زندگی به سبک شهدا

#آرزو
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
وَ عَلَى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلَى اَوْلادِ الْحُسَیْن
وَعَلَى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
وَعَلَی عَبّٰاسِ الحُسَین
برایتان اینگونه #آرزو میکنم: آن زمان که در #محشر، خدا بگوید چه داشتی؟
حسین سربلند کندوبگوید حساب شد! مهمان من است
اللهم ارزقنی #شفاعة_الحسین یوم الورود
🍃 🌸🌸🍃
#صبحتون_حسینی


#کانال_زندگی_به_سبک_شهـدا
🆑 @shohada72_313👈
مدیریت آرزوها
@Ostad_Shojae
#تلنگری

#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان

✿ اینکه خداوند یک شب، در یکی از بزرگترین و مهم‌ترین رحم‌های زمانی را به عنوان لیلة الرغائب یا شب رغبت‌ها قرار داده است،
نشان ازین دارد که #آرزو #گرایش #رغبت تا چه حد می تواند در ساختار وجودی و سیر تکاملی #انسان نقش داشته باشد.

اینکه؛
- چه چیزی را آرزو کنیم؟
- چطور آرزو کنیم؟
- آرزوهایمان را چطور اولویت بندی کنیم؟

نشان می دهد چقدر در راه رسیدن به #انسانیت موفق بوده‌ایم!


※ ویژه #لیلة_الرغائب


#کانال_زندگی_به_سبک_شهـدا
📡  @shohada72_313👈
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃 #قسمت4⃣6⃣ #بعد از آن شب، تک تک #مهمانها رفتند.زندگی روی روال #همیشگی_اش افتاده بود. #آیه بود و #دخترکش..🥺 #آیه_بود_وقاب_عکس_مردش...!💔 نام #ارمیا در #خاطرش آنقدر #کمرنگ بود که #یادی هم از آن نمیکرد #مردی که #چشم به…
"رمان📚

#از_روزی_که_رفتی🍃🍃

#قسمت56⃣

#دستی_روی_صورت_دخترکش_کشید:

از #زبان حال #دخترکش برای #بابای بچه اش #نجوا کرد...

_امشب تو #کجایی که ندارم #بابا 😭
#من بی تو #کجا خواب ببینم #بابا..؟


#برخیز ببین #دخترکت میآید
#نازک بدنت آمده اینجا #بابا 😭

#دستی به #سرم بکش تو ای #نور_نگاه
#عقده به #دل مانده به جا #ای_بابا😭

در #خاطر_تو هست که من #مشق_الفبا کردم...؟
#اولین_نام تو را مشق #نوشتم_بابا😭

#دیدی که #نوشتم آب را #بابا داد...؟
#لبهایت بسی #خشک شده ای #بابا😭

#من هیچ #ندانم که #یتیمی سخت #است
#تکلیف شده این به #شبم ای #بابا😭

این #خانه‌ی تو #کوچک و کم جاست #چرا...؟
#من به #مهمانی_آغوش نیایم #بابا...؟😭

#من از این #بازی #دنیا_نگرانم اما
#رسم بازی #من و توست بیایی #بابا 😭



#رها_هق_هقش_بلند_شد. 😭

#صدرا که #مهدی را در #آغوش داشت، دست دور شانه ی #رهایش انداخت و او را به خود تکیه داد.
#اشک چشمان خودش هم #جاری بود.


#ارمیا هم #چشمانش پر از #اشک بود"
#خدایا...
#صبر_بده_به_این_زن_داغدیده...!"


شانه های #ارمیا_خم شده بود. #غم تمام #جانش را گرفته بود.
#فکرش را نمیکرد امروز #آیه را ببیند.

از آن #شب تا کنون #بانوی_سید_مهدی را ندیده بود.


#دل_دل میکرد. با این #حرفهایی که آیه زده بود، #نمیدانست وقت پیش #رفتن است یا #نه...؟

#دل_به_دریا_زد_و_جلو_رفت...!



َ #آیه کفشهای #مردانه_ای رامقابلش دید #مرد نشست و #دست روی #قبر گذاشت...

#فاتحه_خواند.


بعد #زینب را در #آغوش گرفت و با پشت دست، #صورتش را #نوازش کرد.
عطر #گردنش را به #تن کشید.



هنوز #زینب را #نوازش میکرد که
به سخن درآمد:
_سالها پیش، #خیلی_جوون بودم، تازه وارد #دانشگاه_افسری شده بودم.
#دل_به_یه_دختر_بستم...


#دختری که خیلی #مهربون و #خجالتی بود. #کارامو رو به راه کردم و رفتم #خواستگاریش...! اون روز رو،
#هیچوقت_یادم_نمیره...


#اونا
مثل #حاج_علی نبودن،
#اول سراغ #پدر و #مادرم رو گرفتن؛
#منم با #هزار جور #خجالت_توضیح دادم که

#پدر_مادرم رو #نمیشناسم و
#پرورشگاهی_ام...!


#این رو که گفتم از #خونه بیرونم کردن، #گفتن ما به آدم #بی‌ریشه_دختر نمیدیم..!


#اونشب با خودم #عهد کردم هیچوقت #عاشق نشم و #ازدواج نکنم.
#زندگیم_شد_کارم...



با کسی هم #دمخور نمیشدم، #دوستام فقط #یوسف و #مسیح بودن که از #پرورشگاه با هم بودیم.
تا اینکه سر از راه #سیدمهدی دراوردم

#راهی که #اون به پایان #خوشش رسیده بود و #من هنوز #شروعش هم #نمیدونم؛
#شما_کجا_و_من_کجا...!



#من خودمو در #حد_شما نمیدونم #خواستن شما #لقمه‌ی بزرگتر از #دهن برداشتنه، #حق دارید حتی به
#درخواست_من_فکر_نکنید.


#روزی که شما رو دیدم، #عشقتون رو دیدم، #علاقه و #صبرتون رو دیدم،
#آرزو کردم کاش منم #کسی رو داشتم که اینجوری #عاشقم باشه....!


برام #عجیب بود که از #شما گذشته و رفته برای #اعتقاداتش کشته شده...!
#عجیب بود که #بچه_ی تو راهشو #ندیده رفته...!


#عجیب بود با این همه #عشقی که دارید، اینقدر #صبوری کنید...! شما همه ی #آرزوهای منو داشتید.

شما همه‌ی
#خواسته_ی من بودید...


#شما دنیای #جدیدی برام ساختید.
#شما و #سید، من و #راهمو_عوض کردید.


#رفتم_دنبال_راه_سید....!



🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#ادامه_دارد...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
دو #آرزو به دل مادر جوانش ماند

کفن برای حسین و
حرم برای حسن ..

#شب_زیارتی_ارباب💔•°
#لیلة_الرغائب🍃

📎 #شبتون_حسینی🌷

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇

🍃شهیدعلیرضاسال۱۳۶۴درشهر قیر ‌کارزین دنیا،آمد.تحصیلاتش تامقطع #کارشناسی گذراند.سال دوم‌ دانشگاه،وارد #نیروی_دریایی سپاه پاسداران در#جزیره #ابو_موسی شد. سال۸۶ازدواج کردو،دو فرزند از #پروردگارهدیه گرفت.

🍃از،زمان ورود #استکبارجهانی به #عراق و #سوریه باعنوان داعش، #مدافع_حرم شدوعزم خود،را برای #دفاع ازحرم #خانم_رقیه سلام الله علیهاو #خانم_زینب کبری سلام الله علیهاجزم کردوباوجود،داشتن دو فرزندخردسال،به نبردباتروریست جهانی داعش پرداخت.سرانجام تاریخ ۹۴.۹.۶درمنطقه #حلب سوریه به #شهادت رسید.

🍃شهیدعلیرضادر،وصیتنامه اش نوشته است:بنده به نهادمقدس سپاه، #ایمان قلبی داشته و همیشه به این نهاد #مقدس افتخارمیکرده ام.چرا که پیرو #ولایت است و،ازخط ولایت جدانمیشود..بنده #آرزو دارم شهادت در،راه خدانصیبم شود.گرچه خود،رالایق این فیض عظیم نمیدانم ولی #امید به #خدادارم.

🌸به مناسبت سالروزشهادت
#شهیدعلیرضا_قلی_پور

📅تاریخ تولد :۵ اردیبهشت ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت :۶ آذر ۱۳۹۴
🥀مزار شهید :فارس
🕊محل شهادت :سوریه

#گرافیست_الشهدا

#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🔘 #تلنگر_از_نوع_شهدایی 🔘


📌 #شـــهادت قسمــت ما میشــد اے کـاش...

💔میتــرسم از خــودم زمـانی که؛
"دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‍‌ـ‌کنم
و در عـین حـال بر احوالِ
"دلِ #مادران‌شهدا" گریـه میکنم...

👀 میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛
به #نامحرم نگــاه میکنم!
و در عیـن حال #هیئت میروم
و بر #أباعبدالله‌علیه‌السلام #أشک میریزم
و از #شهدا دم میزنـم...
.
📿میترسـم از خـودم زمانی که؛
از #اهل بیت و‌ #شهدا دم میزنـم
و دغدغه ای برای #نمـاز_اول_وقت ندارم...
.
🙏 میترسـم از خودم زمانی که؛
#عاشق‌شهادت هستم
و #اخلاق و #ادب ندارم...
تکلیف مدار نیستم...
.
✌️میترسـم از خـودم زمـانی که؛
از #عشق‌امام‌خامنه‌ای دم میزنـم
و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم...
.
🗣میترسـم از خـودم زمانی که؛
#چادر سر می کنم
ولی گفتگو با #نامـحــرم برایم عادی شده...
.
📈 میترسم از خـودم زمانی کـه؛
حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد...

🔺 باید قتلگاهی رقم زد!
🔪 باید کشت؛
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزو های دراز را
باید از خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
#شهادت درد دارد!
دردش #کشتن‌لذت هاست.

امان از #نفس توجیه گر‌‌

#برای‌عاقبت‌بخیری‌هم‌دعا‌کنیم.

@shohada72-313