#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#خشونت
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
#نافرمانی_مدنی_مبارزه_مدنی ( ۲ )

‏مسالمت‌جویی در مبارزه مدنی با پذیرش #دفاع_مشروع فراتر از مسالمت‌آمیز است؛ چون مبارزه همه معترضان به بی‌عدالتی (و نه فقط افراد زیر ستم) علیه کل سیستم است؛ کلمه دفاع مشروع کافی نیست و #دفع‌_خشونت (یا خشونت‌ستیزی در برابر خشونت‌پرهیزی) برای آن بهتر است.

‏و به‌طور دقیق‌تر می‌توان آن‌ها را #مبارزه_بدون_سلاح دانست که مبتنی بر #گفتمان_ملی و حفظ اساس ایران و حقوق شهروندی باشد.

‏مبارزه مدنی در اشکال مختلف بروز می‌یابد: اعتصاب، تحصن، بایکوت، تحریم و نخریدن‌ها و همراهی‌نکردن در هر شکلی با حکومت، همراهی و حمایت در هر شکلی از معترضان، شعارنویسی، اسکناس‌نویسی، رسواسازی، افشاگری، اعتراضات سراسری و ...

‏مبارزه مدنی برای تغییر سیاسی، حیاتی است.

‏در نافرمانی مدنی پذیرش مسئولیتِ اقدامات اهمیت دارد؛ نفع جمعی (منافع ملی، امنیت ملی) و حتی وجود ازخودگذشتگی لازم است.

‏مسئله چالش‌برانگیز در مبارزه مدنی خشونت است. #خشم با #خشونت تفاوت دارد. خشم نشانه‌ی حساسیت اخلاقی و بیداری وجدان جامعه است و یک فرد بی‌تفاوت و بی‌اعتنا به بی‌عدالتی یا بی‌خبر از آن‌ها را نمی‌توان خشونت‌پرهیز دانست.
‏مثلاً اگر یک سیستم بدون درگیری، حقوق شهروندی را پایمال کند، خشونت ایجاد کرده است.
تحقیر، طرد و حذف و یا حتی مجازات غیرعادلانه‌ی (ولو محترمانه) خشونت بسیار بیشتری نسبت به توهین یا زبانِ گزنده معترضان بی‌قدرت دارد.

‏تاریخ بشر در چند قرن اخیر موارد متعددی را نشان می‌دهد که گذار با #خشونت_ضروری از یک حکومت غیرپاسخگو به حکومت پاسخگو رسیده که به #خشونت_سیستمی پایان داده است.
‏دادخواهی فراگیر، افشاگری نامحدود و استفاده از افکار عمومی برای مجازات (رسواسازی و ایجاد شرمساری) می‌تواند به پایان‌دادن به خشونت کمک کند.

‏البته جهان بدون خشونت یک اصل است که با توجه به آن، اشکال نافرمانی مدنی برای توقف فوری خشونت‌های حکومت تعیین می‌شود. یعنی با توجه به آن، مبارزه مسالمت‌جویانه و خشونت‌ستیزانه از #خشونت_ضروری استفاده می‌کند.

‏باید از ابتذال شر در امان ماند. گروهی فکر می‌کند که هر امر کنترل‌نشده‌ای به خشونت می‌انجامد و هرکاری که در اختیار خودشان نباشد را خشونت‌گرایی می‌نامد. گروهی نیز خشم مردمی که روزانه زیر تحقیر، سرکوب و رنج‌اند را بهانه کرده و خشونت حکومت را توجیه می‌کنند!

‏چون سرکوب و خشونت حکومت رابطه‌ی مستقیم با میزان اعتراض مردم دارد، گروهی فکر می‌کنند که اگر مردم به ناکارامدی حکومت، مدارا و تحمل داشته باشند و اعتراض نکنند، خشونت کاهش می‌یابد!
اما عادی‌سازی شر و خشونت موجب ازبین‌رفتنش نمی‌شود.


#اعتراضات_و_اعتصابات_ملی
#تحریم_بایکوت_نافرمانی_های_مدنی
#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
#چو_ایران_نباشد_تن_من_مباد

#نافرمانی_مدنی__مبارزه_مدنی ( ۱ )

چگونه می‌توان با تبدیل‌شدن به یک شهروند معترض؛ از اساس ایران دفاع کرد. یعنی وقتی که اخلاق، عدالت و هویت ایرانی دربرابر قانونِ بد(حکومت غیرملی) قرار می‌گیرد؛ به‌جای یک شهروندِ خوب و مطیع یک انسانِ خوب، اخلاقی، میهن‌پرست و ایرانگرا باشیم.
‏نافرمانی مدنی یعنی به صدای وجدان‌مان در برابر صدای قانون گوش دهیم و تا زمانی که یک بی‌عدالتی را می‌بینیم، توان خودبودن‌مان را از دست ندهیم و بتوانیم برای جلوگیری از تدوام و تکرار آن شر، دربرابر حکومتی که آن را ایجاد کرده است، بایستیم.
‏مبارزه مدنی و نافرمانی مدنی معمولاً در جوامعی که جامعه مدنی پویا باشد، معترضان در برابر حکومت، خشونت متقابل دارند.
جوامعی که جامعه مدنی مرده باشد؛ مبارزه‌ها درپیِ کاهش و کنترلِ خشونتِ حکومت است.
در فقدان جامعه مدنی، ‏هر کنش اجتماعی و سیاسی‌ای باید #تأثیرگذاری واقعی داشته باشد و برای تأثیرگذاری باید یک #فشار_اجتماعی یا فشار سیاسی ایجاد کند. بنابراین سرپیچی از اقتدار حکومتی و سرپیچی از قدرت و قانون، #خیزش_اجتماعی باید تا حدی پیش برود که بتواند جدی و دیدنی باشد.

‏دو رویکرد دربرابر خشونتِ حکومت وجود دارد. یکی معتقد به عدم خشونت است و دیگری به دفعِ خشونت و دفاع مشروع باور دارد. بنابراین عبارت #مسالمت‌جو را مناسب‌تر از مسالمت‌آمیز می‌داند تا بر حق استفاده از #خشونت_ضروری برای رسیدن به یک وضعیت بدون خشونت تأکید کند.

خشونتِ ضروری باید
الف)از خشونتی که حذف می‌کند، بدتر و خشن‌تر نباشد
ب)کوتاه‌مدت و محدود باشد
پ)خودکنترل و جبران‌پذیر باشد
ت)غیرساختاری و غیرسیستمی باشد (تبدیل به قانون و قاعده نشود)
ث)هیچ نفعِ شخصی در آن نباشد و برای نفع جمعی و خیر عمومی باشد
ج)و البته قابل دادخواهی و مجازات باشد.

‏نافرمانی مدنی به‌عنوان یک #مسئولیت_شخصی و اخلاقی در چارچوب گفتمان ملی ( #قهر_ملی ) است و هر فرد پس از آگاهی‌اش وظیفه دارد تا علیه سیستمی که موجب فلاکت و بی‌عدالتی شده مبارزه کند.
#رهایی_توده‌ها ( ۱ )
لودویک_فون_میزس


تاریخ بشر، تاریخ اندیشه‌ها است. چون این اندیشه‌ها، تئوری‌ها و عقاید هستند که کنش انسان را هدایت می‌کنند و غایات نهایی را که انسان در سر دارد و ابزارهایی را که برای دستیابی به آنها به کار می‌گیرد، تعیین می‌کنند.

رخدادهای هیجان‌انگیزی که احساسات را بر‌ می‌انگیزند و توجه ناظران بیرونی را به خود جلب می‌کنند، صرفا باز‌تاب دگرگونی‌های ایدئولوژیک هستند. چیزی به عنوان دگرگونی‌های فرا‌گیر و ناگهانی در مسائل انسانی وجود ندارد. آنچه در تعبیری بسیار گمراه‌کننده «نقطه عطف در تاریخ» خوانده می‌شود، پیدایش نیرو‌هایی در صحنه روزگار است که پیش‌تر برای مدتی دراز در پشت صحنه اثر‌گذار بوده‌اند.
ایدئولوژی‌های نو که از مدت‌ها پیش ایدئولوژی‌های قدیمی‌تر را از میدان بیرون انداخته‌اند، آخرین پرده‌ها را برمی‌افکنند و حتی کند‌ذهن‌ترین افراد از دگرگونی‌هایی که پیش‌تر به آنها اهمیت نمی‌داده‌اند، آگاه می‌شوند.

به این معنا دستیابی لنین به قدرت در اکتبر ۱۹۱۷ بی‌تردید یک نقطه عطف بود. اما معنای آن با آنچه کمونیست‌ها به این نقطه عطف نسبت می‌دادند، تفاوت بسیاری داشت.

پیروزی انقلابیون شوروی تنها نقشی کوچک را در تحول به سوی سوسیالیسم بازی کرد. سیاست‌های کشورهای صنعتی اروپای غربی و مرکزی در پشتیبانی از سوسیالیسم، در این میان بسیار اثر‌گذار‌تر بود. اهمیت و اثر‌‌گذاری برنامه تامین اجتماعی بیسمارک در مسیر بر‌پایی سوسیالیسم، بیشتر از بهره‌کشی تولیدکنندگان مرتجع روسی بود. شرکت ملی خطوط راه‌آهن پروس تنها نمونه بنگاه تحت مدیریت دولت بود که دست‌کم برای مدتی از شکست‌های آشکار مالی دوری کرده بود.

انگلیسی‌ها پیش از ۱۹۱۴ بخش‌هایی اساسی از نظام تامین اجتماعی آلمان را به کار گرفته بودند. در یکایک کشورهای صنعتی، دولت‌ها به سیاست‌های دخالت‌گرایانه‌ای که قرار بود دست آخر به سوسیالیسم بینجامند، سر‌سپرده بودند. در طول جنگ بیشتر آنها اقداماتی را در پیش گرفتند که سوسیالیسم جنگی خوانده می‌شد. برنامه هیندنبرگ۱ آلمانی‌ها که البته به خاطر شکست آلمان نتوانست به تمامی پیاده شود، نه تنها رادیکال‌تر از برنامه‌های مشهور پنج ساله روس‌ها بود، بلکه بسیار بهتر از آنها نیز برنامه‌ریزی شده بود.

شیوه‌های روسی نمی‌توانست برای سوسیالیست‌های کشورهای عمدتا صنعتی غرب کاربردی داشته باشد. برای این کشورها تولید محصولات برای صادرات، بسیار حیاتی بود.

نمی‌توانستند نظام روسی استوار بر خود‌کفایی اقتصادی را به کار گیرند. روسیه هیچ‌گاه تولیدات خود را در اندازه‌هایی که ارزش گفتن داشته باشد، صادر نکرده بود. این کشور تحت حاکمیت نظام شوروی تقریبا به کلی از بازار جهانی غلات و مواد خام کنار رفت.

حتی سوسیالیست‌های متعصب نمی‌توانستند نپذیرند که غرب نمی‌تواند چیزی از روسیه بیاموزد. روشن است که دستاوردهای تکنولوژیکی که بلشویست‌ها به آنها می‌بالیدند، صرفا تقلیدی خام‌دستانه از کارهای انجام گرفته در غرب بود. لنین کمونیسم را این گونه تعریف می‌کرد: «قدرت شورایی به علاوه برق‌رسانی».

حال آن که برق‌رسانی بی‌تردید ریشه در روسیه نداشت و کشورهای غربی در این میدان نیز مانند هر شاخه دیگری از صنعت، روسیه را پشت سر می‌گذاشتند.

اهمیت واقعی انقلاب لنین را باید در این نکته دید که این انقلاب، بروز نا‌گهانی اصل #سرکوب و #خشونت نامحدود بود. نفی همه اندیشه‌های سیاسی‌ای بود که برای سه هزار سال بر تحول تمدن غربی سایه افکنده بود.

حکومت و دولت چیزی نیست مگر ابزار اجتماعی سرکوب و اجبار خشن. برای پیشگیری از نابودسازی همیاری اجتماعی از سوی گروه‌ها و افراد ضداجتماعی، گریزی از این ابزار که همانا قدرت پلیس است، نداریم. سرکوب و پیشگیری خشونت‌بار از فعالیت‌های ضداجتماعی به کل جامعه و یکایک اعضای آن سود می‌رساند.
#هشدار
مواظب #تله اسهال طلبان با تز دفاع مشروع باشیم!
سه راه 1- مبارزه #مسلحانه که مزاحمین خلق طرفدارش هست 2- #دفاع_مشروع که اسهال طلبان دنبال میکنن 3- راهکار جین شارپ در مبارزه #خشونت_پرهیز که شاهزاده دنبال میکنه. فراموش نکنیم که در ج.ا فقط #خودی‌ها حق دفاع مشروع را دارا هستند
#خیره‌سر_متمرد
#علی_محمدیان

#ایران_را_پس_بگیریم
#جانم_فدای_ایران__جانم_فدای_شهریار
گروه ها و کانال های پادشاهیخواه:

جان همرزم دیگری از ما همچون خالد پیرزاده در خطر است...

بانو #زهره_سرو

زهره سرو زندانی پادشاهی خواه با #دسیسه ی گروهی از زندانیان همیار زندانبانان  از اوین دو هفته پیش به #قرچک منتقل شد و از هنگام #انتقال که با #خشونت همراه بوده #اعتصاب_غذا کرده از #پذیرفتن_سرم خودداری و در #شرایط ناگوار و #خطرناکی قرار دارد به ویژه که پادشاهی خواهان همواره از سوی رسانه ها در بایکوت خبری هستند.
#زهره_سرو
#خالد_پیر_زاده
#ننگ_بر_فتنه_۵۷
#من_وکالت_میدهم
#خرد_رهنمای_و_خرد_دلگشای

احمدی نژاد :
۲۱ مهر ۹۹: وقتی مردم یک اعتراض معقولی دارند باندها در سازمانهای امنیتی اراذل و اوباش را سازماندهی می‌کنند، آتش می‌زنند، زمینه برخورد با مردم را فراهم میکنند

گاهی باندهای مافیایی فرقه دزدسالار بر سر کسب منافع بیشتر از غارت ثروت های ملی ، حقایقی را افشا میکنند
اما بیشرفان نمیگویند ان اراذل و اوباش را سردار همدانی سازماندهی کرد و طبق معمول حقایقی را که همه میدادند با تعلیق ذهنی بیان میکنند

#هموطن هشیار باشید با استفاده از هیجان و احساسات و نفرتمان ، بسوی #خشونت_ورزی سوقمان ندهند
در تقسیم کار صورت گرفته، مبارزنمایانی با پوشش #تزریق_شجاعت بجای #عقلانیت میخواهند با #شکل_دهی به افکار زمینه #سرکوب و خاموش کردن هرچه سریعتر دادخواهی ملت را فراهم کنند
عقلانیت بما میگوید #همزمان اعتراضات و اعتصابات و تحریم و بایکوت و نافرمانی های مدنی را با بررسی شرایط میدان مبارزه پیش ببریم
رژیم اهریمنی بدلیل نداشتن #مشروعیت نمیتواند #همزمان در #چند_جبهه با مردم روبرو شود
یک ملت بپاخواسته با اراده ای میهن پرستانه و استفاده از همه ابزارها و در همه جبهه ها زودتر و با هزینه ای کمتر پیروزی را بدست میاورد

#بازنشر
#نافرمانی_مدنی_مبارزه_مدنی ( ۲ )

‏مسالمت‌جویی در مبارزه مدنی با پذیرش #دفاع_مشروع فراتر از مسالمت‌آمیز است؛ چون مبارزه همه معترضان به بی‌عدالتی (و نه فقط افراد زیر ستم) علیه کل سیستم است؛ کلمه دفاع مشروع کافی نیست و #دفع‌_خشونت (یا خشونت‌ستیزی در برابر خشونت‌پرهیزی) برای آن بهتر است.

‏و به‌طور دقیق‌تر می‌توان آن‌ها را #مبارزه_بدون_سلاح دانست که مبتنی بر #گفتمان_ملی و حفظ اساس ایران و حقوق شهروندی باشد.

‏مبارزه مدنی در اشکال مختلف بروز می‌یابد: اعتصاب، تحصن، بایکوت، تحریم و نخریدن‌ها و همراهی‌نکردن در هر شکلی با حکومت، همراهی و حمایت در هر شکلی از معترضان، شعارنویسی، اسکناس‌نویسی، رسواسازی، افشاگری، اعتراضات سراسری و ...

‏مبارزه مدنی برای تغییر سیاسی، حیاتی است.

‏در نافرمانی مدنی پذیرش مسئولیتِ اقدامات اهمیت دارد؛ نفع جمعی (منافع ملی، امنیت ملی) و حتی وجود ازخودگذشتگی لازم است.

‏مسئله چالش‌برانگیز در مبارزه مدنی خشونت است. #خشم با #خشونت تفاوت دارد. خشم نشانه‌ی حساسیت اخلاقی و بیداری وجدان جامعه است و یک فرد بی‌تفاوت و بی‌اعتنا به بی‌عدالتی یا بی‌خبر از آن‌ها را نمی‌توان خشونت‌پرهیز دانست.
‏مثلاً اگر یک سیستم بدون درگیری، حقوق شهروندی را پایمال کند، خشونت ایجاد کرده است.
تحقیر، طرد و حذف و یا حتی مجازات غیرعادلانه‌ی (ولو محترمانه) خشونت بسیار بیشتری نسبت به توهین یا زبانِ گزنده معترضان بی‌قدرت دارد.

‏تاریخ بشر در چند قرن اخیر موارد متعددی را نشان می‌دهد که گذار با #خشونت_ضروری از یک حکومت غیرپاسخگو به حکومت پاسخگو رسیده که به #خشونت_سیستمی پایان داده است.
‏دادخواهی فراگیر، افشاگری نامحدود و استفاده از افکار عمومی برای مجازات (رسواسازی و ایجاد شرمساری) می‌تواند به پایان‌دادن به خشونت کمک کند.

‏البته جهان بدون خشونت یک اصل است که با توجه به آن، اشکال نافرمانی مدنی برای توقف فوری خشونت‌های حکومت تعیین می‌شود. یعنی با توجه به آن، مبارزه مسالمت‌جویانه و خشونت‌ستیزانه از #خشونت_ضروری استفاده می‌کند.

‏باید از ابتذال شر در امان ماند. گروهی فکر می‌کند که هر امر کنترل‌نشده‌ای به خشونت می‌انجامد و هرکاری که در اختیار خودشان نباشد را خشونت‌گرایی می‌نامد. گروهی نیز خشم مردمی که روزانه زیر تحقیر، سرکوب و رنج‌اند را بهانه کرده و خشونت حکومت را توجیه می‌کنند!

‏چون سرکوب و خشونت حکومت رابطه‌ی مستقیم با میزان اعتراض مردم دارد، گروهی فکر می‌کنند که اگر مردم به ناکارامدی حکومت، مدارا و تحمل داشته باشند و اعتراض نکنند، خشونت کاهش می‌یابد!
اما عادی‌سازی شر و خشونت موجب ازبین‌رفتنش نمی‌شود.
#ارسالی

#اعتراضات_و_اعتصابات_ملی
#تحریم_بایکوت_نافرمانی_های_مدنی
#هموطن_ایران_را_پس_بگیریم
#چو_ایران_نباشد_تن_من_مباد

#نافرمانی_مدنی__مبارزه_مدنی ( ۱ )

چگونه می‌توان با تبدیل‌شدن به یک شهروند معترض؛ از اساس ایران دفاع کرد. یعنی وقتی که اخلاق، عدالت و هویت ایرانی دربرابر قانونِ بد(حکومت غیرملی) قرار می‌گیرد؛ به‌جای یک شهروندِ خوب و مطیع یک انسانِ خوب، اخلاقی، میهن‌پرست و ایرانگرا باشیم.
‏نافرمانی مدنی یعنی به صدای وجدان‌مان در برابر صدای قانون گوش دهیم و تا زمانی که یک بی‌عدالتی را می‌بینیم، توان خودبودن‌مان را از دست ندهیم و بتوانیم برای جلوگیری از تدوام و تکرار آن شر، دربرابر حکومتی که آن را ایجاد کرده است، بایستیم.
‏مبارزه مدنی و نافرمانی مدنی معمولاً در جوامعی که جامعه مدنی پویا باشد، معترضان در برابر حکومت، خشونت متقابل دارند.
جوامعی که جامعه مدنی مرده باشد؛ مبارزه‌ها درپیِ کاهش و کنترلِ خشونتِ حکومت است.
در فقدان جامعه مدنی، ‏هر کنش اجتماعی و سیاسی‌ای باید #تأثیرگذاری واقعی داشته باشد و برای تأثیرگذاری باید یک #فشار_اجتماعی یا فشار سیاسی ایجاد کند. بنابراین سرپیچی از اقتدار حکومتی و سرپیچی از قدرت و قانون، #خیزش_اجتماعی باید تا حدی پیش برود که بتواند جدی و دیدنی باشد.

‏دو رویکرد دربرابر خشونتِ حکومت وجود دارد. یکی معتقد به عدم خشونت است و دیگری به دفعِ خشونت و دفاع مشروع باور دارد. بنابراین عبارت #مسالمت‌جو را مناسب‌تر از مسالمت‌آمیز می‌داند تا بر حق استفاده از #خشونت_ضروری برای رسیدن به یک وضعیت بدون خشونت تأکید کند.

خشونتِ ضروری باید
الف)از خشونتی که حذف می‌کند، بدتر و خشن‌تر نباشد
ب)کوتاه‌مدت و محدود باشد
پ)خودکنترل و جبران‌پذیر باشد
ت)غیرساختاری و غیرسیستمی باشد (تبدیل به قانون و قاعده نشود)
ث)هیچ نفعِ شخصی در آن نباشد و برای نفع جمعی و خیر عمومی باشد
ج)و البته قابل دادخواهی و مجازات باشد.

‏نافرمانی مدنی به‌عنوان یک #مسئولیت_شخصی و اخلاقی در چارچوب گفتمان ملی ( #قهر_ملی ) است و هر فرد پس از آگاهی‌اش وظیفه دارد تا علیه سیستمی که موجب فلاکت و بی‌عدالتی شده مبارزه کند