.
#گزارش «به یاد گلشیری»
تهیه و تنظیم:
#شقایق_بشیرزاده یکشنبه_داستان، سلسله نشستهاییست در شهر کلن آلمان، که
یکشنبهی آخر هر ماه با برنامهریزی و گردانندگیِ عطیه رادمنش احسنی برگزار میشود. در این نشستها به صورت کاملا مستقل و در چهارچوب ادبیات داستانی، با دیدگاه مرگ مؤلف به
داستانخوانی و بحث و گفتوگو در جهت شناخت ادبیات داستانی ایران و جهان، به ویژه
داستان کوتاه پرداخته میشود. محل برگزاری نشستها، کافه شالپلاته میباشد.
یکشنبه_
داستان در جهت حمایت و آشنایی با ادبیات داستانی ایران، برنامههایی نیز خارج از نشستهای ماهیانهی خود برگزار میکند. برنامهی «به یاد گلشیری» که به مناسبت تولد گلشیری در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ برگزار شده است، یکی از آنهاست. آنچه در پی میآید گزارشی از این برنامه است.
این برنامه در دو بخش برگزار شد:
*بخش نخست شامل سه یادداشت به ترتیب از عطیه رادمنش احسنی، احد پیراحمدیان، اورنگ جوادیان و در ادامه مصاحبهای با علیرضا اکبری (روزنامهنگار) از ایران بود.
سخنران اول، عطیه رادمنش احسنی با یادداشتی تحت عنوان «گلشیری جوانمرگ در صحنه، جاودانه در نثر» به معرفی هوشنگ گلشیری پرداخت. گلشیری در مقالهای به نام «جوانمرگی در نثر فارسی» به آثار نویسندگان نسل سوم و علل جوانمرگی در قلم آنان میپردازد. در این یادداشت رادمنش با برشمردن فعالیتها و آثار و علیالخصوص فعالیتهای جنگ اصفهان، و تاثیری که گلشیری بر نویسندگان همنسل و نسلهای بعدی میگذارد به آنجا رسید که گلشیری شاید که در زندگی جوانمرگ شد اما در قلم نه.
سخنران دوم اورنگ جوادیان به برخوردی که با گلشیری ۲۳ سال پیش در آلمان داشته، اشاره کرد و گفت که گلشیری از یک سو با نقدِ نو در غرب به خوبی آشنا بود و از سوی دیگر با میراث ادبی ایران. او معتقد بود که ایرانیان هم با آشنایی با نقدِ نو از یک سو و بهرهگیری از آثاری چون تذکره الاولیاء، تاریخ بیهقی،
داستانپردازیهای نظامی و ... از سوی دیگر، میتوانند رمانی ایرانی بنویسند که جهانی باشد.
پس از آن احد پیراحمدیان، سخنران سوم یادداشتی به اسم «زبان ایما و اشاره و اقتباس از اثر ادبی» ارائه داد. او در این یادداشت در کنار اشاره به سانسور در ادبیات ایران از گلشیری گفت که در نقد، زبان ایما و اشاره را کنار گذاشت و صریح حرفش را زد. و در بخش دوم یادداشتش از فیلمهای اقتباسی، تغییر ریتم
داستان و فیلم و شیوهی روایت سخن گفت.
در انتهای بخش اول برنامه، عطیه رادمنش احسنی از طریق اسکایپ با علیرضا اکبری مصاحبهای داشت. اکبری که به مناسبت پنجاهمین سالگرد شازده احتجاب مقالهای را در مجلهی اندیشهی پویا به چاپ رسانده، در ابتدا خلاصهوار از آنچه در این پرونده آمده، توضیحاتی ارائه داد. رمان شازده احتجاب در اواخر سال ۴۷ به پایان رسید و از طریق ابوالحسن نجفی به انتشارات زمان فرستاده شد. بعد از آن، رمان به دست رضا سیدحسینی رسید. او که از خواندن رمان شگفتزده شده بود با نجفی تماس گرفت تا نام نویسنده را جویا شود. چند ماه بعد که رمان چاپ شد از سوی جامعهی ادبی واکنشی نبود. این سکوت، سال ۴۸ توسط قاسم هاشمینژاد شکسته شد. او مطلبی تحت عنوان «شازده احتجاب، اثری به وسوسگی و سرشاری» نوشت. و بعد از آن بود که ذره ذره رمان در جامعه شناخته شد.
پس از آن اکبری به پرسشهای اصلی این مصاحبه پاسخ داد. سوال اول در خصوص اشاره به مسخ و مسخشدگی و تاثیرش بر شازده احتجاب بود. اکبری اذعان داشت که گلشیری، شازده احتجاب را وقایعنگاریِ مسخ فخرالنساء (فخری) توسط شازده میدانست. مسخی که شازده بر فخری تحمیل میکند تا او را شبیه فخرالنسایی بکند که نه جسمی و نه روحی نتوانسته او را به تسخیر دربیاورد. او به سوال دوم دربارهی مشابهت تثلیث بوف کور هدایت (راوی، زن لکاته و زن اثیری) و شازده احتجاب گلشیری (شازده، فخرالنساء و فخری) اینگونه پاسخ داد که گلشیری این مثلث را از بوف کور گرفته، اما در این وجه از تصفیه حساب با گذشته و برای پیش رفتن در آینده از هدایت پیشی گرفته و این شهادت دادن نسل قدیم به نسل جدید را به میراث هدایت افزوده است.
در ادامه، اکبری از روندی که رمان را به سرانجام فیلم رساند صحبت کرد. فرمانآرا پس از خواندن کتاب با آنکه گلشیری را نمیشناخت، به اصفهان رفت و از طریق محمد حقوقی، گلشیری را پیدا کرد و در یکی از جلسات جنگ اصفهان شرکت کرد. پس از این جلسه توافقات اولیه با گلشیری در مورد فیلم صورت گرفت و گلشیری برای نوشتن فیلمنامه به تهران آمد. در این مصاحبه دربارهی تفاوتهای رمان و فیلم شازده احتجاب نیز صحبت شد.
*در بخش دوم برنامه، حضار جلسه به تماشای فیلم شازده احتجاب نشستند.
#یکشنبه_داستان #هوشنگ_گلشیری #عطیه_رادمنش_احسنی@peyrang_dastan