد كردند و حتی‌ به‌ درختان‌ نيز رحم‌ نكردند￸.

اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانه #ستارخان توسط روسها تخریب و فروریخت باز مردم در غارت اموالِ خانه، سر از پا نمی شناختند بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸ مرداد خانه #مصدق تخریب شد باز مردم همان غارت و تراژدی را تکرار کردند￸.
￸نباید فکر کرد که غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلا بی طرف بودند.

در مقابل‌ گروه‌ اول‌، گروه‌ دوم‌ قرار داشتند كه‌ مشكل‌ را امری فرهنگی تلقی‌ كرده‌ و بر تغيير تدريجی‌ فرهنگ‌ مردم‌ ، آگاه‌ كردن به‌ حقوق‌شان و مبارزه‌ با جهل‌ و خرافات‌‌ تأکید می کردند افرادی چون‌ ميرزا #فتحعلی‌_آخوندزاده‌، #ميرزاآقاخان‌_كرمانی‌، ميرزاعبدالرحيم‌ #طالبوف‌‌... ￸در اين ‌گروه‌ جای‌ دارند￸.

بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد با توسل بر سلاح، به مثابه با شمشیر چوبین به جنگ تانک رفتن است￸. چرا که آن نظام استبدادی، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم است￸

در واقع مصداق این شعرِ ￸
(مصطفی‌ بادكوبه‌ای‌) بودند:

ما ستم‌ را نشانه‌ گرفته‌ بوديم‌￸
اما همه‌ تيرها از كمان‌ دانش‌ پرتاب‌ نشد￸
ای‌ كاش‌ نخست‌ #جهل‌ را نشانه‌ گرفته‌ بوديم￸.


t.center/tarikhdartarazoo🏛
#ستارخان:

"اگر ما برای آزادی نجنگيم، مردمی كه بعد از ما می‌آيند چه خواهند گفت؟"

#احمدکسروی در توصیف حماسه ایستادگی مجاهدان تبریز نوشت:

از ايران #آذربايجان ماند؛
از آذربايجان #تبريز؛
از تبريز كوی #اميرخيز؛
از كوی اميرخيز يک كوچه باقی ماند كه در آن ستارخان مقاومت می‌كرد.
اما بعد، آن كوچه به كوی و آن كوی به شهر و شهر به ولايت و ولايت به كشور بدل شد..."


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
🔻چرا خیلی از مردم اطلاعات زیادی نسبت به تاریخ یکصد سال اخیر و معاصر ندارند؟؟🔻

بسیاری از مردم به‌ تقریب می‌دانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان،
اما من دانشجویانی را دیده‌ام که نمی‌دانستند #نهضت_ملی_نفت در زمان رضا شاه بود یا محمدرضا شاه.

ایرانیان، قطعه‌هایی از تاریخ را هزار بار شنیده‌اند و می‌دانند،
اما تمایلی به شنیدن مهم‌ترین بخش‌‌های تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگ‌های صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را می‌دانندولی اگر از آنان بپرسند که #استبدادصغیر مربوط به چه دوره‌ای است و چرا آن را «صغیر» می‌نامند، مات و مبهوت به پرسش‌گر نگاه می‌کنند.

آیا در صد و بیست سال گذشته،
یک ایرانی را می‌توانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسف‌خان #مستشارالدوله اشک ریخته باشد؟نه! چرا؟ چون ایرانی نمی‌داند او کیست.

او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و #یک_کلمه، می‌خواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماه‌ها در سیاه چال قجری، کتک خورد.

شکنجه‌گر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.

از این روضه‌های جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی می‌داند محمدعلی شاه، روزنامه‌نگارانی همچون #صوراسرافیل و #ملک_المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟

آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند،
شکنجه‌گران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه
نداشتند.

به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها، کلمۀ مشروطه و عدالت‌خانه و آزادی را فریاد کشیدند.

آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمی‌شد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.

ایرانیان از شیخ فضل الله نوری بیش از این نمی‌دانند که نام یکی از بزرگ‌راه‌های تهران است،
و از جنس اختلافات او با روشنفکران و #آخوندخراسانی(رهبر معنوی مشروطه) در بی‌خبری محض به سر می‌برند.

ایرانی نمی‌تواند دربارۀ حکومت محمدرضا شاه پهلوی که آن را برانداخت، بر پایۀ منابع و آگاهی‌های مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛
اما از حرمسرای یزید و حیله‌های معاویه بی‌خبر نیست.

آیا جماعت ایرانی دربارۀ #ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران،بیشتر می‌داند یا دربارۀ #قیام مختار؟
چند ایرانی را می‌شناسید که نام تیمورتاش و علی‌اکبر داور را شنیده باشد؟
و چند ایرانی را می‌شناسید که نام خواجه نظام الملک طوسی را نشنیده‌ باشد؟

کسی که نمی‌داند #علی‌_اکبرداور کیست،
نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم.

کسی که زندگی #تیمورتاش را نداند، از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟

کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ تاریخ معاصر، مهم‌ترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟

چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزاده‌های كاشان نيست؟
آيا مردم ايران مي‌دانند چرا انگليسی‌ها رضاشاه را تبعيد كردند؟

آيا كسی مي‌داند چرا
ناصر الدين شاه مخالف تدريس جغرافيای بين الملل در دارالفنون بود؟
اين دانستنی‌ها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است

مدرسه به معنای امروزین آن، به همت #میرزاحسن_رشدیه و کسانی همچون #میرزانصرالله_ملک_المتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.

پیش از او و هم‌فکرانش، فرزندان ایران در مکتب‌هانه‌ها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» می‌خواندند.

او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.
قبر او در یکی از گورستان‌های قم است.
در همان قبرستان،یک مرد عامی ولی صاحب کرامات دفن است.
می‌گویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که می‌دید، می‌شناخت. بر مزار او مقبره‌ای ساخته‌اند و مردم نیز گروه‌گروه به زیارتش می‌روند.

اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است.
#آلزایمرملی، این سرمایۀ سرنوشت‌ساز را بر باد داده‌ است.
کتاب‌های درسی و رسانه‌ها به‌ویژه‌ صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشته‌اند.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
🔺آخرین عکس بجا مانده از #ستارخان (سردارملی) که بر اثر اصابت تیر در گذشت.

"اگر یک روز از زندگی ام باقی مانده باشد،آن یک روز را هم برای حفظ وکرامت ایران خواهم جنگید."

مزار ستارخان در #باغ_طوطی شهر ری و در جوار آرامگاه حضرت عبدالعظیم واقع شده است.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
#￸استبدادستیزی یا
#مستبدستیزی !


رمان‌ سه‌ جلدی‌ #اينجه‌_ممد￸، شاهكار #ياشاركمال￸،در نظام‌ ارباب‌ رعيتی‌ تركيه‌ اتفاق‌ می‌افتد￸.
￸اينجه‌ممد قهرمان‌ اصلی‌ رمان‌، رعيتی‌ است‌ كه‌ زمين‌ و زنش‌ مورد تعدی ‌ارباب‌ ظالم‌ قرار گرفته‌ و زمينه قيام‌ او می گردد￸.
￸اينجه‌ ممد دست‌ به ‌تفنگ‌ می ‌برد و ارباب‌ را می کشد و از دست‌ ژاندارمها و عُمال‌ ارباب‌ به ‌كوه‌ پناه‌ می ‌برد و مدت‌ها در كوه‌ می ‌ماند و به‌ خيال‌ اينكه‌ ديگر بساط ‌ظلم‌ و جور در روستا ريشه ‌كن‌ شده‌ و دهقانان‌ آزاد شده ‌اند، تصميم ‌می‌گيرد؛ پس‌ از ماهها متواری شدن‌ به‌ روستا برگردد.

اما وقتی به‌ روستا برمی‌گردد با تعجب‌ می‌بيند كه‌ برادر ارباب‌ به‌ جای او نشسته‌ و چنان ‌ستم می کند و دمار از روزگار مردم‌ در می‌آورد كه‌ مردم‌ قبر ارباب ‌قبلي‌ را زيارتگاه‌ كرده‌ و به‌ اينجه‌ ممد دشنام‌ها می دهندكه‌ چرا ارباب‌ خوب‌ آنها را كشته‌ و اکنون ارباب‌ ظالم‌تر و بدتری برسرنوشتشان‌ حاكم‌ گشته‌ است‌￸.

قهرمان‌ داستان‌ اينجه‌ ممد دچار شك‌ و ترديد می شود و مدام‌ در جلد دوم‌ رمان‌، سرگردان‌ از خود می‌پرسد كه‌ ￸آيا مبارزه‌ اش‌ بيهوده بوده‌...و اشتباهش‌ كجا بوده‌؟ ￸

سرانجام ‌در جلد سوم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ می‌رسد كه‌ به‌ جای ارباب‌
بايد با #ارباب‌_پرستی ‌مبارزه‌ می‌كرده‌
كه‌ در اذهان‌ دهقانان‌ ريشه‌ دوانده‌ است‌￸.

به همین خاطر‌ ‌سرانجام‌ در جلد سوم‌ تصميم‌ می‌گيرد آتش‌ به‌ خارستان‌ بزند و خارستان ‌در واقع‌ همان‌ زنجيرهای‌ ذهنی‌ دهقانان‌ است‌.
نگاهی‌ به‌ تئوریهای مربوط‌ به‌ دگرگونی جامعه‌ در تاريخ‌ معاصر ايران‌ از دوره‌ مشروطيت‌ تاكنون‌ هميشه‌ بیانگر دو نوع‌ نگرش‌ بوده￸ است:
نگرش‌ اول‌ عبارت از #راديكاليسم‌_انقلابی‌ و تغيير قهری ‌ساختار سياسی‌ جامعه‌ با توسل‌ به‌ سلاح بوده‌ است اين‌ ديدگاه‌ نه‌ تنها در دهه ی‌ چهل‌ و پنجاه‌ و در آستانه‌ انقلاب‌ ۵۷ ديدگاه‌ غالب‌ بوده بلكه‌ در انقلاب‌ مشروطيت‌ و پس‌ از آن‌ نيز گاهگاهی‌ به‌ چشم‌ می خورد￸.

اگر مثلا #حيدرعمواوغلی‌ها با توسل‌ به‌ نارنجك‌ می خواستند با كشتن‌ #محمدعلیشاه‌ بساط‌ ظلم‌ را از صحنه‌ ايران‌ برچينند در واقع‌ ‌راه‌ ميانبُر و ساده‌ای را برای مبارزه‌ با ستم‌ برگزيده‌ بودند.￸

آنان فكر می كردند كه‌ با كشتن‌ حاكمی‌ جبار مردم‌ زير سلطه ‌اش‌ آزاد خواهند شد اما نبايد اين‌ اشتباه‌ اساسی‌ ایشان را از نظر دور داشت‌ كه‌ آنان‌، حاكم‌ را از توده ‌های ‌محكوم‌ جدا می دانستند و به‌ تعامل‌ ذهنی‌ و روابط‌ عميق‌ بين‌ يك ‌ستمگر و ستمكش‌ در يك‌ نظام‌ استبدادی‌ توجه‌ نمی كردند و فكر می کردند كه‌ رژيم‌ پادشاهی‌ را می توان‌ با بمب‌ وترور ‌فروريخت‌ و يا روستاييان‌ را با تشويق‌ به‌ عدم‌ پرداخت‌ ماليات‌ و بهره مالكانه‌ و همچنين‌ شوراندن‌ دهقانان بر عليه‌ فئودال‌ها، نظام‌ فئودالی‌ را متلاشی‌ ساخت‌￸.
￸كسروی‌ در نقد گروه‌ اول‌، زمانی‌ چنين‌ نوشت‌￸:
ما نيك‌ آگاهيم‌ كه‌ حيدرخان‌ عمواوغلی ‌ها و علی ‌مسيوها و... در راه‌ استقلال‌ و آزادی اين‌ كشور به‌ هرگونه‌ جانفشانی‌ آماده‌ بودند، آنان‌ در یکجا اشتباه‌ می کردند￸
از گرفتاريها و آلودگیهای توده ‌ها، ناآگاه ‌بودند و می پنداشتند اگر ريشه استبداد كنده‌ شود توده مردم‌ به‌ راه‌ پيشرفت‌ می‌افتند در حالی كه ‌درد اصلی‌ ، جهل‌ و نادانی و ناآگاهی‌ مردم‌ بود￸.

گذشتِ‌ زمان،‌ صحت‌ سخن‌ كسروي‌ را نشان‌ داد بطوريكه‌ وقتی مجلس‌ اول‌ به‌ توپ‌ بسته‌ شد، مردم‌ در غارت‌ اموال‌ و فر‌شهای‌ مجلس،‌ روی #قزاقان‌_لياخوفی‌ را سفيد كردند و حتی‌ به‌ درختان‌ نيز رحم‌ نكردند￸.

اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانه #ستارخان توسط روسها تخریب و فروریخت باز مردم در غارت اموالِ خانه، سر از پا نمی شناختند بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸ مرداد خانه #مصدق تخریب شد باز مردم همان غارت و تراژدی را تکرار کردند￸.
￸نباید فکر کرد که غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلا بی طرف بودند.

در مقابل‌ گروه‌ اول‌، گروه‌ دوم‌ قرار داشتند كه‌ مشكل‌ را امری فرهنگی تلقی‌ كرده‌ و بر تغيير تدريجی‌ فرهنگ‌ مردم‌ ، آگاه‌ كردن به‌ حقوق‌شان و مبارزه‌ با جهل‌ و خرافات‌‌ تأکید می کردند افرادی چون‌ ميرزا #فتحعلی‌_آخوندزاده‌، #ميرزاآقاخان‌_كرمانی‌، ميرزاعبدالرحيم‌ #طالبوف‌‌... ￸در اين ‌گروه‌ جای‌ دارند￸.

بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد با توسل بر سلاح، به مثابه با شمشیر چوبین به جنگ تانک رفتن است￸. چرا که آن نظام استبدادی، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم است￸

در واقع مصداق این شعرِ ￸
(مصطفی‌ بادكوبه‌ای‌) بودند:

ما ستم‌ را نشانه‌ گرفته‌ بوديم‌￸
اما همه‌ تيرها از كمان‌ دانش‌ پرتاب‌ نشد￸
ای‌ كاش‌ نخست‌ #جهل‌ را نشانه‌ گرفته‌ بوديم￸.


t.center/tarikhdartarazoo🏛
تصویری زیرخاکی از...
#ستارخان ، سردارملی.
در عنفوان جوانی.

یاد تلاشها وفداکاریهایش در به ثمر رسیدن نهضت مشروطه ماندگار.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
دشمنان ما تنها وقتی می توانند بر ما پیروز شوند که خود ما دشمن همدیگر شویم!

👤 #ستارخان
سردار ملی(زاده ۲۸ مهر۱۲۴۵ درگذشته ۲۸ آبان ۱۲۹۳)

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
#خانه_مشروطه

#خانه_مشروطه، یکی از خانه‌های تاریخی و موزه‌های شهر #تبریز است که در محله راسته‌کوچه واقع در غرب بازار تبریز قرار گرفته‌است. این بنا به سبک معماری دورهٔ قاجار ساخته شده و ملک شخصی حاج مهدی کوزه‌کنانی بوده‌است. این بنا به شمارهٔ ۱۱۷۱، در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده و در سال ۱۳۶۷ خورشیدی به تملک رسیده‌است.
بزرگان آذربایجان پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه قاجار در خانهٔ حاج مهدی کوزه‌کنانی جمع شده و به همفکری می‌پرداختند. همچنین این مکان محل تشکیل نشست‌های انجمن تبریز و مرکز فرماندهی مجاهدان در طی محاصرهٔ ۱۱ ماههٔ تبریز و نیز مرکز تصمیم‌گیری برای پایین‌آوردن پرچم‌های تسلیم در برابر شاه قاجار بوده‌است. از افراد مهمی که در این مکان به فعالیت و همفکری پرداخته‌اند می‌توان #ستارخان، #باقرخان، ثقةالاسلام تبریزی، حاجی میرزا آقا فرشی و بنیان‌گذار این مجموعه، حاج مهدی کوزه‌کنانی را نام برد.

برخی ازآثاری که در این خانه تاریخی به نمایش گذاشته شده عبارتنداز:
تندیس‌هایی از حسین خان باغبان، حاج علی دواچی، ثقةالاسلام تبریزی، حاج علی ختایی، #هوارد_باسکرویل، کربلایی علی موسیو، شیخ علی اصغر لیلاوایی، آخوند خراسانی، علی اکبر دهخدا و #زینب_پاشا (تنها زن در صفوف مشروطه خواهان) به همراه مهرهای مختلف گروه‌های انقلابی از اشیاء تاریخی خانه مشروطه می‌باشند.

موزهٔ مشروطه نیز پس از ایجاد تغییراتی در تالارها و اتاق‌های خانهٔ مشروطه و به نمایش درآوردن اسناد تاریخی مربوط به انقلاب مشروطه در سال ۱۳۷۵ خورشیدی تأسیس شده‌است. از مهم‌ترین آثار تاریخی این موزه می‌توان به سلاح کمری ستارخان، فرش مشروطه، وسایل شخصی سران مشروطه و دیگر مدارک مرتبط با انقلاب مشروطه اشاره کرد.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Ещё