شاه فرتوت ابریقستان

#رامبد_جوان
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
#پرویز_پرستویی تصویر زیر را با مضمونی عاطفه‌خراش منتشر کرده و از مردم و دیگر هنرمندان سینما به‌خاطر فراموشی گلایه کرده است.
سویه‌ی گلایه‌ی او مانند تمام سویه‌های گلایه‌ها در این روزها به سمت مردم است.
پرویز پرستویی به طور طبیعی دارد در آینه‌ی چهرهٔ #فرامرز_صدیقی، خود را می‌بیند. اما من پیشنهاد می‌کنم ابعاد این آینه را بزرگتر بگیرد، طوری که هشتاد میلیون دیگر نیز در این آینه دیده شوند.
در این عکس به جز آنچه پرویز پرستویی دیده، چه چیزهایی را می‌توان فهمید؟ به جز کوتاهی مردم؟!

مشاور وزیر بهداشت دولت پیشین در مصاحبه‌ای گفته بود ایران تا سی سال آینده، پیرترین کشور جهان خواهد بود. حتی سازمان بهداشت جهانی هم نگران این وضعیت شده و به گفتهٔ ایشان در این زمینه به کشور کمک کرده و گفته سِیر پیر شدن در ایران نسبت به دنیا خیلی سریع‌تر بوده و در شصت سال گذشته، جمعیت دنیا پنج سال پیر شده و ایران ده سال پیرتر شده است!

پیری چیست؟ تعریف پیر بیولوژیکی را انباشتگی سلول‌های از کارافتاده در بدن می‌دانند. از طرفی تعیین سن آغاز پیری کار دشواری است چون در هر کشوری این تعریف متفاوت است. در بعضی کشورها پیری از چهل آغاز می‌شود و در بعضی دیگر تازه از هفتاد! در عوامل پیری زودرس گفته‌اند: مشکلاتی از درون مانند ناامنی بهداشت روانی و از بیرون مانند سوء تغذیه،موجب پیری زودرس است.
کاش پرویز پرستویی سوال کند چه چیز باعث کاهش کارآیی طول عمر انسانی در ایران شده است؟ شاید با طرح این سوال چند پزشک و چند مقام مسئول به تقلا بیفتند. بپرسد چطور ممکن است #آنتونی_هاپکینز در نیمهٔ دههٔ نهم زندگی‌اش هنوز بهترین نقش‌‌آفرینی‌ها را دارد و چرا مردم ما از جمله هنرمندانی چون فرامرز صدیقی که دو دهه از او کوچکتراند، چنین از کارافتادند؟
کاش آقای #رامبد_جوان وقتی از تبلیغ رژیم لاغری‌اش فارغ شد، عکسی از #رامین_پرچمی منتشر و از علت این چهرهٔ تکیده سوال کند. رامین پرچمی از #براد_پیت بیش از ده سال کوچکتر است و فقط چهل هفت سال دارد!
کاش خانم #بهاره_رهنما دلاوری کند و عکس «شربت‌گل؛دختر زیبای افغانستانی» را در کنار عکس خودش منتشر کند و بگوید چهره‌اش را از گرد زمان زدوده وگرنه یک زن که بیش از پانزده ده سال کوچکتر از ایشان است در افغانستان به پیری زودرس دچار است.

اینکه ما عکس پیری هنرمندی را منتشر کنیم و از مردم گله کنیم، چیزی جز خراش احساسات نیست و فایده‌ای ندارد.
هنرمند عزیز! سوالی بپرس که خِرَد را خراشد.

#زهرا_عبدی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
اطلاعاتی از پشت‌پرده #طرح_صیانت

✍️ #نیما_اکبرپور

اگر فایل pdf «طرح صیانت» را از سایت مرکز پژوهش‌های مجلس دانلود کنید و Properties آن را بررسی کنید، به نام #مسعود_فیاضی می‌رسید.

اما مسعود فیاضی کیست؟

فیاضی برادر داماد #علیرضا_زاکانی، رئیس مرکز پژوهش‌های #مجلس شورای اسلامی، است که با حکم #زاکانی به معاونت خودش در مرکز پژوهش‌های مجلس رسید!
مسعود فیاضی پیش‌تر مدیر مسئول مجلات رشد (مجلات وزارت آموزش و پرورش برای دانش‌آموزان) بود.

«سید امیر موسوی»، سردبیر سابق مجله رشد جوان، در توییتر، از «سیاست‌های متحجرانه» فیاضی نوشت:
زمانیکه فیاضی به حکم علی ذوعلم به مدیرمسئولی مجلات رشد منصوب شد؛ کم‌کم کلمه‌ "موسیقی" تبدیل به یک کلمه‌ ممنوعه شد. رمان‌ها همه رد می‌شدند: این عاشقانه‌است. این تخیلی‌ست. این جنگ را منفی نشان داده. در شعر مشکل داشتیم، در طنز، در مناسبت‌های ملی در تقریباً همه‌چیز!

به گفته موسوی، #فیاضی از پوستری که مستقیم از سایت [آیت‌الله] #خامنه‌ای برداشت شده بود، چهار پنج ایراد گرفته بود!

علیرضا زاکانی که خود از فعالان توییتری است، از مدافعان طرح محدودیت و مدیریت #فضای_مجازی است. طبق مواد ۲۲ و ۳۲ طرح صیانت، اگر کارکنان مسئول در دستگاه‌های اجرایی در پیام‌رسان و شبکه اجتماعی خارجی فاقد مجوز فعالیت کنند، به انفصال از خدمات دولتی و عمومی (۱ تا ۵ سال) محکوم می‌شوند.
ببینیم کی مجوز می‌گیرد و کی جریمه می‌شود!

فعالیت‌های تجاری داماد و دختر زاکانی

‌شرکت عمید رایانه شریف که متعلق به «مریم زاکانی» و همسرش، «حسین حیدری» است در زمینه طراحی اپلیکیشن‌های موبایل، سامانه‌های تحت وب و اینترنت اشیا فعالیت دارد.

یکی از محصولات این شرکت، شبکه اجتماعی به نام «بادوم» بود که توسط مریم زاکانی طراحی شد و پس از هفت سال به دلیل عدم اقبال کاربران به این شبکه، در خرداد ۱۴۰۰ تعطیل شد. اپلیکیشن #خندوانه نیز از محصولات این شرکت است.

شرکت «ایده‌نگار عرش» یک «موتور جستجو و تحلیل داده‌های رسمی کشور» است که #رامبد_جوان عضو هیئت مدیره و حسین حیدری مدیر عامل این شرکت هستند.
‌ببینیم از نمد طرح صیانت چه کلاهی دوخته می‌شود برای این شرکت‌ها...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
تصویر تماشای دخترک کم حجاب اسنپ‌سوار و راننده فاتح، تصویر عجیبی است. شبیه آینه‌ای که روبروی روزگار گرفته باشند...
نگاه فاتحانهٔ اسنپ ران... فتحی ناخواسته... بی هدف... سرگردان... صیادی که خود گویی صیدی است در دام...
شانه‌های پشیمان پدر که روزگاری امید را فریاد کرده بود و روزگار بهتری را آرزو ... شانه هایی که دیگر به کرختی دچار است... و بیهودگی...
دختر ترس خورده با نگاهی بی حالت... و تکالیفی در دست... دختر مبهوت که معنای تاوان گناه نخستین را نمی‌داند...


و مادر...
آخ از مادر که تصویر نسل من است...
در جوانی دچار بایدهای بی چرا... حسرتهای بی آیا... ترسهای ناچار و لکنت‌های وادار...
حالا هم سرافکنده و شرم‌زده از شکستهایی بدون جنگ...
باختهایی بی‌مسابقه... سرافکنده از بودنی بدون شدن...بدون انجام... نسلی که شرمگینِ میلاد نابجای خود بود...نا به گاه...
نگاه اسنپ‌ران، فتحی شکست خورده دارد...تفاخری سرخورده... برنده‌ای بازنده...
راستی، در این بازی چه کسی برنده بود؟...

تصویر دیگری هم هست.
تصویر آن ”مجریِ خوشحالی فروش” که به نی‌انبان برده رقصانی‌اش، دیری است که رقص بی اختیار خوشبختی را اماله می‌کند...
تصویر او و همسر پا به ماهش که فرزند در راهشان را به هویتی از زمینی دیگر مهمان کرده‌اند، زیرا نمی‌خواهند شرمناک گناه ناکرده باشد و شکار ناگزیر صیادی بفرموده...
انگار این برده رقصان جعبهٔ جادو، به فراست دریافته که این صندلی سست است و باید تا به فرمان تازه از راه رسیده‌ای [امثال #فروغی] از زیر پا نکشیده اندش، تا می‌تواند جیب و انبان را مالامال کند و سرزمینی مطمئن به فرزند در راه هبه کند تا دیگر دچار دام و صیاد و شرم گناهی نکرده نشود...
این است راز جامعه‌ای کوتاه مدت و کلنگی... سرزمینی که هیچگاه از چگونه بودن فردای خود اطمینان نداشت...
این تصاویر، آیینهٔ درخشان روزگار گذران بسیاری از ما هستند... بسیاری از ما... و نه تمام ما...

#امید_مرجمکی
#اسنپ #سعید_عابد #رامبد_جوان

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
📸 همه ما اینجاییم (عکس پایین)

قابل توجه همه دافا و شاخا!
پلنگا و داداچیا! سیرا و گرسنه‌ها! بخشدار محترم قنبرآباد، مامور شهرداری که به زن دستفروش فومنی سیلی زد، مردی که جلوی توالت عمومی دستور می‌دهد آفتابه قرمز را نبر، آبی را ببر! #ابراهیم_حاتمی‌کیا و #رضا_رشیدپور! مردی که در قدرت است و ظلم می‌کند و شب به زنش می‌گوید هر کی با من در افتاد ور افتاد! ما اینم دیگه جوجوی من!

📸 قابل توجه #علی_کریمی و #کارلوس _کیروش، #رامبد_جوان و #سحر_قریشی... اصلاً #عارف و #میرسلیم ها... همه شما نقطه چین ها که ما معمولا" نمی‌نویسم اما شما می‌دانید منظورمان شما هستید...

این عکس را که دیدم یاد شما افتادم. همه شما. یاد #کارل_سیگان و نقطه آبی پریده رنگش.

🌏 اینکه همه ما در آن نقطه روشن کوچک زندگی می‌کنیم. همه ما! همه امپراتورها، اربابها، آنها که با فشار یک دکمه خون به پا می‌کنند. همه ما در آن نقطه کنار همیم. در یک سرنوشت مشترکیم.

🌍 از #ترامپ گرفته تا #صمد پسر نوجوان افغان که در سوپری سرکوچه ما کار می‌کند و زلف به چپ و راست می‌خواباند. از #مهران_مدیری تا #جورج_کلونی، از #کیم_جونگ_اون تا #لیونل_مسی و حاج_عبدالله پشمک آفرین!

🌍 یک بار دیگر به این نقطه روشن نگاه کنید. به "منم منم" کردنهایمان، به غرورمان وقتی لذت می‌بریم از نادیده گرفتن کسی، وقتی شارژ می‌شویم از خراب کردن حال کسی، وقتی مست می‌شویم از بردن آبروی کسی، وقتی جگرمان خنک می‌شود از زهر ریختن به جان کسی.... فکر کنیم.

🌍 همه این اتفاقات اینجا رخ می‌دهد. درست در همین نقطه روشن که فضاپیمای #اوزیریس_رکس از فاصله۶۴میلیون کیلومتری عکسش را گرفته. اینجا کره زمین ماست. آن نقطه کوچکتر هم ماه.

🌍 از اینجا هیچکس سیاه یا سفید نیست، هیچکس خوشگل تر از دیگری نیست، خرس #ولنتاین هیچکس بزرگتر نیست،صدای به هم خوردن النگوی هیچ زنی به گوش نمی‌آید، رنگ کتانی‌های برند هیچ مردی مشخص نیست. معلوم نیست چه کسی زندانی است، چه کسی زندانبان!

🌍 اصلاً نمی‌شود بین #دنیا_جهانبخت و قناری سرگردانی در جنگلهای مدیترانه‌ای تفاوتی قائل شد.
چشمهای هیچکسی سگ ندارد، پسر جذاب اونی نیست که ته ریش دارد و قدش بلنده. از این فاصله معلوم نیست که لاک ناخنهای دست راست‌تان به خوشگلی دست چپ‌تان نشده...

🌍 این عکس را باید هر از چندگاهی نگاه کنیم. وقتی سرمست و مغرور از موفقیت هستیم. وقتی سرخورده و اشک‌آلود از اندوه شکستی هستیم. وقتی پول می‌ریزند به حسابمان، وقتی پول نداریم برای خریدن چیزی که دوست داریم...

اگر این عکس را توی کیف پولمان بگذاریم شاید کمی با هم مهربانتر باشیم.شاید...

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
✔️اشک و لبخندهای فرزندان ایران؛ #گلریز و #سپنتا!
#احسان_محمدی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan

« زن ایرانی می تواند بهترین ریاضی دان دنیا شود، استاندار شود، در گوگل پُست بگیرد، حتی به فضا برود، به شرطی که از ایران برود»!

از دیروز که این کامنت را در یکی از شبکه های مجازی خوانده ام لبم را می گزم. شُکر و شکایتی توامان و واکنشی نسبت به راهیابی #گلریز_قهرمان دختر جوان ایرانی به پارلمان #نیوزیلند.

#رامبد_جوان در #خندوانه از #رسول_صدرعاملی کارگردان خوشفکر پرسید نظرش نسبت به آینده و تغییرات چطور است؟ پاسخ داد: «من کلا به شکل مبتذلی امیدوارم!»

من زن نیستم و هرچه ادعا کنم که می فهمم و درک می کنم هرگز دشواری های زن بودن در جامعه را با سلول هایم احساس نمی کنم، برای همین من هم به نحو «مبتذلی» به آینده امیدوارم. آنقدر امیدوار که هرگز دوست ندارم واژه ای در نکوهش کشورم به کار ببرم و موفقیت های دیگر کشورها را چماق وار فرود بیاورم...

اما این کامنت وقتی کنار اتفاقی که برای #سپنتا_نیکنام افتاد، قرار گرفت ، آزارم داد. قلقلکم داد. تلخ. مثل اینکه کسی با خنجر کف پایتان را قلقلک بدهد! قلقلک دردناک.

دو روز پیش بسیاری از خبرگزاری های ایران با افتخار نوشتند که «گلریز قهرمان» دختر حقوقدان و ایرانی الاصل و فارغ التحصیل آکسفود توانست به عنوان نخستین مهاجر به پارلمان نیوزیلند راه پیدا کند. بسیاری از ما که حتی از وجود چنین دختری روی کره زمین خبردار نبودیم خوشحال شدیم. انگار ما هم در موفقیت او شریک بودیم. آدم ها هرگز نمی توانند شناسنامه شان را انکار کنند. هر کس، هر کجای دنیا برود، نمی تواند همه ریشه هایش را از زمین وطن در بیاورد و بریزد توی چمدان و با خودش ببرد. برای ما «گلریز» دختر ایران است حتی اگر پرچم نیوزیلند را تکان بدهد. به نامش نگاه کنید. ایرانی تر از این؟

در این سو اما خبر می رسد که «سپنتا نیکنام» جوان زرتشی که از سوی مردم یزد به عنوان یکی از اعضای شورای شهر «انتخاب» شده بود از سوی دیوان عدالت اداری با استناد به نظر شورای نگهبان مبنی بر عدم عضویت اقلیت مذهبی در شوراها، به مرخصی اجباری فرستاده شد. گفتند که «موقت» است اما موقت و دائم اش مگر فرقی می کند؟

کاری به مسائل حقوقی اش ندارم و بیشتر به اثر آن بر افکار عمومی نگاه می کنم. به بازخوردهای منفی و تند و تلخی که در شبکه های اجتماعی می بینم. اینکه «سپنتا نیکنام» ایرانی است. به نام و نشان و آئین اش نگاه کنید. از همه ما ایرانی تر است. ریشه اش در این خاک، در این سرزمین عمیق تر است. چطور می توانیم به این سادگی او را از حقی چنین آشکار محروم کنیم؟ حتی به اسم قانون!

مردم #یزد او را برگزیده اند. حتماً در او توان و هوشمندی و تعهد و تخصصی دیده اند. این «انتصاب» نیست، «انتخاب» مردم است. آن هم در شهری که دارالعباده لقب گرفته است. یعنی مردمی که سخت دین دار هستند و پایبند به آئین مسلمانی، تشخیص داده اند بخشی از مدیریت شهر را در اختیار یک جوان زرتشتی قرار دهند. لغو عضویت او در واقع «نه» گفتن به مردم دیار قنات و قنوت و قناعت است که به آرامش و صبوری و مدارا شهره اند.

چطور می توانیم از موفقیت #انوشه_انصاری، #مریم_میرزاخانی، #گلریز_قهرمان، #فیروز_نادری و ... در خارج از کشور احساس شادمانی کنیم اما جوانان «ایرانی» را از حق تلاش برای سرزمین مادری محروم کنیم؟ بخشی از موفقیت جوانان ایرانی در آن سوی دنیا مرهون هوش و توانمندی فردی شان است اما بخش بزرگی از آن در نتیجه مدارا و پذیرش و زیرکی سیاستمداران کشور میزبان است. آنها که به جای نگاه کردن به رنگ پوست و شناسنامه و دین و آیین افراد، از هوش و تخصص شان برای بهبود زندگی شهروندان بهره می گیرند و کشور امن تر و آبادتری می سازند.

آیا همین رفتارها باعث نمی شود که جوانی دست به قلم ببرد و نومیدانه بنویسد: « زن ایرانی می تواند بهترین ریاضی دان دنیا شود، استاندار شود، در گوگل پست بگیرد، حتی به فضا برود، به شرطی که از ایران برود»!

اینطور اعتماد اجتماعی ایجاد می کنیم؟ اینطور جوانان را به ماندن در سرزمین مادری امیدوار می کنند؟ اینطور ایران را برای همه ایرانیان می دانیم؟ یا فقط فصل انتخابات یا راهپیمایی ها از آنها انتظار داریم «ایرانی» باشند و بعد از گذر از پل، دست به تفکیک می زنیم و ...

این سرزمین پیش از ما و پس از ما به ایرانیان و ایران زادگان تعلق دارد. به آنها که ریشه در این خاک دارند. چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم. چه بپسندیم و چه نپسندیم. دیگرانی که « آمدند و کندند و سوختند و کُشتند و بردند و رفتند» گَرد سُم خرانشان فرو نشست و در دل تاریخ دفن شدند اما ایران ماند و ایرانی. با مردم این سرزمین مهربان تر باشیم.

#عصر_ایران

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
من چیم از نوید محمدزاده کمتره؟
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡

سلام. اسم من پرهامه. من بعد از بیست و شش سال عمری که از خدا گرفتم بالاخره فهمیدم تو این زندگی چی میخوام. هدف من مثل اهداف بقیه آدم ها نیست. رسیدن به این هدف نیازمند تلاش و پشتکار بیشتریه. شاید یه روز نیاز باشه جون خودم رو هم در این راه فدا کنم. اون هدف چیزی نیست جز #سلبریتی_شدن!

جدیدا با راه تازه ای برای سلبریتی شدن آشنا شدم: #استندآپ_کمدی! خودم با چشم خودم دیدم این کمدین های خندوانه هر کدومشون تو اینستاگرام بالای 100 k فالوئر دارن. تقریبا از همه کارهایی که تا الان برای #سلبریتی شدن کردم راحت تره. یه شب میری جلوی دوربین، چهار تا جوک و خاطره تعریف می کنی، یهو چند ده هزار طرفدار پیدا می کنی که زیر پستات جامه می درن و به منتقدات فحش میدن. البته من الان منتقد ندارم ولی اگه سلبریتی بشم مسلما منتقدانی پیدا خواهم کرد که باید فحش بخورن. اصلا با تصورش هم دلم قیلی ویلی میره. #ژوله رو یادتون میاد؟ ده پونزده سال تو مطبوعات و تلویزیون بهترین کارها رو می نوشت ولی از مردم که می پرسیدی متن های ژوله رو خوندین می گفت آره! #میشل_استروگف، #بیست_هزار_فرسنگ_زیر_دریا ... با #ژول_ورن اشتباهش می گرفتن ولی یه شب رفت تو این خندوانه، حالا بیا و ببین ... چه بروبیایی داره. داغ دلم تازه شد ... بگذریم ... شاید فکر کنین هدف من از شرکت تو مسابقات استعدادیابی بروز استعداد و توانایی هامه. ولی سخت در اشتباهید. چون استعدادها و توانایی های من مثل روز واسه همه روشنه. من تو این مسابقات شرکت می کنم که بعدش بتونم افشاگری کنم. تو این دوره و زمونه هیچی مثل افشاگری فالوئر نمیاره. میخوام تو دوره بعدی استندآپ کمدی خندوانه شرکت کنم و بعد حذف بشم و صفحه های اینستاگرام پر شه از تیترهایی مثل «پیشنهاد بی شرمانه #حسن_معجونی به پرهام»، «افشاگری پرهام از پشت پرده خندوانه: #اشکان_خطیبی گفت باید کلیه ات را به من بدهی تا انتخابت کنم»، #رامبد_جوان پول می گرفت تا ما را به مرحله بعد ببرد»، «ماجرای اعتیاد شدید #شقایق_دهقان از زبان پرهام» ... آخ آخ! اگه برم اون تو همه شونو لو میدم. رسواااا می کنم!

اواسط هفته همه صفحه های اینستاگرام پر شده بود از جایزه #نوید_محمدزاده. وقتی دیدمش خیلی حرص خوردم.
واقعا پول و رابطه تو سینما حرف اول رو می زنه. وگرنه چرا به من نباید جایزه بدن؟ صبح تا شب تو این خونه دارم با سیگار و زیرپوش تردد می کنم. هر دفعه خواهرم میخواد بره بیرون میگم رقیه نرو! بیوی اینستاگرامم رو از یه آبانی مغرور به «من یه ببر کرد فروردینی ام» تغییر دادم. میرم، میام، کله مو می زنم تو دیوار مثل #شهاب_حسینی.
چند وقته فعل رو از جمله هام حذف کردم تا مثل #اصغر_فرهادی پایانم باز باشه، زندگیم مثل فیلم های درام ایرانی تو فلاکت و مصیبت غوطه وره، صبح تا شب کتک می خورم و بهم تعرض میشه و اطرافیانم می میرن، حتی بابام نمی دونه من پسرشم ولی من می دونم اون پدرمه ... با این حال یه تقدیر خشک و خالی تو این سینمای مافیایی از ما نشد. واقعا این فضا و این سینما انگیزه ها رو تو جوون ها می کشه.

احساس می کنم هیچ راهی برای سلبریتی شدن نمونده. دیگه ناامید شدم. میخوام برم تگزاس، طوفان هاروی لباس هامو ببره و عکس هام تو فضای مجازی منتشر بشه. بعد برگردم ایران و تا سه هفته پست بذارم «لعنت بر قضاوت کنندگان»، «ایشالا سیل لباسای رو بند رختتون رو ببره به همین وقت عزیز» و ... بلکه چهار تا صفحه اینستاگرام از ما هم خبری کار کردن. خسته شدم به خدا. دعام کنید!
#آیدین_سیارسریع

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan