تمام انسانهای شریف و آزاده را میرسد که در برابر ظلم و فساد و ریاکاری و دروغپردازی و وقاحت و سبعیت غاصبان حاکمیت سرزمین مادریشان زبان به اعتراض بگشایند و گامی در راه بازپسگیریِ میهنشان از چنگال اهریمنانِ خونریز بردارند؛ اما در این هنگامه برآمدن صدای زنان سخت خوش است و در میان این فریادها و آوازها شنیدن صدای زن هنرمندی که هرچند فرزندِ برومندِ نامدارترین استاد آواز ایران بوده حق خواندن برای مردم را در وطن خود نداشته و هنوز هم ندارد، خوشتر. بانو مژگان شجریان صدای زنان آسیبدیده و رنجکشیدهای است که چهار دهه زیر فشار توهین و تحقیر و تبعیض و اجبار به سر بردهاند و نیز صدای انقلابی به نام #زن_زندگی_آزادی و به نام بلند #ایران.
بخوان به نام زن بخوان به نام ایران بخوان به نام آزادی بخوان به نام ایران
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما؟ پاینده باد خاک ایران ما!
این یک دقیقه تصویر بهتنهایی یک مبارزه است؛ مبارزهای زیبا با زنستیزان، آزادیستیزان، هنرستیزان و ایرانستیزان: دختری هنرمند، با اعتمادبهنفس، بی روپوش و روسری، به عشق ایران ساز مینوازد.
چه حاجت به تیغ است در رزم با شب؟ همین بس که از مهر و تابش بگویید
همین بس که از زندگی دم زنید و ز آزادی و زن، ز ارزش بگویید
ز زیبایی و رقص و آواز و شادی بدین قوم لبریز چندش بگویید
به انسانگریزان به ایرانستیزان ز میهنپرست و پرستش بگویید مهدی فیروزیان
شبنورد آهنگ محمدرضا #لطفی شعر اصلان اصلانیان آواز ملیحه مرادی
شب است و چهرۀ میهن سیاهه نشستن در سیاهیها گناهه تفنگم را بده تا ره بجویم که هر که عاشقه پایش به راهه برادر بیقراره، برادر شعلهواره برادر دشت سینهش لالهزاره [که خواهر] نوجوونه، [که خواهر] غرقِ خونه برادر کاکلش آتشفشونه
🔺 بانو مرادی در بازخوانی این تصنیف که با صدای استادش، محمدرضا #شجریان، ماندگار شده است، با تصرفی در متن ترانه (نهادنِ «که خواهر» به جای «برادر») کوشیده مناسبت آن را با اوضاع کنونی بیشتر کند؛ هرچند امروز تناسب این اثر با حال و روز ایران عزیزتر از جان ما بسیار بیش از سالهای ساخته و پخش شدنش است.