تجربه نوشتن

#هشت_ساعت_کار_روزانه
Канал
Образование
Искусство и дизайн
Книги
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала تجربه نوشتن
@tajrobeneveshtanПродвигать
931
подписчик
1,26 тыс.
фото
324
видео
1,29 тыс.
ссылок
درست، فصیح و زیبا نوشتن، هنر است. هنری که با تمرین، دقت و توجه، بهتر می‌شود. نوشتن، راهی برای آموختن.
▪️تراژدی هِی مارکِت

از سال ۱۸۸۰ به این طرف، طبقه کارگر در تمام مراکز صنعتی یکپارچه توی شورش بود... رکود اقتصادی در سراسر کشور حاکم بود و بیکاری بیداد می کرد. توی شهرها، قحطی بود و فقر و نا امیدی! مبلغان خارجی که در کشورهای خودشان، تحت سلطه رژیم های استبدادی رنج می بردند، اینجا آیین های مختلف رستگاری اقتصادی را تبلیغ می کردند. مبلغان سیاسی به کارگران که جز نان و کم کردن ساعات کار روزانه، تقاضای دیگری نداشتند، راه مدینه فاضله را نشان می دادند و پلیس هم ضربات باتوم را!

علی الخصوص توی شهر شیکاگو و با آن همه اخراج کردن ها و بزن و بگیر و ببندها، اعتصاب پشت اعتصاب بود. بعد از سال ۱۸۸۶، سال های اعتصابات بزرگ ملوانان دریاچه، باراندازها و کارکنان راه آهن بود. پلیس و کارفرماها این اعتصاب ها را با خشونت سرکوب می کردند... کارگران شروع کردند برای هشت ساعت کار روزانه.

اول ماه مه نزدیک می شد. بنا بود که جنگ کاهش روزی هشت ساعت کار شروع شود. مطبوعات دست به کار شدند که میان مردم تخم ترس و دلهره بپاشند. از چهار سمت شهر اعتصابات و راهپیمائی های همراه با تظاهرات به پا می شود. کارگران‌ فریاد می زدند: «هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح و استراحت، هشت ساعت خواب!» کارفرماها از خشم خون، خون شان را می خورد. شبح انقلاب را جلوی چشم شان می دیدند... پاسبان ها بی هیچ اخطاری به کارگران حمله کردند. جمعیت را گرفتند زیر آتش و از چپ و راست باتوم بود که توی سر جمعیت می خورد. عده ای کشته شدند و جوان ها را هم تا سر حد مرگ زدند و آش ولاش کردند. عده ای هم زیر دست وپای اسب پاسبان ها مانده بودند و جمجمه های شان له و لورده شده بود....

صدها نفر بازداشت شدند، اما فقط کسانی را به دادگاه می فرستادند که برای هشت ساعت کار روزانه مبارزه می کردند. جمعه ۱۱ نوامبر، رهبران جنبش را دار زدند. آن روز ثروتمندهای شیکاگو از ترس بر خود می لرزیدند... اولین یک شنبه بعد از اعدام، مراسم تشیع جنازه صورت گرفت. هزاران کارگر جنازه ها را تشیع می کردند. زیر نگاه جمعیتی عظیم و نفس فرو خورده، صف بدرقه کننده گان به کیلومترها می رسید.

جنازه ها را در «قبرستان والدهایم» دفن کردند. اما هدف هنوز سرجای اش بود: مبارزه برای هشت ساعت کار روزانه، برای شرایط انسانی تر، برای برقراری مناسبات انسانی تر میان انسان ها ادامه داشت، و هنوز هم ادامه دارد...

📚 برگرفته از کتاب: مادر جونز؛ زنی از طبقه کارگر آمریکا/ ترجمه: ع. پاشائی – محمد رسولی
#هشت_ساعت_کار_روزانه
#اول_ماه_مه
#شیکاگو

🥀🥀🥀
https://t.center/tajrobeneveshtan
در روز #اول_ماه_مه سال ۱۸۸۶ در شیکاگو چه گذشت؟
به نقل از کتاب: #مادر_جونز ؛ زنی از طبقه کارگر آمریکا - ترجمه: ع. پاشائی و محمد رسولی

▪️تراژدی هِی مارکِت

از سال ۱۸۸۰ به این طرف، طبقه کارگر در تمام مراکز صنعتی یکپارچه توی شورش بود... رکود اقتصادی در سراسر کشور حاکم بود و بیکاری بیداد می کرد. توی شهرها، قحطی بود و فقر و نا امیدی!

مبلغان خارجی که در کشورهای خودشان، تحت سلطه رژیم های استبدادی رنج می بردند، اینجا آیین های مختلف رستگاری اقتصادی را تبلیغ می کردند. مبلغان سیاسی به کارگران که جز نان و کم کردن ساعات کار روزانه، تقاضای دیگری نداشتند، راه مدینه فاضله را نشان می دادند و پلیس هم ضربات باتوم را!

علی الخصوص توی شهر #شیکاگو و با آن همه اخراج کردن ها و بزن و بگیر و ببندها، اعتصاب پشت اعتصاب بود. بعد از سال ۱۸۸۶، سال های اعتصابات بزرگ ملوانان دریاچه، باراندازها و کارکنان راه آهن بود. پلیس و کارفرماها این اعتصاب ها را با خشونت سرکوب می کردند... کارگران شروع کردند برای #هشت_ساعت_کار_روزانه.

اول ماه مه نزدیک می شد. بنا بود که جنگ کاهش روزی هشت ساعت کار شروع شود. مطبوعات دست به کار شدند که میان مردم تخم ترس و دلهره بپاشند. از چهار سمت شهر اعتصابات و راهپیمائی های همراه با تظاهرات به پا می شود.

کارگران‌ فریاد می زدند: «هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح و استراحت، هشت ساعت خواب!» کارفرماها از خشم خون، خون شان را می خورد. شبح انقلاب را جلوی چشم شان می دیدند.

پاسبان ها بی هیچ اخطاری به کارگران حمله کردند. جمعیت را گرفتند زیر آتش و از چپ و راست باتوم بود که توی سر جمعیت می خورد. عده ای کشته شدند و جوان ها را هم تا سر حد مرگ زدند و آش ولاش کردند. عده ای هم زیر دست وپای اسب پاسبان ها مانده بودند و جمجمه های شان له و لورده شده بود.

صدها نفر بازداشت شدند، اما فقط کسانی را به دادگاه می فرستادند که برای هشت ساعت کار روزانه مبارزه می کردند.

جمعه ۱۱ نوامبر، رهبران جنبش را دار زدند. آن روز ثروتمندهای شیکاگو از ترس بر خود می لرزیدند.

اولین یک شنبه بعد از اعدام، مراسم تشیع جنازه صورت گرفت. هزاران کارگر جنازه ها را تشیع می کردند. زیر نگاه جمعیتی عظیم و نفس فرو خورده، صف بدرقه کننده گان به کیلومترها می رسید.

جنازه ها را در «قبرستان والدهایم» دفن کردند. اما هدف هنوز سرجای اش بود: مبارزه برای هشت ساعت کار روزانه، برای شرایط انسانی تر، برای برقراری مناسبات انسانی تر میان انسان ها ادامه داشت، و هنوز هم ادامه دارد...

🦋🦋🦋
https://t.center/tajrobeneveshtan
🚩 در روز #اول_ماه_مه سال ۱۸۸۶ در شهر شیکاگو چه گذشت؟

▪️تراژدی هِی مارکِت

از سال ۱۸۸۰ به این طرف، طبقه کارگر در تمام مراکز صنعتی یکپارچه توی شورش بود... رکود اقتصادی در سراسر کشور حاکم بود و بیکاری بیداد می کرد. توی شهرها، قحطی بود و فقر و نا امیدی!

مبلغان خارجی که در کشورهای خودشان، تحت سلطه رژیم های استبدادی رنج می بردند، اینجا آیین های مختلف رستگاری اقتصادی را تبلیغ می کردند. مبلغان سیاسی به کارگران که جز نان و کم کردن ساعات کار روزانه، تقاضای دیگری نداشتند، راه مدینه فاضله را نشان می دادند و پلیس هم ضربات باتوم را!

علی الخصوص توی شهر #شیکاگو و با آن همه اخراج کردن ها و بزن و بگیر و ببندها، اعتصاب پشت اعتصاب بود. بعد از سال ۱۸۸۶، سال های اعتصابات بزرگ ملوانان دریاچه، باراندازها و کارکنان راه آهن بود. پلیس و کارفرماها این اعتصاب ها را با خشونت سرکوب می کردند... کارگران شروع کردند برای #هشت_ساعت_کار_روزانه.

اول ماه مه نزدیک می شد. بنا بود که جنگ کاهش روزی هشت ساعت کار شروع شود. مطبوعات دست به کار شدند که میان مردم تخم ترس و دلهره بپاشند. از چهار سمت شهر اعتصابات و راهپیمائی های همراه با تظاهرات به پا می شود.

کارگران‌ فریاد می زدند: «هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح و استراحت، هشت ساعت خواب!» کارفرماها از خشم خون، خون شان را می خورد. شبح انقلاب را جلوی چشم شان می دیدند.

پاسبان ها بی هیچ اخطاری به کارگران حمله کردند. جمعیت را گرفتند زیر آتش و از چپ و راست باتوم بود که توی سر جمعیت می خورد. عده ای کشته شدند و جوان ها را هم تا سر حد مرگ زدند و آش ولاش کردند. عده ای هم زیر دست وپای اسب پاسبان ها مانده بودند و جمجمه های شان له و لورده شده بود.

صدها نفر بازداشت شدند، اما فقط کسانی را به دادگاه می فرستادند که برای هشت ساعت کار روزانه مبارزه می کردند.

جمعه ۱۱ نوامبر، رهبران جنبش را دار زدند. آن روز ثروتمندهای شیکاگو از ترس بر خود می لرزیدند.

اولین یک شنبه بعد از اعدام، مراسم تشیع جنازه صورت گرفت. هزاران کارگر جنازه ها را تشیع می کردند. زیر نگاه جمعیتی عظیم و نفس فرو خورده، صف بدرقه کننده گان به کیلومترها می رسید.

جنازه ها را در «قبرستان والدهایم» دفن کردند. اما هدف هنوز سرجای اش بود: مبارزه برای هشت ساعت کار روزانه، برای شرایط انسانی تر، برای برقراری مناسبات انسانی تر میان انسان ها ادامه داشت، و هنوز هم ادامه دارد...

📚 به نقل از کتاب: مادر جونز/ زنی از طبقه کارگر آمریکا/ ترجمه: ع. پاشائی – محمد رسولی

https://t.center/tajrobeneveshtan
🌈🌈🌈

▪️تراژدی #هی_مارکت

توی شهر #شیکاگو و با آن همه اخراج کردن ها و بزن و بگیر و ببندها، اعتصاب پشت #اعتصاب بود. بعد از سال ۱۸۸۶، سال های اعتصابات بزرگ ملوانان دریاچه، باراندازها و کارکنان راه آهن بود. پلیس و کارفرماها این اعتصاب ها را با خشونت سرکوب می کردند. کارگران شروع کردند برای #هشت_ساعت_کار_روزانه.

#اول_ماه_مه نزدیک می شد. بنا بود که جنگ کاهش روزی هشت ساعت کار شروع شود. مطبوعات دست به کار شدند که میان مردم تخم ترس و دلهره بپاشند. از چهار سمت شهر اعتصابات و راهپیمائی های همراه با تظاهرات به پا می شود. آنها فریاد می زدند: هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح و استراحت، هشت ساعت خواب! کارفرماها از خشم خون، خون شان را می خورد. #شبح_انقلاب را جلوی چشم شان می دیدند. پاسبان ها بی هیچ اخطاری به کارگران حمله کردند. جمعیت را گرفتند زیر آتش و از چپ و راست باتوم بود که توی سر جمعیت می خورد. عده ای کشته شدند و جوان ها را هم تا سر حد مرگ زدند و آش ولاش کردند. عده ای هم زیر دست وپای اسب پاسبان ها مانده بودند و جمجمه های شان له و لورده شده بود.

صدها نفر بازداشت شدند، اما فقط کسانی را به دادگاه می فرستادند که برای هشت ساعت کار روزانه مبارزه می کردند. جمعه ۱۱ نوامبر، #رهبران_جنبش را دار زدند. آن روز ثروتمندهای شیکاگو از ترس بر خود می لرزیدند.

اولین یک شنبه بعد از اعدام، مراسم تشیع جنازه صورت گرفت. هزاران کارگر جنازه ها را تشیع می کردند. زیر نگاه جمعیتی عظیم و نفس فرو خورده، صف بدرقه کننده گان به کیلومترها می رسید. جنازه ها را در #قبرستان_والدهایم دفن کردند. اما هدف هنوز سرجای اش بود: مبارزه برای هشت ساعت کار روزانه، برای شرایط انسانی تر، برای برقراری مناسبات انسانی تر میان انسان ها ادامه داشت، و هنوز هم ادامه دارد...

#مری_جونز
زنی از طبقه کارگر آمریکا

https://t.center/tajrobeneveshtan