⏫ پس از اعلام خبر جاودانگی علیاشرف درویشیان در چهارم آبان ماه ۱۳۹۶؛ محمد حبیبیان از معلمهای آگاه و شریف کرمانشاه و از دوستان قدیمی و یاران نزدیک علیاشرف، یادداشتی کوتاه بیاد این نویسنده ماندگار منتشر کرد.
«کلاس دوم بود. کوچک بود و ریزه با رنگ مهتابی، رگ گردنش از زیر پوست پیدا بود و تکتک مثل آدم تبدار میزد. مدادش را با نخ به سوراخ دکمهٔ کتش بسته بود. وقتی که چیز مینوشت چون نخ کوتاه بود، شکمش را جلو میآورد. مثل اینکه به جای مداد، تن خودش را روی کاغذ میکشید. وقتی که مشقش را میگرفتم، دستهایش میلرزید. کاغذهای مشقش را از میان زبالهدان مدرسه پیدا میکرد. مشقش را که خط میزدم، احساس میکردم که روی زندگیش خط میکشم. ظهرها به خانه نمیرفت. اصلاً بیشتر بچهها به خانه نمیرفتند. نان شب ماندهشان را همانجا کنار دیوار کاهگلی مدرسه میخوردند. او هم نان ظهرش را در جیب داشت. کفش لاستیکی روی مچ پایش خط قرمز بدرنگی کشیده بود و اثر زخمی به جا گذاشته بود. درسهایش را خوب میخواند. زودتر از دیگران روبراه شده بود. میتوانست خطهای درشت روزنامهها را خوب بخواند.» #از_این_ولایت #ندارد #علی_اشرف_درویشیان #نویسنده_فرودستان