ما که عادت نداشتیم دخترانمان را #زنده_بگور بکنیم: چندین ملکه از جمله ایزابلدخت در اندلس پادشاهی کردهاند. ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم، همه اینها را از ما گرفتند و بجایش فقر و پریشانی و مردهپرستی و گریه و گدایی و تعصب و اطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشویی و خلا رفتن برایمان آوردند! همهچیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سودپرستی و بیذوقی و #مرگ و بدبختی است.
توپ مرواری رمانی است نوشته صادق هدایت. این کتاب در سال ۱۳۲۶ نوشته شد، اما در زمان حیات نویسنده اجازه چاپ نیافت، نخستین چاپ کتاب به سال ۱۳۵۸برمیگردد که به صورت زیرزمینی چاپ و منتشر شد. این کتاب در ابتدا تحت نام مستعار هادی صداقت منتشر شد. این کتاب حکایت توپی جنگی است به نام «مرواری» (در برخی نسخ به اشتباه «مروارید» آمده است) این توپ جنگی پس از طی مسیری چندصدساله به قرن معاصر رسیده است. صادق هدایت با بیان گذشته و تاریخچهٔ این توپ و شرح گذر این توپ از دریچهٔ تاریخ، از تاریخ جهان سخن رانده و زمین و زمان از تیغ تند انتقادش در امان نمانده است. توپ مرواری طی مسیری عجیب که زاییدهٔ تخیل قوی نویسنده است به حکومت شاهنشاهی -در زمان زیست نویسنده- رسیده است. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 شکاک و پرسشگر باش نه یک مقلد، و دنباله روے چشم و گوش بسته
بخشی از #خدمات#رضا_خان_میر_پنج به ایران در دوره حکمرانی از زبان #صادق_هدایت " ۱ « سر پیری نمی توانیم گناه کسی را بشوریم و مشغول ذمه ی مرده آنهم #شاه_بابا بشویم ـ از شما چه پنهان در آن عهد و زمانه، با وجودی که #بانک های جفت و تاق وجود نداشت، #خزانه ی دولت پر و پیمان بود و زهره ی شیر می خواست داشته باشد کسی که بتواند به #جواهرات_سلطنتی چپ نگاه بکند. بدون عایدی سرشار #نفت که در تاریخ ایران سابقه نداشته و معلوم نیست کدام دولت فخیمه سگ خور می کند دولت #افلاس_نامه صادر نکرده بود. اگرچه مشتری آهن پاره و اسلحه ی قراضه نبود، اما اسم خودش را ملت پست عقب افتاده نگذاشته بود و از خارجی وام اجاره نمی خواست. ۲ بدون #سرتیپ_ها و #امیر_لشگر_های شکم گنده مرز پناه گریز پا کسی جرأت نمی کرد به سرحداتش دست اندازی بکند ، بدون متخصصین تبلیغ وطن پرستی که در اثر مرض فشار پول در خارجه معلق بزنند ، مردم به مرز و بوم خودشان بیشتر علاقه داشتند. بدون سوز و بریز #رادیو_های خاج پرست که:”آهای مردم، دین از دست رفت” گویا که آخوند باسواد و ملای با عقیده بیشتر پیدا می شدند. بی آنکه شب شش بگیرند و اسم میهنشان را عوض بکنند ، انگار که شهرت و آبروی این آب و خاک در نظر خارجی ها خیلی بیشتر از حالا پیدا می شد و هم خیلی بیشتر کتاب حسابی چاپ می کردند. ظاهرا چوب تکفیر برای #تریاک بلند نمی کردند ، اما #وافوری خیلی کمتر از حالا بود. ۳ باری هنوز #جزیره_ی_بحرین را به ارباب واگذار نکرده بودند. هنوز بخشش #کوه_آرارات فتح الفتوح بشمار نمی رفت ، هنوز شاه بابا #حق_کشتیرانی در #دجله و #فرات را از دست نداده بود و یک تکه خاکش را هم به #افغان_ها حاتم بخشی نکرده بود و برای تمدید قرارداد #نفت_جنوب هم مردم را دور کوچه نرقصانیده بود ، اما اسم خودش را هم کبیر و نابغه ی عظیم الشأن نگذاشته بود. خلاصه آنکه حساب و کتابی در کار بود ، هنوز همه چیز مبتذل نشده بود ، مردم به خاک سیاه ننشسته بودند و از صبح تا شام هم مجبور نبودند که افتخار غرغره بکنند و به رجاله بازی های رجال محترمشان هی تفاخر و تخرخر بنمایند و از شما چه پنهان، مثل این بود که آبادی و آزادی و انسانیت هم یک خرده بیشتر از حالا پیدا می شد. » ۴ "برگرفته از #توپ_مرواری ، مرحوم #صادق_هدایت "
« خدا » مُرده اسـت - آری طبیعت انـسـان هـا این چنین است که باز هم سایهٔ او را در غـارها تا هزاران سال برای ترساندن نشان خواهند داد و ما باید بر این سایه نیز غلبه کنیم .
شیطان روزی با من چنین گفت : « خدا » را نیز دوزخی هست ، دوزخِ او عشق به انـسـان است و چندی پیش شنیدم که گـفـت : « خدا » مُرده است ، رحـمِ « خدا » به انسان او را کُشت .
بزرگترین واقعه از وقایع اخیر « مرگ خدا » یا به عبارت دیگر اینکه ایمان به خدای مسـیحیت توجیه خود را از دست داده است - از هـم اکـنون اولین سایه های خود را بر سر اروپا می گستراند ، این درست اسـت که تـعداد قلیلی از افراد دیدِ نسبتاً تیزی و بدگمانیِ نسبتاً هـوشـیارانه ای دارند که بتوانند چنین مـنـظره و وضـعـیتی را درک کنند . #حکمت_شادان #قطعه_۳۴۳ #فریدریش_نیچه
« خدا » مُرده است - اکنون ما می خواهیم که اَبَرانسان بِـزیَـد .
« خدا » یا یک زهرماریِ دیگری در ستمگریِ بی پایان خودش دو دسته مـخـلـوق آفریده : خوشبخت و بـدبـخت . از اولی ها پشتیبانی می کند و بر آزار و شـکنجهٔ دستهٔ دوم بـه دست خودشان می افزاید .
« خدا » نـه مرکب است و نـه جسـم است نه مرئیست و نه حال است ، نه محل است نه شریک دارد ،نه معانی و صفات زاید بر ذات دارد و نه به هیچ چیز و به هیچ کـس نیاز دارد و خلاصه ﻣﻘﺎﻣﺶ ﻋﺎﻟﯽ ﺗﺮ ﺍﺯ آن ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍصلا ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ . https://t.center/sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #توپ_مرواری #صادق_هدایت
توپ مرواری رمانی است نوشته صادق هدایت. این کتاب در سال ۱۳۲۶ نوشته شد، اما در زمان حیات نویسنده اجازه چاپ نیافت، نخستین چاپ کتاب به سال ۱۳۵۸برمیگردد که به صورت زیرزمینی چاپ و منتشر شد. این کتاب در ابتدا تحت نام مستعار هادی صداقت منتشر شد. این کتاب حکایت توپی جنگی است به نام «مرواری» (در برخی نسخ به اشتباه «مروارید» آمده است) این توپ جنگی پس از طی مسیری چندصدساله به قرن معاصر رسیده است. صادق هدایت با بیان گذشته و تاریخچهٔ این توپ و شرح گذر این توپ از دریچهٔ تاریخ، از تاریخ جهان سخن رانده و زمین و زمان از تیغ تند انتقادش در امان نمانده است. توپ مرواری طی مسیری عجیب که زاییدهٔ تخیل قوی نویسنده است به حکومت شاهنشاهی -در زمان زیست نویسنده- رسیده است. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 شکاک و پرسشگر باش نه یک مقلد، و دنباله روے چشم و گوش بسته