راهیان نور

#عمل
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rahian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
مرگ بر ما که فقط
حرف ظهورت بزنیم...
و‌ #عمل هیچ!

#یامهدی
@rahian_nur
دلنوشتهٔ #شهید_رسول_خلیلی در سن ۱۸سالگی:

«خدایا! کمکم کن تنها امیدم تویی خدا خوشا به حال شهدا.
هروقت خاطرهٔ شهدا یا بعضی وقتها که تلویزیون تصاویر شهدا و خاطره یا وصیت نامهٔ آنها را پخش می کند حالم یک مقدار تغییر می کند به #حال آنها، به #عمل آنها، به #وقت_شناسی آنها، به #عبادت و.... آنها غبطه می خورم.
دوست دارم مثل شهدا باشم با #اخلاق، #ایمان، #محبت، َیِّس، #شجاعت، #مردانگی اما کو #همت؟!
کجاست همتِ من و #شهید_همت که واقعا نامش برازندهٔ اوست.
(کجایند مردان بی ادعا )؟؟؟

خدایا! می دانم که #کم_کاری از من است. خدایا! می دانم که من #بی_توجهم
خدایا! می دانم که من #بی_همتم
خدایا! می دانم که من قلب #امام_زمانم را رنجانده ام.
اما خود می گویی که به سمت من #بازآیید.
#آمده ام_خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
به من هم مثل شهدا شیوهٔ گذراندن این دیار فانی و محل گذر را بیاموز ، به من هم #معرفت امام زمانم را عنایت فرما، به من هم #معرفت اهل بیت را بده.
خدایا! کمکم کن که تمام وجودم و اعضای بدنم و اعمالم #برای_تو و #رضای_تو باشد.
خدایا! به من شیوهٔ نزدیک شدن به بارگاه خودت و گنجینهٔ معرفت اهل بیت را بیاموز تا بتوانم هم به #دیگران کمک کنم و هم #خودم را نجات دهم و به نردبان شهادت دست یابم.

خدایا! عاقبت ما را با #شهادت ختم به خیر بگردان.»👌


#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
.
🌷سالروز شهادت شهید رسول خلیلی🌷
#درد دارد دویدن! و نرسیدن...
که دویدن ما #درجا زدن است...
به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه #زیسته باشند...
شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان #عاشق شهادتیم...
بسنده کردیم فقط به عکس چسبانده شده ی دیوار #اتاق!
عکس و #دلنوشته_شهدایی که فقط پست #اینستاگرام شد!
کانال #تلگرامی که پر شد از صوت و روایت شهدا!
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه #شهید را درک نکردیم...
#شهادت تنها برای #شهیدان است...
که #آسمان و #خاک این عالم شهادت می دهند به #برای_خدا_شدن شهیدان...
#نخواستیم شهادت را
اگر #می_خواستیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت...
به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه: اگر شهادت را می خواستیم!
در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری...
در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری...
در وسط #بازار هم باشی،شهید لاجوردی میری...
وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری...
مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میری...
#شهادت را بخواهیم...
اگر خادم الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...
نه به حرف ، در #عمل...
#شهیدانه زندگی کنیم که #شهید می شویم...
و حالا باید گفت:
زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ #طلاییه ، هم باشی!😱😍😍
#شهید حجت الله رحیمی میری...
خادمه الشهدا در فضای مجازی،در حله عراق هم باشی بعد زیارت اربعین...
#شهیده توران اسکندری میری.
@rahian_nur
🌸🌸🌸🌸
🌸
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!

اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🔹🔹
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🔹🔹
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🔹🔹
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🔹🔹
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🔹🔹
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🔹🔹
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🔹🔹
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب...
🔹🔹
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...

#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید

❤️اللهم عجل لولیک الفرج
.
به راهیان نوری ها بپیوندید👇👇👇👇
@rahian_nur
Forwarded from KHAMENEI.IR
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚠️ببينيد|خدایا ما را از کسانی قرار نده که شیوه‌شان،نشستن و آرزو كردن و #حرف زدن باهم در جلسات است،بدون اينكه #عمل به دنبال آن باشد
🌙تفسير بخشی از دعای روزاول ماه رمضان توسط رهبرانقلاب
☑️ @Khamenei_ir
راهیان نور
😔 Sticker
.
#درد دارد دویدن(!) و نرسیدن...
که دویدن ما #درجا زدن است...
.
به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه #زیسته باشند...
.
شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان #عاشق شهادتیم...

بسنده کردیم فقط به عکس چسبانده شده ی دیوار #اتاق!
عکس و #دلنوشته_شهدایی که فقط پست #اینستاگرام شد!
کانال #تلگرامی که پر شد از صوت و روایت شهدا!
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه #شهید را درک نکردیم...
.
.
#شهادت تنها برای #شهیدان است...
که #آسمان و #خاک این عالم شهادت می دهند به #برای_خدا_شدن شهیدان...
.
.
#نخواستیم شهادت را؛
اگر #می_خواستیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت...
.
.
به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه:
اگر شهادت را می خواستیم!
.
در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری...
در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری...
.
در وسط #بازار هم باشی،شهید لاجوردی میری...
وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری...
.
مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میری...
.
.
.
شهادت را بخواهیم...
اگر خادم الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...
نه به حرف ، در #عمل...
#شهیدانه زندگی کنیم که #شهید می شویم...
.
.
و حالا باید گفت:
زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ #طلاییه ، هم باشی!
#شهید حجت الله رحیمی میری...
.
خادمه الشهدا در فضای مجازی،در حله عراق هم باشی؛
بعد زیارت اربعین...
#شهیده توران اسکندری میری...
@rahian_nur
🌷این‌که در روایات ما وارد شده است که افضل اعمال امت، #انتظار_فرج است، یعنی چه؟ مگرانتظارچیست؟

انتظار ظهور حضرت ولیّ‌اللَّه‌الاعظم(ارواحنافداه)، مگر چه #مضمون و چه #معنایی در بطن خود دارد که این‌قدر دارای فضیلت است؟

👈یک معنای انحرافی در باب انتظار بود که خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانی نیست.

🔹کسانی که مغرض و یا نادان بودند، این‌طور به مردم یاد داده بودند که انتظار، یعنی این‌که شما از هر #عمل_مثبت و از هر اقدام و هر

❗️#مجاهدت و هر #اصلاحی دست بکشید و منتظر بمانید، تا صاحب عصر و زمان، خودش بیاید و اوضاع را اصلاح کند و مفاسد را برطرف نماید!

🔸#انقلاب، این منطق و معنای غلط و برداشت باطل را، یا کمرنگ کرد و یا از بین برد.

#امام_خامنه_ای

۱۳۶۹/۱۲/۱۱

@rahian_nur
.
یه شب سید توصیه کرد شام کم بخور،امشب کار داریم!
نیمه شب با هم سوار موتور هوندا 250 شدیم و رفتیم سمت اروند...
.
معمولاً برای سرکشی به پست ها این کار را انجام می دادیم،اما آن شب فرق می کرد!
رفتیم به سراغ یکی از #خاکریز های به جا مانده از دوران جنگ!
آسمان پرستاره حاشیه #اروند و نخل های آن صحنه زیبایی ایجاد کرده بود...
.
یاد شب #عملیات در ذهنم تداعی شده بود،مدتی با هم راه رفتیم،سید ساکت بود و فکر می کرد...
بعد نشست روی خاکریز و دستش را کرد توی خاک و بالا آورد!
مشت او پر از خاک بود...
.
رو به من کرد و گفت:
«مجید امروز #وظیفه من و تو اینه که این خاکریز رو گسترش بدیم و ببریم تو شهرها!»
.
معنی این حرف سید را نمی فهمیدم! خودش توضیح داد و گفت:
« تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد!ما باید توی #شهر خودمون، #کوچه به کوچه ، #مسجد به مسجد ، #مدرسه به مدرسه ، #دانشگاه به دانشگاه کار کنیم...
باد بریم دنبال #جوان ها!
باید پیام این هایی که توی #خون خودشون غلتیدند را ببریم توی شهر»
.
.
گفتم :«خب اگه این کار رو بکنیم ، چی می شه!؟»
برگشت به سمت من و با صدایی بلندتر گفت:
« جامعه بیمه می شه،گناه در سطح جامعه کم می شه،مردم اگه با شهدا رفیق بشن،همه چی درست می شه...
اون وقت جوان ها می شن یار #امام_زمان (ارواحنا فداه)»
.
بعد شروع کرد به توضیح دادن:
« ببین ، ما نمی تونیم چکشی و تند برخورد کنیم!
باید با #نرمی و آهسته آهسته کار خودمان را انجام بدیم...
.
باید خاطرات کوتاه و زیبای شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم؛
نباید منتظر باشیم که مارا #دعوت کنند...
باید خودمان بریم دنبال جوان ها!
البته قبلش باید روی #خودمان کار کنیم...
اگه مثل شهدا نباشیم،بی فایده است،کلام ما تأثیر نخواهد داشت.»
.
.
فراموش نمی کنم سید می گفت:
«من فرصت زیادی ندارم،به این آسمان پر ستاره اروند من بیشتر از ۳۰ سال عمر نمی کنم!!!
اما از خدا خواسته ام به من توفیق کار برای #شهدا را بدهد.»
.
صبح روز بعد یک دفتر بزرگ آورد و به من نشان داد.
گفتم :« این چیه؟!»
گفت:«منشور درست زندگی کردن!»
.
از دستش گرفتم و نگاه کردم!
دیدم در تمام صفحات این دفتر،بریده روزنامه چسبانده!
در آن زمان روزنامه اطلاعات ستونی داشت به نام دو رکعت عشق...
سید تمام آن ها را بریده و به این دفتر چسبانده بود!
در هر صفحه درباره #سیره و زندگی یک #شهید توضیحاتی نوشته بود...
سید این ها را جمع کرده بود نه صرفاً برای روایتگری و خاطره گفتن!
بلکه برای #عمل کردن به سیره شهدا...
.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
@rahian_nur
#طلاییه😥😥
اینجا که ایستادم...!😞😞
چشمانم خیره به #آب ماند !😔
و یادم آمد لب های #تشنه ایی را که ، با #قمقمه های لبریز از آب ! به یاد اربابشان ، تشنه #جان دادند !😭😭
و یادی هم کردم از خودم ! از َفسم ، که چگونه خود را از سراب های شیطان ، سیراب کرده است !😭😥.
آنجا دیدم ، #خون های به زمین ریخته را ، خون کسانی را که تا #آخرین_نفس_ایستادن تا پرچم اسلام و حرف امامشان روی زمین #نماند !😭😥
و یادی هم کردم از خودم ، که حرفهای امامم را ، شعر می کنم ، احساسی اش می کنم ، تفسیرش میکنم ، انتشار میدهم برای آگاهی همه ! ، و و و .... اما #عمل ، #خیر !😭😭
آنجا دیدم ، #تیر و #ترکش هایی را که بر روی #خاک ها ، جایی برای نشستن یافته بودند ، همان هایی که مقصدشان ، قلبِ رزمندگان بود ! تا از پا در بیاوردشان !😥😥
و فکری کردم به حال خودم ، که زمین گیر شده ی تیر و ترکش های شیطانم ، همان هایی که قلبم را ، از #نور آسمان، به #ظلمت شب، تغییر دادن !😞😞
من آنجا ، #عشق و #ایمان و #رشادت را دیدم ...😔😔
صلابت و امید و ایستادگی را دیدم😥😥 ...
دیدم که از جان گذشتن یعنی چه !😥
#دنیا را با تمام متعلقاتش جای گذاشتن یعنی چه !😥😭
دل آسمانی را چگونه داشتن یعنی چه !😥😥😥
و من فهمیدم ...😭😭
همچنان ، یک جامانده ی پر ادعای ، پر اَدا هستم ... !😭😭😭😭
@rahian_nur