صفحه اطلاع رسانی محمد بهرامی

#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
Канал
Новости и СМИ
Мотивация и цитаты
Религия и духовность
Социальные сети
Персидский
Логотип телеграм канала صفحه اطلاع رسانی محمد بهرامی
@rahkooshПродвигать
86
подписчиков
195
фото
103
видео
111
ссылок
خدایا، چنان کن سرانجام کار... تو خشنود باشی و ما "رستگار"...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آلوده‌شده‌ام...! .

ای آبروداران‌ درگاه ِ‌حق

گاهی
نگاهی...!
.
#من‌دلم‌آسمون‌میخواد...
.
.
مرتضی اینجا همه می دوعن که زنده بمونن هیچ کس نمی دوعه که زندگی کنه .

این شهر همش شده زمین دیگه آسمونی نداره این شهر .
من دلم آسمون می خواد مرتضی آسمون ...
.
.
#خداحافظ‌_رفیق
#تلنگر
#شهید
#جامانده
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

غروب ۲۱ بهمن اروند، طلوع تو بود و غروب ما و تو رفتی برای ماندگاری و ما ماندیم برای فنا. حسرتیست در این سالها، نبودنت در کنارمان. و هیچ جایگزینی برای نبودنت نیست و امسال هم برای سی و سومین بار باید بگوییم:
" سالهاست که در آسمان ابری دل پرواز تو را نظاره میکنیم".

بی تعارف بگویم هرچه میگذرد این داغ تازه تر میشود و بیشتر میسوزاند.
دعایمان کن که سخت محتاجیم.

#بیست_و_یکم_بهمن_۱۳۶۴
#والفجر_هشت
#جزیره_ام_الرصاص
#رودخانه_اروند
#معلم_شهید_خلیل_الله_بهرامی
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
دوباره فاصله افتاده بین فاصله ها
نسیم یاس رسیده میان سلسله ها

دوباره بر سر سجاده قبله گم کردم
تویى بهانه ى عالم براى نافله ها…

به هرکجا بروى بوى عشق مى پیچد
تو ماه و اختر و شمسى براى قافله ها

تویى که مریم عذرى شده ثنا گویت
تویى که راز خدایى…جواب مسئله ها

مرا براى غلامىِ خود حسابم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن

به معجزات تو بانو نگاه باید کرد
و چشم هاى مرا فرش راه باید کرد

من از تو غیر تو بانو مگر چه میخواهم؟
بدون عشق تو عمرم تباه باید کرد

اگر پرستش تو اشتباه باشد هم
خوشم به این نظرم اشتباه باید کرد

اگر که سجده به پاى تو کفر هم باشد
بر این عقیده ام اصلاً گناه باید کرد

مرا غلامِ غلامانِ خود خطابم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن

فرشته ها همه مدهوش ربناى تو
ملائکه همه محتاج یک دعاى تو

زمان خلقت آدم خدا سفارش کرد
شفاعت همه باشد به دست هاى تو

خدا کند که مرا از قلم نیندازى
منم اسیر شهیدانِ کربلاى تو

براى حضرت حق عین و شین و قافى تو
به روى عرش معلاست رد پاى تو

مریض عشق تو هستم ولى جوابم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن


شهادت حضرت زهرای مرضیه تسلیت

#تسلیت
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

اي خدايي كه زود از بنده ات خشنود مي شوي، بيامرز آن را كه جز دعا چيزي ندارد، همانا تو هرچه بخواهي انجام مي دهي، اي آن كه نامش دوا و يادش شفا و طاعتش توانگري است، رحم كن به كسي كه سرمايه اش اميد و سازوبرگش اشك ريزان است...

#التماس_دعا
#دعای_کمیل
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

بهمن برایم هوای دیگری دارد
رنگ خون و بوی جدایی

شاید تلخی های این روزهای روزگار رنگ خون را پررنگ تر و بوی جدایی را تلخ تر کرده است.

آهای آدمها....
لطفا بخوانید و ببینید و گوش کنید
شاید... شاید ذره ای دلتان به رحم آمد...
شاید یادتان آمد:

ميان خاک سر از آسمان در آورديم
چقدر قمري بي آشيان در آورديم
وجب وجب تن اين خاک مرده را کنديم
چقدر خاطره ي نيمه جان در آورديم
چقدر چفيه و پوتين و مهر و انگشتر
چقدر آينه و شمعدان در آورديم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آورديم
به زير خاک به خاکستري رضا بوديم
عجيب بود که آتشفشان در آورديم
به حيرتيم که اي خاک پير با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آورديم
چقدر خيره به دنبال ارغوان گشتيم
زخاک تيره ولي استخوان در آورديم
شما حماسه سروديد و ما به نام شما
فقط ترانه سروديم - نان در آورديم -
براي اين که بگوييم با شما بوديم
چقدر از خودمان داستان در آورديم 
به بازي اش نگرفتند و ما چه بازي ها
براي اين سر بي خانمان در آورديم
و آب هاي جهان تا از آسياب افتاد
قلم به دست شديم و زبان در آورديم

#شهدا_شرمنده_ایم
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

#تلنگر
خواندن این متن را روزی چند بار اول به خودم بعد به شماتوصیه میکنم:


در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. #زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک #دختر و #پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند.
_

بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سن‌تان باید #بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها #نامزدبازی و #دختربازی کنید.
داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن #خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال.
_

خوشم آمد. ذوق کردم. گفتم چه #پدر و #مادر باحالی. چه #عشق زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم.
_

داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون.
_

اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو #شوهر داری آن‌وقت با مرد غریبه آمدی ددر دودور؟ ما خیر سرمان مسلمانیم. اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها.
_

داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول #غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش #مامان اینا تو حساب کردی.
_

آخییی. #آبجی و #داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه #خواهر و #برادر اینقدر به هم نزدیک باشند.
_

داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنت‌آمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیش‌خندی زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم.
_
_
تو روح‌تان. از همان اول هم می‌دانستم یک ریگی به کفش‌تان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا.
_
داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به نوه‌های گلم... _
وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوست‌داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند سلامت باشند.
_
ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران بهترین اوقاتم را صرف #گناه #تجسس و #سوء_ظن کرده ام بدون کوچکترین ظاهر زشتی....
_
_
_
پی‌نوشت: این داستان نانوشته‌ی بسیاری از ماست. هرکدام‌مان به یک شکل. سرمان در زندگی دیگران است. زود قضاوت می‌کنیم و حلال خودمان را برای دیگران #حرام می‌دانیم.


#تلنگر
#از_خودمان_شروع_کنیم
#تجسس
#سوء_ظن
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

خواندن این مطلب خالی از لطف نیست:


‍ دیروز آخر وقت یه آقایی اومد مطب که " من اون هفته اومدم عکس بگیرم،کارت کشیدم،ناموفق بود،نقد دادم،ولی از حسابم کم شده"
منشی گفته بود اوکی...یه پرینت از حساب بگیرین اگر کم شده باشه پولتون رو میدیم...عصبانی شد. اومد با من حرف بزنه...اصلا انگار متوجه نبود چی میگم...لحظه به لحظه بیشتر گر گرفت و در نهایت شروع کرد به داد و بیداد کردن...یجوری فحش میداد و بی پروا توهین میکرد که من کاملا لال شدم...داد میزد دکتر ِ دزد ..حروم خوار...
رفت سالن انتظار و پیش همه فحش هایی میداد که منشی سرش رو انداخت پایین...خلاصه افتضاح شد و خانومش دستش رو گذاشت دهنش و کشوندش از مطب بیرون...دوباره برگشت و تهدید کرد که سر کوچه وایسادم ! و...
حتی یه کلمه حرف نزدم...کاملا حق با من بود و این همه بهم توهین شده بود
یجوری بهم فشار اومده بود که دستام از لرزیدن توان کلیک روی ماوس نداشتن
اشکم رو در اورد ...
یجوری از زمین و زمان کلافه بودم که میخواستم اون لحظه سوار ماشین شم و برم یه جای خلوت داد بزنم
ولی سوار تاکسی شدم که برم خونه اون طور کارها برای فیلم هاست...زندگی واقعی تر از این حرفهاست
تو مسیر منشی زنگ زد که یه نفر شماره تون رو میخواست و من ندادم .فکر کردم رفته پیش یکی از مقامات و حالا اون زنگ زده شکایت کنه تو شهرهای کوچیک ساعات اداری نداریم
زنگ زدم بهش...دیدم خودشه...همون کسی که نیم ساعت پیش منو شست گذاشت کنار.
بی مقدمه شروع کرد به معذرت خواهی...
گفت من اصلا یادم نیست به شما چی گفتم.جانباز اعصاب روان ام...داروهام رو نخورده بودم قاطی کردم.الان همسرم بهم میگه چیا گفتم و پشیمونم. حلالم کن...بگو الان کجایی بیام دستت رو ببوسم و...
آب بود رو اتیش.
تا گفت جانبار اعصاب و روانم بغض کردم و خودم خجالت کشیدم...گفتم شما احترامتون واجبه شما افتخار ما و این کشور هستین...شده دیگه...
نیم ساعت داشت معذرت میخواست
یهو وسط حرفهاش گفت من عملیات بدر اینطوری شدم...چراغی که همیشه موقع شنیدن این کلمه تو ذهنم روشن میشه،روشن شد...
"بدر" برای من کلمه خاصی محسوب میشه
گفتم شما که عملیات بدر بودین باید شهید باصر رو بشناسین...آره ؟
کاش لال میشدم و نمیگفتم
زبونش بند اومد...داشتم درون ذهنش رو میدیدم که داره تابلوی مطب،اسم روی پاکت رادیوگرافی، اون شب نحس عملیات بدر و اون پاسدار با لباس های خاک گرفته ، صورت ِ خسته و چشم های با غیرت ، شهید باصر رو، به هم ربط میده و بعد از بیست ثانیه گفت : تو پسرشی ؟
زد زیر گریه...داد میزد خدا منو بکشه...خدا منو تا صبح زنده نگه نداره...ببین با کی این کار رو کردم
حالا این سری من به غلط کردن افتاده بودم...نیم ساعتِ بعد،جامون عوض شده بود و من داشتم ایشون رو آروم میکردم...گفت سربازش بودم..دوستم بود.
بالاخره آروم شد.
آخرین جمله ام این بود که " آقای رحیمی....خیلی از دوستی های عزیز و موندگار اولش با دعوا شروع میشن"
...خندید و دوست شدیم. ما جنگ زده ها آخر آخرش..بخاطر اون درد بزرگ، با هم دوستیم.
لعنت به جنگ...که هیچوقت تموم نمیشه.
روح الله باصر

#شهید
#جانباز
#جنگ
#دفاع_مقدس
#بازماندگان_جنگ
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام؛

 وَ كُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلِّ الْأَحْوَالِ (فِي الْأَحْوَالِ كُلِّهَا) رَءُوفاً وَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمْرِی

خدايا! با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر كارم به ديده لطف بنگر.
خدايا، پروردگارا، جز تو كه را دارم تا برطرف شدن ناراحتي و نظر لطف در كارم را از او درخواست كنم.


#نجوا
#دعای_کمیل
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود
گاهي نميشود که نميشود که نميشود
.
.
.
.
گاهي نفس به تيزي شمشير ميشود
از هرچه زندگيست دلت سير ميشود


#دل_گویه
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام


«ملا نصرالدين كمونيست شده بود»

از او پرسيدند: ملا ميدونى كمونيسم يعنى چه؟
گفت: بله ميدانم.
گفتند: ميدانى اگر دو تا اتومبيل داشته باشى و يكى ديگر اتومبيل نداشته باشد، ناچار خواهى بود يكى از آن دو را بدهى؟
گفت: بله كاملاً حاضرم همين حالا این کار را بکنم.
گفتند: ميدانى اگر دو تا الاغ داشته باشى بايد يكى را بدهى به كسى كه الاغ ندارد!
گفت: نه! با اين مخالفم! اين كار را نمى توانم انجام دهم.
گفتند: چرا اين كه همان منطق است و همان نتيجه؟
گفت: نه اين همان نيست؛ چون من الان دو تا الاغ دارم ولى دو تا اتومبيل که ندارم!

بسيارى از مردم تا زمانى به شعارهاى زيبايشان پایبند هستند كه منافع خودشان در خطر نباشد.
آنها قشنگ حرف ميزنند اما در مقام عمل، هرگز بر اساس آنچه ميگويند رفتار نمى كنند.

#تلنگر
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

گاهی اوقات مرور بعضی چیزها خالی از لطف نیست. خصوصا آنها که #قربه_الی_الله به #اسلام ، #خون_شهدا و کشور #خیانت میکنند. دم از علی(ع) میزنند و به #بیت_المال #خیانت میکنند...

دیالوگ به یادماندنی از سریال "امام علی(ع)"

🔹زبیر خطاب به عمار: حکایت آن دو چراغ چه بود؟
🔸عمار: چراغ اول با روغن بیت‌المال می‌سوخت، چون علی به امورات مردم مشغول بود. وقتی علی قرار است با شیوخی چون شما مصاحب باشد چراغ خانه خودش را روشن می‌کند.

🔹طلحه خطاب به زبیر: از ما تا حکومت کوفه و بصره چند فرسنگ فاصله می‌بینی؟
🔸زبیر: از زیل تا ثریا. حال و احوالش می‌پرسیم و مرخص می‌شویم...

#تلنگر
#عدالت_علی
#شهدا_شرمنده_ایم
#از_خودمان_شروع_کنیم
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
‍ ‍‍ به نام خدا
و ...سلام

یادداشت های من #شماره_۳

خبر کوتاه بود: همسر شهید #حججی ازدواج کرد...
به تازگی خبر ازدواج مجدد #همسر_شهید_حججی ، واکنش‌های بسیاری در فضای مجازی داشت. ماجرا از پیام تبریک #خانواده_شهید_محسن_حججی به همسر این شهید آغاز شد...
بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی این اقدام را فرهنگ‌سازی مثبت برای اصلاح نگاه اشتباهی خواندند که همیشه در مورد ازدواج همسران شهید وجود داشته است و برخی دیگر این کار را به شدت و با توهین و فحاشی مورد انتقاد قرار داده‌اند.
تا جایی که یکی از کاربران توییتر در این باره نوشت:
همه با ازدواج مجدد خانم‌ها مشکل دارند، چه #بهاره_رهنما باشد چه همسر #حججی چه هر شخص دیگری. آدم شوید لطفا.» و تا اینکه امشب در استوری اینستاگرام یک آشنا انعکاس خبر ازدواج همسر این #شهید_مظلوم را با هاله ای از تمسخر دیدم. علت را جویا شدم و پاسخ داد: دیدم تلوزیون هم این خبر را منتشر کرد و گفتم شاید خبر مهمیه که دادار ددور کردند، منم به اطلاع دوستانم برسونم.

نوشتم:

" 《قبل از اینکه درباره راه رفتن دیگران نظر بدهیم، ابتدا چند قدم با کفشهای او راه برویم》 ؛ شما چقدر از مشکلات همسران شهدا آگاهید؟ از ازدواج نکردنشان و حتی از ازدواج کردنشان!. اینکه در جوانی بنیان زندگیشان را از دست میدهند و خیلی چیزهای دیگر...
《اگر مرحم نیستیم لااقل نمک نپاشیم》. زیبنده نیست یک #همسر_شهید [حتی به دلیل سیاستهای غلط فرهنگی در انعکاس و اطلاع رسانی] دست آویز #تمسخر ما گردد"

بعد دوباره خودم سری به فضای مجازی زدم و متاثر تر شدم از این هم زخم! از اینکه در دنیایی که روشن فکر مآب ها دم از #فرهنگ و #تجدد میزند و برای یک اتفاق از زندگی انسانهایی که تکیه گاه خیمه شان و آمال و آرزوهای فروانی که در هنگام انتخاب همسرشان داشتند یک شبه [برای دفاع از وطن و امنیت کشور] از دست داده اند، فضای تمسخر و توهین و ... را فراهم میسازند.
بی شک تک تک آنها در تعیین مسیر ادامه زندگی چه بسا بحرانهای شدید را پشت سر گذاشتند. چه آنهایی که با عدم ازدواج مجدد سلامتی و جوانی خود را به خطر انداختند و به پیری زودرس رسیدند و چه آنها که با ازدواج مجدد هیچگاه نتوانستن طعم شیرین زندگی اولیه خود را مجددا تجربه کنند و حتی آنها که با چالشها و بحرانهی متعدد برای فرزندان و یادگاران شهیدشان به دوش کشیدند...
به راستی گناه این قشر مظلوم چیست؟!
درود بر #همسران_شجاع_شهدا که معنای واقعی #ایثار هستند و بی شک مظلوم ترین قشر از ایثارگرانند.

سلامت و عاقبت بخیر باشید
محمد بهرامی - ۲۶/دی/۱۳۹۷

#تلنگر
#به_خود_بیاییم
#فرهنگ
#فضای_مجازی
#همسر_شهید_حججی
#همسران_شهدا
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
‍ ‍‍ به نام خدا
و... سلام

یادداشت های من #شماره_۲

قرار دادن این کلیپ نشان از تایید آن نیست و به جهت نقد و تلطیف فضای حاکم بر #فضای_مجازی که این روزها، بی توجه به محتوی و گاه از سر دلسوزی شاهد آن هستیم، ارائه میگردد؛

علی رغم اینکه بخش عمده صحبتهای ایشان را در برخی سخنرانی ها قبول دارم؛ به عنوان کسی که چه در عمل و چه در علم حداقل ها را با #فرهنگ طی نموده عرض میکنم، این صحبتها نشات گرفته از فهم ناصحیح از #فرهنگ است و کاملا بازی با کلمات یا مغالطه میباشد.
صرف #بیان_خوب و آکسان گذاری مناسب بر روی کلمات، نمیتواند به ما این اجازه را بدهد که در هر حوزه ای ورود و در خصوص آن اظهار نظر کنیم و در نهایت بی شک انحراف [نه به معنای عام] را در پی خواهد داشت. و میشود امروز روزی که نباید بشود آنچه که شد.
شخصیتهای این چنینی با ظرفیت های بسیار عالی، هم خود دچار تضاد میشوند و هم دیگران را در این مسیر قرار میدهند. و ما صرف اینکه حکومت وی را مورد مجازات[هرچند هنوز رای نهایی نشده و به مرحله تجدید نظر نرسیده است] قرار خواهد داد و نه با توجه به ماهیت اصلی اتفاق، #فضای_مجازی را بستری قرار میدهیم برای اشاعه آنچه که خود هنوز به طور کامل بر آن واقف نیستیم..... از جمله اصلی دور نشوم: این بیان نشات گرفته از یک نگاه کاملا غلط از #فرهنگ است...

سوال شد: چرا از یک نگاه غلط؟

در ادامه عرض کردم:
برای توضیح این مطلب باید #فرهنگ را نه فقط به معنای لغوی بلکه به معنای عام شناخت، سپس با راهبردهای آن آشنا شد و در نهایت درک عمیقی از #مهندسی_فرهنگی داشت.
در صورت شناخت کامل، به این نتیجه خواهیم رسید که #فرهنگ هسته مرکزی و اصلی سیستم جامعه و کشور ماست. به عنوان مثال با بررسی سطحی در مشکلات اقتصادی خواهیم یافت بزرگترین مشکل ما در اقتصاد، #فرهنگ_اقتصادی ماست و این نمونه را به خوبی در سیاست، اجتماع و سایر حوزه های دیگر نیز میتوان جستجو کرد.
شاید این جمله را شنیده باشید که "هر پروژه ای باید یک #پیوست_فرهنگی داشته باشد" هرچند که از همین جمله هم برداشتها فقط در حد درک لغوی از واژه #فرهنگ بوده است.

انحصار #فرهنگ در حد واژه و محدود ساختن به حوزه فرهنگی، یعنی تشدید ضعفها و غافل شدن از سایر ابعاد آن. آنچه از صحبت های حجت_الاسلام_سید_حسن_آقا_میری دریافت میشود یعنی همین.

البته که ظاهر کلمات درست است و در هزینه کرد بودجه به نام #فرهنگ و #فرهنگی باید درست عمل کرد اما نمیتوان اینگونه، فعالیت های فرهنگی را به چالش کشید به صرف #بیان_خوب.

سلامت و عاقبت بخیر باشید
محمد بهرامی - ۲۵/دی/۱۳۹۷

#یادداشت
#نقد_منصفانه
#فرهنگ
#سید_حسن_آقا_میری
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
یادداشتهای امروز من #شماره_۱:

به نام خدا و سلام
امروز در فضای مجازی با این یادداشت روبرو شدم:

مهاجری:
.خب عقیده ی خودت در این باره چیست؟ نظر تو درباره ی این اتفاق، این فرد،آن جریان، این جمله، آن گروه چیست؟ دقیقا چیست؟

در شبانه روز چندبار با این سوالات مواجه می شویم؟
.
در کنار اعضای خانواده یا فامیل هستی، ماجرای مرگ، طلاق، ازدواج، دعوا، دوستی مردم را تعریف می شود...
اینستاگرام را باز میکنی، پسری ک دختری را کتک زده، روحانی ای ک خلع لباس شده... و میلیاردها موضوع پراکنده که هر روز و هر ساعت دراین فضا ارائه می شود و باید موضعت را درباره اش مشخص کنی...
چون تو در یک جهان گفتمانی هولناک محبوس شده ای!
قضاوت جز جدانشدنی گفتمان های امروز است... که با نظردادن درباره ی کارهاو زندگی خصوصی و روزمره افراد سروکار داری و چه در موضوعات دیگر که شاید اصلا در زندگی حقیقی داشتن و نداشتن...
"ما خسته ایم، مثل قاضی بی حقوقی که باید هزاران پرونده را رسیدگی کند و حکم دهد، بی اسناد و بدون حضور متهم و... و فقط با حدسیات ذهنی اش...
که کابوس خطادر حکم و ظلم و... هم با آن همراه است.."

اما پاسخ من برای این یادداشت که مورد موافقت نویسنده قرار گرفت:

محمد بهرامی:
سلام، درواقع اینجاست که مجددا به این جمله بر میخوریم که: "اسلام هیچ چیزش بی حکمت نیست" همانگونه که برخی از احکام اسلام برای سلامت جسم است، بی شک مهمتر از آن برخی فرامین الهی برای سلامت روح است که به مراتب مهمتر از جسم است. مراتب فوق به اهمیت و کرار در قرآن و احادیث، مورد منع قرار گرفته است . شاید یکی از مهمترین دلایل آن [جدا از حق الناس بودن و دِین به گردن گرفتن] خستگی و شکستگی روح و جان است. یعنی دقیقا حالاتی که به دنبال تکثر و تکرر این اتفاقات نصیب ما میشود. فراموش نکنیم اساس اسلام و چهره واقعی اسلام [که متاسفانه وجوه دیگری از آن الان به رویت ما میرسد] #اخلاق است و دقیقا الان بیشترین مبتلابه جامعه همین مسائل اخلاقیست. #دروغ ،#تهمت ، #تجسس ، #ظن یا #بدگمانی ، #تمسخر و .... و حال #فضای_مجازی که در این وا نفسا مزید بر علت شده و تزاید شدید را به همراه داشته و در نهایت باز به این نتیجه میرسیم که کلید درمان همه آنها در " قرآن و عترت" است و لاغیر.

سلامت و عاقبت بخیر باشید.

#تلنگر
#از_خودمان_شروع_کنیم
#اسلام_دین_اخلاق
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

این مطلب را حتما بخوانید. با خواندن این جملات بی اغراق رگ های سرم متورم شد، صورتم داغ شد و من از خودم خجالت کشیدم. بیچاره آنهایی که بامشان بیشتر است!!! چگونه جواب این مادر شهید را بدهیم؟ باز هم #قربت_الی_الله به خون شهدا و کشور خیانت کنیم!!! بیچاره تر آنهایی که به خاطر دنیای دیگران، [در ایام انتخابات] با مظلوم نمایی #منافقین به قول فرمایش رهبری جای شهید و جلاد را عوض کردند:

مادر بزرگوار #شهید_یوسف_داورپناه

من #مظلوم_ترین_مادرشهید هستم.
منافقین من و فرزندانم را اسیر کردند
من #تنها مادر شهیدم که منافقین بچه ام را جلویم سر بریدند شکم بچه ام را پاره کردند و #جگرش را دراوردند.

با ساتور بدن فرزندم را قطعه قطعه کردند💔 و من 24 ساعت با این بدن تنها ماندم و #خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و #دفن_کردم. ♨️بابت اقتدار و امنیت مان به چه کسانی بدهکاریم...

#تلنگر
#مادر_شهید
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
مادر است دیگر
رفته تمثال پسرش تو خیابون رو تمییز میکنه

یه چیزایی رو فقط مادرا می‌فهمن❤️😢
خدایا به دل سوخته و قد خمیده این مادران، مشکلات را مرتفع و دلها را آرام بفرما

#شهید
#مادر_شهید
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
درگذشت مرحوم مغفور، شادروان " علی نیکفرد" پدرخانم برادر و دوست بسیار عزیز جناب آقای مهندس "مهدی خراسانیان" را تسلیت عرض میکنم. روحشان شاد و قرین رحمت الهی

محمد بهرامی

#تسلیت
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام


امشب که از شکوفه ی باران لبالب است
امشب دلم به تاب و سرم گرم این تب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور است و مستی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه ی دادار زینب است
این جلوه جلوه های شبی بی کرانه است
این شعله شعله ی نفسی عاشقانه است
از هر لبی که می شنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه ی پرگار زینب است
چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد
نوری دمید و قبله ی هر آفتاب شد
سِّری رسید و معنی ام الکتاب شد
زیباترین  دعای علی مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است
بر عرش دست سبز نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و هرچه زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه ازآن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینه ای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوه های خدا وار زینب است
این کیست اینکه سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درد در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری به محضرش
فرموده از برکاتش برادرش
آئینه دار حیدر کرار زینب است

ولادت بانوی عشق مبارک

#عید_ولادت_مبارک
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
به نام خدا
و... سلام

[بازنشر به بهانه درگذشت امیرکبیر ایران]

آیا میدانید قبر امیرکبیر کجاست؟

آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سرچرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد....
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!

مرقدامیر کبیردر حجره جنوب شرقی صحن حرم سید الشهدا قرار دارد.

"السلام علیک یا اباعبدالله"‌

#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدا
و... سلام

این روزها سالروز وداع تلخ با مادریست که مزرعه دنیا را به خوبی برای آخرت آماده ساخته بود و عطای دنیا را به لقای آخرتش بخشیده بود.
او که حتی در جوانی لحظه ای از یاد خدا غافل نشد، ثمره ای جز محبت و مهربانی در دل بازماندگان و اطرافیان نکاشته بود و مُهرِ مِهرش همچنان بر دلها داغ است.
روحت شاد مادر خلیل الله که داغ شهادتش را به دل خریدی و به قول مادرم در شهادت فرزندت پیر شدی.
و حال ، بی شک تو در کنار فرزند شهیدت در بهشت برین میهمان سفره اهل بیت(ع) هستید و ما همچنان در حسرت نبودتان بیتاب و سوزناکیم.
۱۸ دی ماه، دومین سالروز به خاک سپاری مادری زحمت کش، مهربان و خیر ، ام الشهید "معصومه شعبانی" گرامی باد.

#مادر_بزرگ
#معصومه_شعبانی
#دومین_سالگرد
#کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی

@rahkoosh
Ещё