زندگی به سبک شهدا

#لبنان
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷 برخورد موشک نقطه زن حزب الله به مواضع دشمن در شرق حیفا 

#لبنان

•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🆔 shohada72_313
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#لبنان #اسرائیل
⚠️ ارتش اسرائیل تصاویری از راکت سنگین "زلزال ۲" (ساخت ایران) منتشر کرد که احتمالا توسط یک جاسوس نفوذی در واحد موشکی حزب الله گرفته شده است. اسرائیل مدعی است که این راکت در داخل خانه ای در تپه ای در جنوب لبنان مستقر بوده است.

هدف اسرائیل از نشر این تصاویر در دو مورد خلاصه می‌شود:

۱-ضمن جنگ روانی علیه حزب الله، نشان دهد که قدرت امنیتی-اطلاعاتی بالایی دارد و ادامه جنگ به ضرر لبنانی ها خواهد بود و آنها باید تسلیم خواسته های اسرائیل شوند.

۲-این تصاویر توجیهی برای حملات گسترده امروز به دستکم۱۴۰۰ساختمان غیرنظامی و منزل مسکونی در جنوب لبنان نیز می‌باشد.

▪️همان طور که در قضیه انفجار پیجرها ودستگاه های ارتباطی و همچنین حملات مکرر تروریستی اسرائیل علیه اعضای ارشدحزب الله لبنان در طول یکسال اخیر اثبات شد، خسارات حزب الله بیشتر از جانب بدنه جاسوس ها و خائنین داخلی بوده است تا عوامل خارجی.در واقع شناسایی و ترور فرماندهان و افسران ارشد و اماکن حساس نظامی توسط عوامل امنیتی موساد و آمان بیشتر از حملات مستقل ارتش اسرائیل تاثیرگذار بوده است. صد البته که این دو مورد مکمل يکديگر هستند.

🆔 shohada72_313
#لبنان #اسرائیل
🔸جزئیات جدید از حمله تروریستی جنگنده‌های ارتش اسرائیل به ضاحیه بیروت از زبان رسانه های صهیونیستی:

۱- کل رویداد فقط چند ساعت به طول انجامید. این تروری نیست که برای مدت طولانی برنامه ریزی شده باشد. این ترور نهایت استفاده از یک "فرصت عملیاتی" بود.

۲- بعد از ظهر امروز، اطلاعات ابراهیم عقیل و مقامات ارشد حزب الله که در یک آپارتمان مخفی در قلب محله ضاحیه بیروت رسید.

۳- با وجود پیچیدگی‌های حمله به یک آپارتمان، از لحظه ای که اطلاعات آنها به نیروی هوایی ارتش اسرائیل رسید، آنها به سرعت طرح حمله را برنامه ریزی کردند.

۳- اجازه حمله برای ترور ابراهیم عقیل بلافاصله مورد تایید هرتزی هالوی، رئیس ستاد ارتش قرار گرفت که در آن زمان در حال بازدید از جبهه شمال بود. رئیس ستاد این حمله را تأیید کرد و آن را برای تأیید رده سیاسی (بنیامین نتانياهو، نخست وزیر رژیم) نیز ابلاغ کرد.

این حمله به این صورت تعریف شد: "فرصت لازم برای اعدام" و رده سیاسی آنرا تأیید کرد و حمله دقایقی بعد انجام شد.
1/2


انتشار با ذکر #منبع
🆔 shohada72_313
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برادری با آمریکا؟!
نه ممنون! ما با آمریکا پدرکشتگی داریم...

ح
اج #قاسم_سلیمانی
#لبنان #غزه #یمن #عراق 🖤


انتشار با ذکر #منبع
🆔 shohada72_313
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
♦️اطلاعیه وزارت بهداشت لبنان: دستگاه های پیجر را از خود دور کنید/ اعلام آماده باش بیمارستان ها

🔹وزارت بهداشت در تمامی بیمارستان ها وضعیت اضطراری اعلام کرد.
🔹حدود دویست مجروح بر اثر انفجار وسایل ارتباطی تاکنون گزارش شده است.
🔹از همه شهروندانی که دستگاه های پیجر دارند می خواهیم فورا آنها را دور بیندازند
#لبنان

•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🆔 shohada72_313
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#لبنان #اسرائیل
🎥 اصابت یکی از پهپادهای حزب الله به خیابانی در شهرک نهاریا.

▪️طبق تصاویر و ویدیوهای منتشر شده، حزب الله در این حمله از دو فروند پهپاد استفاده کرده اسن که یکی از این پهپادها به پایگاه شراگا و یک پهپاد نیز به خیابانی در نهاریا اصابت کرده است.

🔻در نتیجه این حمله یک نظامی اسرائیلی کشته و چند تن دیگر زخمی شده‌اند.


انتشار با ذکر #منبع
🇮🇷 shohada72_313
⭕️دروغ پراکنی چهره های توییتری وابسته به یک کاندیدای خاص موجب واکنش حزب الله شد/ چهره رسانه‌ای نزدیک به حزب الله شایعات مربوط به توصیه های سید حسن نصرالله درباره انتخابات ایران را تکذیب کرد

🔹محمد مهدی شکیبایی قائم مقام جمعیت دفاع از فلسطین و از چهره های رسانه ای نزدیک به حزب الله لبنان شایعات پیرامون توصیه های سیدحسن نصرالله درباره انتخابات ایران را تکذیب کرد.

🔹وی با انتشار رشته توییتی در X نوشت:
کشیدن پای حزب الله لبنان به انتخابات ایران همزمان باشایعات پیرامون حمله احتمالی اسقاطیل به #لبنان فقط ازعهده جریان انحراف برمیاد.بعدِ نقل قولی غیرواقعی که ازآقا سید حسن نصرالله شدبایکی ازمسئولان عالیرتبه حزب الله لبنان تماسی داشتم وموضوع روجویا شدم.فرمودندکه هم آقاسیدهم بنده وهمه اعضای حزب الله ازقدیم الایام بنای مااین بوده وهمچنان هست که دخالت درمسایل ایران توهین به برادران ایرانی مااست.

🔹گفتنی است چهره های توییتری وابسته به یک کاندیدای خاص با انتشار توییتی مدعی شده بودند که سید حسن نصرالله به دنبال تماس با کاندیداهای انقلابی بوده تا از آنها بخواهند برای وحدت به نفع آن کاندیدای خاص کنار برود.

🇮🇷 shohada72_313
#لبنان
🔸بخش های مهم سخنرانی سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در روز قدس:

ترامپ بارها اعلام کرد که حاضر است با ایران درباره موضوعات مختلف مذاکره کند اما ایران فریب آمریکا را نخورد. ایران هرگز درباره پرونده‌های منطقه‌ای با آمریکا وارد مذاکره نمی‌شود و اگر بخواهد مذاکره کند، آشکارا مذاکره می‌کند.

ایران از ابتدا (انقلاب اسلامی) تاکنون پشتیبان واقعی تمام کسانی است که با رژیم صهیونیستی مبارزه می‌کنند و با این پشتیبانی بسیاری از معادلات را تغییر داده و بسیاری از طرح‌های دشمن را به شکست کشانده است.

رابطه و دوستی با ایران سندی برای افتخار، شرف و کرامت انسانی در این دوران است و خجالتی ندارد. کسانی که باید خجالت بکشند، کسانی هستند که با اسرائیل رابطه دارند و از آنها حمایت می‌کنند.

نتانیاهو در آخرین مرحله این جنگ باید متوقف شود و شکست خود را بپذیرد. صهیونیست‌ها بعد از شش ماه توان شکست دادن حماس و مقاومت را ندارند و نمی‌توانند اسرای خود را آزاد کنند و هیچ طرحی برای بعد از جنگ ندارند.

🆑 shohada72_313
🔴 سید حسن نصرالله از کدام میدان گازی صحبت می‌کند؟

🔺️ آن‌طور که در نقشه دیده می‌شود، رژیم صهیونیستی با ترسیم خطی فرضی تلاش کرده که به میادین گازی در آب‌های لبنان، با استقرار یک کشتی نزدیکی میدان کاریش دست درازی کند.

🔸️ شب گذشته دبیر کل حزب‌الله تأکید کرد که این کشتی نه برای اکتشاف و مقدمات استخراج، بلکه برای استخراج مستقر شده و لبنان زمان زیادی در اختیار ندارد و این مسئله کمتر از آزادسازی خط مرزی جنوب لبنان [در سال ۲۰۰۰ میلادی] نیست.

🔸️ سید حسن نصرالله تأکید کرد، این موضوع و مسئله ترسیم مرز مسئولیت دولت لبنان است و اگر لازم باشد، مقاومت این قدرت را دارد که مانع استخراج گاز لبنان، توسط رژیم صهیونیستی شود.

#میدان_کاریش
#لبنان
#رژیم_صهیونیستی
  ‎

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥روایت شهید #قاسم_سلیمانی از نامه رزمندگان خط مقدم جنگ 33 روزه به #سید_حسن_نصرالله و پاسخ دبیر کل #حزب_الله #لبنان/ ناگفته‌ای از تنها مصاحبه فرمانده شهید سپاه قدس

#کانال_زندگی_به_سبک_شهـــــدا
📡 @shohada72_313👈
#فوری
#لبنان
#اسرائیل
🔹شلیک یک فروند راکت از جنوب لبنان به سمت شمال فلسطین اشغالی.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🔴واما شکار امروز حاج علی این ارتشی اسقاطیلی قراره تو فاصله ۱۵ متری مرز #لبنان اوضاع رو رصد کنه ولی خب تخت گرفته خوابیده و پاشم پیداست :تو جنگ بعدی تا دلتون بخواد اسیر خواب داریم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💥پیشنهاد ویژه کانال👌

🎥 مسیح مقاومت/ اشک های ناتمام بانوی مسیحی لبنانی برای شهید حاج قاسم سلیمانی؛ مسیحی که دیوارهای منزلش منقش به تصاویر سردار دلهاست!

💢 زینه کَرَم، بانوی مسیحی و عضو حزب سیاسی "الحرّ " لبنان:

🔺"به ترامپ پست فطرت می گویم #قاسم_سلیمانی در جان و روح همه ما مسیحیان است؛ قاسم سلیمانی اسطوره ای است که هرگز نمی میرد و نخواهد مرد!"

#مسیح_مقاومت
#امام_خامنه_ای
#لبنان
#حزب_الله

👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313

#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد

#قسمت_سی_ویکم 1⃣3⃣

🔮آن شب باید #تنها بر می گشتم. آن لحظه تازه احساس کردم که مصطفی واقعا تمام شد😔 در مراسم آدم گم است و نمی فهمد. همین که وارد حیاط نخست وزیری شد و چشمش به آن زیر زمین افتاد، دردی قلبش💔 را فشرد، زانوهایش تا شد، زیر لب نجوا کرد: مصطفی رفتی، #پشتم_شکست.

🔮به دیوار تكيه داد، نگاهش روی همه چیز چرخيد؛ این دو سال📆 چه طور گذشت و از این در چه قدر به خوش حالی وارد می شد به شوق دیدن #مصطفی و حضور مصطفی، و این جوانک های سرباز که حالا سرشان زیر افتاده چه طور گردن راست می کردند به نشانه #احترام.

🔮زندگی، زندگی برایش خالی شده بود، انگار ریشه اش را قطع⚡️ کرده بودند. یاد #لبنان افتاد و آن فال حافظ، آن وقت او اصلا فارسی بلد نبود، نمی فهميد امام موسی و مصطفی با هم چی می خوانند. "امام موسی" خودش جریان فال حافظ را برای او گفت و بعد هم برایش #فال گرفت و آمد

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها

🔮وقتی بعد از #شهادت مصطفی از آن خانه🏡 آمدم بیرون - چون مال دولت بود -هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم، حتی #پول نداشتم خرج کنم، چون در ایران رسم است که فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم و در لبنان این طور نیست. خودم می فهمیدم که مردم رحم می کنند، می گویند این خارجی است، آداب ما را نمی فهمد. دیدم آن خانه مال من نیست و باید بروم🚶‍♀ اما كجا؟

🔮کمی خانه #مادرجان بودم، دوستان بودند. هر شب را یک جا می خوابیدم و بیش تر در بهشت زهرا کنار قبر مصطفي🌷 شب های سختی را می گذراندم، لبنان شلوغ بود، خانه مان بمباران💥 شده بود و خانواده ام رفته بودند خارج، از همه سخت تر روزهای #جمعه بود.

🔮هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم #بهشت_زهرا که مزاحم کسی نباشم، احساس می کردم دل شکسته ام دردم زیاد، به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی😭 از لبنان که آمدیم هر چه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه، در #ایران هم که هیچ چیز. بعد یک دفعه مصطفی رفت و من ماندم که کجا بروم⁉️ شش ماه این طور بود. تا #امام فهمیدند ...

#ادامه_دارد ...
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد

#قسمت_سیُم 0⃣3⃣

🔮نمی دانم چرا این جا جسد را به سردخانه می برند. در #لبنان اگر کسی از دنیا رفت می آورند خانه اش، همه دورش قرآن می خوانند، عطر می زنند و برای من عجیب بود که این یک عزیزی است، این طور شده، چرا باید بیندازنش دور؟ چرا در سردخانه؟ خیلی فریاد می زدم: این خود #عزيز ماست، این خود مصطفی است، مصطفي چي شد؟ مگر چه چیز عوض شده؟ چرا باید در سردخانه باشد⁉️ اما کسی گوش نمی کرد.

🔮بالاخره آن #شب_اول در سردخانه برایم خیلی درد بود. همه دورم بودند برای تسلیت و اما من به کسی احتیاج نداشتم، حالم بد بود، خیلی گریه می کردم😭 صبح روز بعد به تهران برگشتیم، برگشتن به تهران سخت تر بود، چون با همين هواپيمای 130-C بود که در #آخرین_بار من و مصطفی در تهران به اهواز آمديم و یادم هست خلبان ها✈️ او را صدا می زدند که بیا با ما بنشين، ولی مصطفی اصلا مرا تنها نمی گذاشت، نزدیک ماند.

🔮خیلی سخت بود که موقع آمدن با خودش بودم و حالا با #جسدش می رفتم. اصرار کردم که تابوتش را باز کنند. ولی نگذاشتند. بیش تر تشریفات و مراسم بود که مرا کشت. حتی آن لحظات اخر محروم می کردند. وقتی رسیدیم تهران، رفتیم منزل مادر جان، مادر دکتر، بعد دیگر نفهمیدم #دکتر را کجا بردند. من در منزل مادر جان🏡 و همه مردم دورم . هر چه می گفتم: مصطفی کو؟ هیچ کس نمی گفت. فریاد می زدم: از دیروز تا الان؟ آخر چرا؟ شما مسلمان نیستید‼️

🔮خیلی بی تابی می کردم. بعد گفتند مصطفی را در #سردخانه غسل می دهند. گفتم دیگر مصطفی تمام شد، چرا این کارها را می کنید؟ و گریه می کردم😭 گفتند: می رویم او را می آوریم. گفتم: اگر شما نمی روید، خودم می روم سردخانه، نزدیکش و برای #وداع تا صبح می نشینم. بالاخره زیر اصرار من مصطفی را آوردند🌷 و چون ما در تهران خانه نداشتیم بردند در مسجد محل، محله بچگیش، #غسلش داده بودند و او با آرامش خوابیده بود😌 و من "سرم را روی سینه اش گذاشتم" و تا صبح در مسجد با او حرف زدم و خیلی شب زیبایی بود و #وداع_سختی.

🔮تا روز دوم که #مصطفی را بردند و من نفهمیدم کجا. من وسط جمعیت👥 ذوب شدم تا ظهر، مراسم که تمام شد و مصطفی را خاک کردند، آن شب باید #تنها بر می گشتم😔

#ادامه_دارد ...

#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد

#قسمت_بیست_ویکم 1⃣2⃣

🔮خیلی وقتها گرسنه می‌ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه🍉 و پنیر خیلی سختی کشیدم یک روز بعد از ظهر تنها بودم روی خاک نشسته بودم و اشک میریختم😢 که اگه می توانست نمی‌گذاشت مصطفی اشکش را ببیند اما آن روز #مصطفی یک دفعه سر رسید و دید او دارد گریه می‌کند آمد جلو دو زانو نشست و شروع کرد به #عذر_خواهی

🔮گفت من می‌دانم زندگی تو نباید اینطور باشد تو فکر نمیکردی به این روز بیفتی😔 اگر خواستی می‌توانید برگردید تهران ولی من نمی توانم، این #راه_من است خطری برای خود انقلاب است. #امام دستور داده کردستان پاکسازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم👊 غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم من نمی‌توانم اینجا بمانم😢

🔮مصطفی گفت آزادید، می‌توانید برگردید تهران چشمهایش پر از آب شد گفت می‌دانید که بدون شما #نمیتوانم برگردم اینجا هم کسی را نمی‌شناسم با کسی نمی‌توانم صحبت کنم خیلی وقت‌ها با همه وجود منتظر می نشینم که کی می آیید😞 و آن وقت #دو_روز از شما هیچ خبری نمی‌شود. مصطفی هنوز کف دست‌هایش روی زانوهایش بود انگار تشهد بخواند گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر #خدا بمانید نه به خاطر من

🔮به هر حال تصمیم گرفتم بمانم تا آخر، و برنگردم🚷 البته به سردشت که رفتیم من به اکیپ بیمارستان ملحق شدم. نمی‌ توانستم بیکار بمانم در #کردستان سختی ها زیاد بود همان ایام آقای طالقانی از دنیا رفتند و برگشتیم تهران. در تهران برایم خیلی سخت بود و من برای اولین بار مصطفی را آنطور دیدم با نگرانی شدید. منافقین خیلی حمله می کردند به او

🔮عکس مصطفی را در روزنامه📰 کشیده بودند که در عینکش تانک بود و #شلیک می کرد خیلی عکس وحشتناکی بود😰 من خودم شاهد بودم این مرد چقدر با #خلوص کار می‌کرد چقدر خسته می شد گرسنگی می کشید اما روزنامه ها اینطور جنجال به پا کرده بودند در ذهن من

🔮هیچکس #درکم نمیکرد. مصطفی چه کارهایی انجام می‌دهد از آن روز از سیاست متنفر شدم به مصطفی گفتم باید ایران🇮🇷 را ترک کنی بیا برگردیم #لبنان ولی مصطفی ماند به من گفت: فکر نکن من آمدم و پست گرفتم زندگی آرام خواهد بود، تا حق و #باطل هست و مادام که سکوت نمی‌کنید جنگ هم هست.

🔮بالاخره #پاوه آزاد شد و من به لبنان برگشتم همین قدر که گاه گاهی بروم و زدم راضی بودم و مصطفی دقیق کارهایی را که باید انجام می‌دادیم می‌گفت. سفارش یک به یک بچه‌های مدرسه را می‌کرد و می‌خواست که از دانه دانه خانواده‌های شهدا تفقد کنم برای ایشان نامه بنویسم.

ادامه_دارد ...
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد

#قسمت_بیستم 0⃣2⃣

🔮به مهندس بازرگان گفتم: من می خواهم بروم پیش #مصطفی به دیگران هرچه می گویم گوش نمی دهند😢 نمی‌گذارند من بروم. فردای آن روز بازرگان او را خواست و با لب خندان گفت: مصطفی خودش کسی را فرستاده دنبالتان. گفته #غاده بیاید. غاده گل از گلش شکفت😍 از اول می دانستم محال است مصطفی بداند او اینجا است و نگذارد بیاید. حتی اگر جنگ باشد. مصطفی راضی است او برود #پاوه و آنقدر عزیز و عاقل است که محسن الهی را دنبال او فرستاده 🚗

🔮محسن را از #لبنان از آن وقت که به موسسه آمد و مدتی تعلیم دید می شناخت. البته من وقتی رسیده رسیدم پاوه آنجا از محاصره در آمده بود و آزاد شده بود. مصطفی هم نبود، او را روز بعد دیدم وقتی آمد همان لباس #جنگی تنش بود و خاک آلود. یاد لبنان افتادم من فکر میکردم "کلاشینکف" و لباس جنگی مصطفی در ایران دیگر تمام شد ولی دیدم همان طور است لبنانی دیگر😊

🔮مصطفی به من گفت: می‌خواهم در #کردستان بمانم تا مسئله را ختم کنم و دنبالتان فرستادم چون در تهران خانه🏠 نداریم و شما اینجا نزدیک من باشید بهتر است. از من خواست مراقب باشم و جریان را بنویسم📝 مخصوصاً برای #روزنامه های کشورهای عرب. مصطفی می گفت و من می نوشتم. نزدیک یک ماه در کردستان با او بودم از پاوه به سقز، از سقز به میاندواب، نوسود، مریوان و سردشت. مصطفی بیشتر اوقات در #عملیات بود و من بیشتر اوقات تنها👤 زبان که بلد نبودم قدم میزدم تا بیاید گاهی با خلبان ها صحبت می‌کردم چون انگلیسی🔠 بلد بودند

🔮در #نوسود که بودیم بیشتر یاد لبنان می افتادم یاد خاطراتم طبیعت زیبایی🏞 دارد نوسود و کوه هایش به خصوص مرا یاد لبنان می‌انداخت من و مصطفی در این طبیعت #قدم_میزدیم و مصطفی برای من درباره این جریان صحبت می کرد. درباره کردها و اینکه خودمختاری می‌خواهند من پرسیدم چرا خودمختاری نمی دهید؟؟ مصطفی عصبانی شد و گفت عصر ما عصر #قومیت نیست حتی اگر فارس بخواهد برای خودش کشوری درست کند من ضد آنها خواهم بود

🔮در #اسلام فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست مهم این است که این کشور پرچم اسلام داشته باشد البته ما بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم آنجا هم هیچ چیز نبود من حتی جایی که بتوانم بخوابم نداشتم همه از ارتش بود و پادگان نظامی و تعدادی خانه‌های نیمه ساز🏚 که بیشتر اتاقک بود تا خانه. در این اتاق ها روی #خاک می خوابیدم ...

ادامه_دارد ...

#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد

#قسمت_نوزدهم 9⃣1⃣

🔮می دانستم مصطفی درفكر برگشتن به #ایران است یک بار مصطفی می خواست مرا بفرستد "عراق" که نامه💌 برای امام خمینی ببرم وحتی می گفت: برو فارسی راخوب یادبگیر. امام که در پاریس بود در جریان بودم و انقلاب که پیروز شد✌️ همه مان خوش حال شدیم، جشن گرفتیم. ولی هیچ وقت فکر این که مصطفی برگردد به ایران نبودم. وارد این جریان شدم و نمی دانستم نتیجه اش چیست، تایک روز که #مصطفی گفت ما داریم می رویم ایران.

🔮بابعضی شخصیت های لبنانی بودند. پرسیدم: برمی گردید⁉️ گفت: نمی دانم. مصطفی رفت، آن ها برگشتند ومصطفى برنگشت. نامه فرستاد که"امام ازمن خواسته اند بمانم ومن می مانم. در ایران🇮🇷 ممکن است بیش تر بتوانم به مردم کمک کنم تا #لبنان.

🔮البته خیلی برایم ناراحت کننده بود. هرچند خوش حال بودم که مصطفی به #کشورش برگشته و انقلاب پیروز شده است. پانزده روز بعد نامه📩 دوم مصطفی آمد که "بیا ایران" در وجودم دوست داشتم لبنان بمانم و آمادگی زندگی کردن در ایران رانداشتم. در ایران ما چیزی نداشتیم به مصطفی گفتم #مسئولیتش در لبنان چه می شود؟ و باهم تصمیم گرفتیم مصطفی درایران بماند و من هم تا مدرسه تعطیل بشود لبنان باشم وکارهای مصطفی را ادامه بدهم👌

🔮می گفت: نمی خواهم بچه ها فکر کنند من وشما رفته ایم ایران و آن ها را ول کرده ایم. در طول این مدت، من تقریبا هریک ماه📆 به ایران برمی گشتم وارتباط تلفنی بامصطفی داشتم، اما مدام نگران بودم که چه می شود، آیا این زندگی همین طور ادامه پیدا می کند؟ تا این که #جنگ_کردستان شروع شد. آن موقع من لبنان بودم و وقتی توانستم در اولین فرصت خودم را به ایران برسانم، دیدم مثل همیشه مصطفی در فرودگاه🛬 منتظرم نیست. برادرش آمده بود و گفت دکتر مسافرت است.

🔮آن شب تلویزیون📺 که تماشا می کردم دیدم اسم پاوه و #چمران زیاد می آمد. فارسی بلد نبودم، فقط چند کلمه و متوجه نمی شدم، دیگران هم نمی گفتند. خیلی ناراحت شدم، احساس می کردم مسئله ای هست، اما کسانی که دورم بودند می گفتند: چیزی نیست، مصطفی بر می گردد. هیچ کس به حرف من گوش نمی کرد😔 مثل دیوانه بودم و دلم پر از آشوب بود. روزبعد رفتم دفتر نخست وزیری پیش #مهندس_بازرگان. آن جا فهمیدم خبری هست، پیام امام داده شده بود و مردم تظاهرات کرده بودند، پاوه #محاصره بود.

ادامه_دارد ...
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد

#قسمت_شانزدهم 6⃣1⃣

🔮به محض این که وارد می شود، بچه ها دورش را می گرفتند و از سر و کولش بالا می رفتند مثل زنبورهای🐝 یک کندو. مصطفی #پدرشان، دوستشان♥️ و هم بازیشان بود. غاده می دید چشم های مصطفی چطور برق می زند😍 و با شور و حرارت می گوید « ببین این بچه ها چقدر زور دارند. این ها بچه شیرند - با شادیشان شاد بود و با اشکشان بی طاقت.

🔮کمتر پیش می آمد که ماشین وُلوو قراضه #غاده را سوار شوند از این ده به آن ده برود و مصطفى وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه😭 می کند پیدا نشود، پیاده می شد، بچه را #بغل می گرفت. صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می شناسد، مصطفی گفت: #نه نمی شناسم. مهم این است که این بچه یک شيعه است، این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر #شیعه على رفته.

🔮ظلمی که انگار تمامی نداشت و جنگهای داخلی نمونه اش بود. بارها از مصطفی شنیدم که سازمان امل را راه انداخت تا نشان بدهد #مقاومت اسلامی چطور باید باشد. البته مشکلات زیادی با احزاب و گروهها داشت. میگفتند #چمران لبنانی نیست و از ما نیست🚫 خیلی ها می رفتند پیش امام موسی صدر از مصطفی بد گویی می کردند. هر چند آقاي صدر به شدت به آن ها حرف می زد. می گفت اصلا اجازه نمی دهم کسی راجع به مصطفی بدگویی کند

🔮ارتباط روحی خاصی بود بین او و مصطفی، طوری که کم تر کسی می توانست درک کند.# اقای_صدر به من می گفت: می دانی مصطفی برای من چی هست؟ او از #برادر به من نزدیک تر است، او نفس من، خود من است♥️ الفاظ عجیبی می گفت در باره مصطفی، وقتی داشت صحبت می کرد و مصطفي وارد مي شد همه توجهش به او بود، دیگر کسی را نمی دید، حرکات صورتش تماشایی بود؛ گاهی می خندید😄 و گاهی اشک می ریخت و چه قدر با زیبایی همدیگر را بغل می کردند💞 و اختلاف نظر هم زیاد داشتند، به شدت با هم مباحثه می کردند، اما آن احترام همیشه حتی در اختلافاتشان بود.

🔮اولین باری که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در #لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید. خدا به شما بزرگ ترین👌 چیز در عالم را داده. باید قدرش را بدانید. من از حرف آقای صدر تعجب کردم😟گفتم من قدرش می دانم و شروع کردم از #اخلاق مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت. این خلق و خوی مصطفی که شما می بینی تراوش #باطن_تو است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش.

🔮این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام #معنوی او است به عالم صورت و اعتبار. خیلی افسوس می خورد که کسانی می دانند از #فقیر و بی کس بودنش. امام موسى میگفت: من انتظار دارم شما این مسایل را درک کنيد

ادامه_دارد ...
Ещё