دختر نامآورِ ایرانزمین
نامت جهان را درنوردیدهست اما
ماییم و صد اما و صد چندان معما
گفتند نامت رمز خواهد گشت و گردید
هرگز نگشتی نیست در این نیست تردید
اما دریغا چشمهای مهربینت
اما دریغا دستهای نازنینت
اما دریغا زلفک پرپیچوتابت
اما دریغا خندهات، شوقت، شتابت
دارم غمِ آن پیکرِ درخاکخفته
هرچند از عطرش هزاران گل شکفته
دردا که درد مرگ بهبودی ندارد
میگریم و این گریهها سودی ندارد
میگریم و گلهای پرپر دستهدسته
در خاک میخوابند با قلبی شکسته
با ما بگو ای دخترِ زیبای ایران
کی میرسد پایان محنتهای ایران؟
کی میشود ای نازنین، ای جانِ روشن،
چشمان ما روشن به یک ایرانِ روشن؟!
آخر «خدا را زین معما پرده بردار»
تا کی رود با دست شب، خورشید بر دار؟
جان دادی و ما از تو گویی جان گرفتیم
از دستهایت مشعلی تابان گرفتیم
ای زاده و پژمردۀ شهریورِ ما
مگذار خاموشی بگیرد آذرِ ما
مقتولی اما از تو در بیم است قاتل
اسمت طلسم اهرمن را کرده باطل
تو دخترِ نامآورِ ایرانزمینی
با ما بمان با ما بخوان
#مهسا_امینی م. ف
https://t.center/roshananemehr