شاه فرتوت ابریقستان

#جام_جهانی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
۱۱سپتامبر زادروز #فرانتس_بکن‌باوئر، اسطوره ابدی فوتبال #آلمان و #بایرن_مونیخ

#بکن‌باوئر از بهترینهای تاریخ فوتبال و یکی از سه‌نفری است که بعنوان بازیکن و سرمربی، قهرمان #جام_جهانی شده‌اند.

روحت شاد #قیصر
۱۹۴۵-۲۰۲۴

#فرانتس_بکن‌_باوئر

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
بدرود #قیصر

#فرانتس_بكن‌باوئر اسطوره و قیصر فوتبال آلمان و #بايرن_مونيخ، پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری، عصر دیروز، هفتم ژانویه درگذشت.

#بکن‌باوئر یکی از بهترین فوتباليستهای تاریخ و یکی از سه‌نفری بود که بعنوان بازیکن و سرمربی، قهرمان #جام_جهانی شده‌اند.

روحش شاد
۱۹۴۵-۲۰۲۴

#فرانتس_بکن‌_باوئر
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به احترام #ماریو_زاگالو، پرافتخار ترین بازیکن-مربی تاریخ #جام_جهانی، مردی که با #برزیل، پنج بار قهرمان فوتبال جهان شد.

جامجهانی ۱۹۵۸ سوئد (بازیکن)
جامجهانی ۱۹۶۲ شیلی (بازیکن)
جامجهانی ۱۹۷۰ مکزیک (سرمربی)
جامجهانی ۱۹۹۴ آمریکا (مربی)
جامجهانی ۲۰۰۲ کره و ژاپن (مشاور ویژه کادر فنی)

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
#ماریو_زاگالو مرد افسانه‌ای #فوتبال برزیل که با حضور در تمامی پنج قهرمانی #برزیل (به عنوان بازیکن و سرمربی و...) در #جام_جهانی، عنوان پرافتخارترین شخصیت تمام ادوار جام‌‌جهانی را در اختیار داشت، امروز پنجم ژانویه درگذشت.

روحش شاد.
۱۹۳۱-۲۰۲۴

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
۸ آذر ۱۳۷۶ مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که #احمدرضا_عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.
ظهری‌ها "از جلو نظام" می‌کردند هنگامی که #مهدی_پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.
بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند!
چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.
دنیای ورزش و کیهان ورزشی شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.
شبکه ۳ هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه ۲ وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به #جام_جهانی فرانسه را بشناسد.
بیست دقیقه که گذشت، #هری_کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!
از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های ۸۰۰میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله ۱۵ دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت...

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با #جواد_خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با #عادل_فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که دراین مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!
خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید...
مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...
نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که

«این بهترین نمایش قرن بود!»

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آنکه می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود...
اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل #کریم_باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه #مارک_بوسنیچ می‌ایستاد!
کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک #خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!
لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.
نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد ازانقلاب فقط در روز آزادسازی #خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی، نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!
کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود.
بعدها پلیس اعلام کردکه در آنروز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!
یک خاطره شخصی از ۸آذر۷۶، تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد:
لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار درآن لحظات هیچکس یاد طبقه اجتماعیش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند...

به نشانه تولد ۲۱ سالگي اين شادي بزرگ و به پاس مردمي كه شاديهاي اين‌چنيني كمترين حق آنها از دنياست، اما براي جستجوي آن بايد تا خاطرات دور و درازشان سفر كنند...

فوتبال، خودِ خودِ خودِ زندگیه...

@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
۸ آذر ۱۳۷۶ مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که #احمدرضا_عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.
ظهری‌ها "از جلو نظام" می‌کردند هنگامی که #مهدی_پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.
بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند!
چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.
دنیای ورزش و کیهان ورزشی شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.
شبکه ۳ هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه ۲ وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به #جام_جهانی فرانسه را بشناسد.
بیست دقیقه که گذشت، #هری_کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!
از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های ۸۰۰میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله ۱۵ دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت...

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با #جواد_خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با #عادل_فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که دراین مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!
خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید...
مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...
نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که

«این بهترین نمایش قرن بود!»

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آنکه می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود...
اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل #کریم_باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه #مارک_بوسنیچ می‌ایستاد!
کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک #خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!
لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.
نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد ازانقلاب فقط در روز آزادسازی #خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی، نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!
کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود.
بعدها پلیس اعلام کردکه در آنروز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!
یک خاطره شخصی از ۸آذر۷۶، تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد:
لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار درآن لحظات هیچکس یاد طبقه اجتماعیش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند...

به نشانه تولد ۲۱ سالگي اين شادي بزرگ و به پاس مردمي كه شاديهاي اين‌چنيني كمترين حق آنها از دنياست، اما براي جستجوي آن بايد تا خاطرات دور و درازشان سفر كنند...

فوتبال، خودِ خودِ خودِ زندگیه...

@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
۸ آذر ۱۳۷۶ مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که #احمدرضا_عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.
ظهری‌ها "از جلو نظام" می‌کردند هنگامی که #مهدی_پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.
بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند!
چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.
دنیای ورزش و کیهان ورزشی شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.
شبکه ۳ هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه ۲ وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به #جام_جهانی فرانسه را بشناسد.
بیست دقیقه که گذشت، #هری_کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!
از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های ۸۰۰میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله ۱۵ دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت...

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با #جواد_خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با #عادل_فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که دراین مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!
خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید...
مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...
نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که

«این بهترین نمایش قرن بود!»

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آنکه می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود...
اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل #کریم_باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه #مارک_بوسنیچ می‌ایستاد!
کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک #خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!
لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.
نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد ازانقلاب فقط در روز آزادسازی #خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی، نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!
کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود.
بعدها پلیس اعلام کردکه در آنروز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!
یک خاطره شخصی از ۸آذر۷۶، تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد:
لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار درآن لحظات هیچکس یاد طبقه اجتماعیش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند...

به نشانه تولد ۲۱ سالگي اين شادي بزرگ و به پاس مردمي كه شاديهاي اين‌چنيني كمترين حق آنها از دنياست، اما براي جستجوي آن بايد تا خاطرات دور و درازشان سفر كنند...

فوتبال، خودِ خودِ خودِ زندگیه...

@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
۸ آذر ۱۳۷۶ مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که #احمدرضا_عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.
ظهری‌ها "از جلو نظام" می‌کردند هنگامی که #مهدی_پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.
بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند!
چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.
دنیای ورزش و کیهان ورزشی شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.
شبکه ۳ هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه ۲ وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به #جام_جهانی فرانسه را بشناسد.
بیست دقیقه که گذشت، #هری_کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!
از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های ۸۰۰میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله ۱۵ دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت...

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با #جواد_خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با #عادل_فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که دراین مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!
خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید...
مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...
نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که

«این بهترین نمایش قرن بود!»

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آنکه می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود...
اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل #کریم_باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه #مارک_بوسنیچ می‌ایستاد!
کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک #خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!
لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.
نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد ازانقلاب فقط در روز آزادسازی #خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی، نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!
کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود.
بعدها پلیس اعلام کردکه در آنروز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!
یک خاطره شخصی از ۸آذر۷۶، تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد:
لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار درآن لحظات هیچکس یاد طبقه اجتماعیش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند...

به نشانه تولد ۲۱ سالگي اين شادي بزرگ و به پاس مردمي كه شاديهاي اين‌چنيني كمترين حق آنها از دنياست، اما براي جستجوي آن بايد تا خاطرات دور و درازشان سفر كنند...

فوتبال، خودِ خودِ خودِ زندگیه...

@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
۸ آذر ۱۳۷۶ مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که #احمدرضا_عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.
ظهری‌ها "از جلو نظام" می‌کردند هنگامی که #مهدی_پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.
بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند!
چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.
دنیای ورزش و کیهان ورزشی شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.
شبکه ۳ هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه ۲ وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به #جام_جهانی فرانسه را بشناسد.
بیست دقیقه که گذشت، #هری_کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!
از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های ۸۰۰میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله ۱۵ دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت...

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با #جواد_خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با #عادل_فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که دراین مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!
خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید...
مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...
نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که

«این بهترین نمایش قرن بود!»

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آنکه می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود...
اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل #کریم_باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه #مارک_بوسنیچ می‌ایستاد!
کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک #خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!
لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.
نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد ازانقلاب فقط در روز آزادسازی #خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی، نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!
کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود.
بعدها پلیس اعلام کردکه در آنروز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!
یک خاطره شخصی از ۸آذر۷۶، تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد:
لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار درآن لحظات هیچکس یاد طبقه اجتماعیش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند...

به نشانه تولد ۲۱ سالگي اين شادي بزرگ و به پاس مردمي كه شاديهاي اين‌چنيني كمترين حق آنها از دنياست، اما براي جستجوي آن بايد تا خاطرات دور و درازشان سفر كنند...

فوتبال، خودِ خودِ خودِ زندگیه...

@oldkingofebrighestan
۸ آذر ۱۳۷۶ مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که #احمدرضا_عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.
ظهری‌ها "از جلو نظام" می‌کردند هنگامی که #مهدی_پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.
بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند!
چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.
دنیای ورزش و کیهان ورزشی شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.
شبکه ۳ هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه ۲ وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به #جام_جهانی فرانسه را بشناسد.
بیست دقیقه که گذشت، #هری_کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!
از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های ۸۰۰میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله ۱۵ دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت...

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با #جواد_خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با #عادل_فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که دراین مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!
خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید...
مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...
نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که

«این بهترین نمایش قرن بود!»

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آنکه می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود...
اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل #کریم_باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه #مارک_بوسنیچ می‌ایستاد!
کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک #خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد!
لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.
نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد ازانقلاب فقط در روز آزادسازی #خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی، نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!
کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود.
بعدها پلیس اعلام کردکه در آنروز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!
یک خاطره شخصی از ۸آذر۷۶، تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد:
لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار درآن لحظات هیچکس یاد طبقه اجتماعیش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند...

به نشانه تولد ۲۱ سالگي اين شادي بزرگ و به پاس مردمي كه شاديهاي اين‌چنيني كمترين حق آنها از دنياست، اما براي جستجوي آن بايد تا خاطرات دور و درازشان سفر كنند...

فوتبال، خودِ خودِ خودِ زندگیه...

@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
به بهانهٔ پایان جامجهانی و قهرمانی فرانسه.

@Oldkingofebrighestan

سال نود و هشت که #فرانسه قهرمان #جام‌_جهانی شد و این آقای #دیدیه_دشان هم کاپیتانشان بود، یک جوان ایرانی نشسته بود پای تلویزیون و به فردا فکر‌ می‌کرد. دانشجوی عمران بود و فردا قرار بود برای روز اول برود سر کار ساختمانی و نشسته بود به فکر که حالا چطور خواهد بود و چه باید بکند و یادش هست که فکر می‌کرد نقش این کار ساختمانی در زندگی آینده‌اش چه خواهد بود. همزمان چهار ساعت پرواز آن طرفتر، یک‌ جوان فرانسوی نشسته بود که همسن و سال جوان ایرانی بود و در واقع چهار ماه کوچکتر.
نشسته بود و بازی را‌ می‌دید و نمی‌دانم به چه فکر‌ می‌کرد - حتما به تیم ملی کشورش مفتخر بود و منتظر قهرمانیش - ولی می‌دانم که روزگار‌ قاراشمیشی داشت و دو بار سعی کرده بود وارد یک دانشگاه بشود و قبول نشده بود و بالاخره رفته بود یک دانشگاه دیگری و دانشجوی فلسفه شده بود. بیست سالی از آن روز گذشته. جوان ایرانی امروز شده‌ام من که از خانه‌ام در واشنگتن دی‌سی فینال جام جهانی را دیدم و آن روز در سال نود و هشت، هیچ تصوری از این زندگی امروزی نداشتم. جوان فرانسوی هم شد آقای امانوئل #مکرون، رییس‌جمهور فرانسه، که امروز بازی فینال #جام_جهانی را از مسکو کنار ولادیمیر #پوتین دید و بعد هم آن آقای دیدیه دشان، کاپیتان بیست سال قبل و مربی امروز را بغل مبسوطی کرد و با همه بازیکنان‌ تیم کشورش دست داد. آقای مکرون هم سال نود و هشت راستش تصوری از‌ امروزش نداشت. یعنی آن زمان حتی عضو هیچ حزب سیاسی هم نبود و تازه چند ماه بعد از جام جهانی اولین کار جدی و مرتبط با رشته‌اش را پیدا کرده بود و دستیار یک آقای فیلسوفی شده بود و نوشته‌هایش را‌ می‌خواند.

قصدم‌ از این نوشته مقایسه زندگی خودم با آقای مکرون‌ نیست؛ سوای هر چیز دیگری شرایط انقدر متفاوت بوده‌اند که اصلا مقایسه درستی نیست. قصدم این است که‌ بگویم این‌ زندگیهای موازی امروز هم اتفاق می‌افتند. یک نفر‌ هست که‌ همسن و سال شماست و بیست سال دیگر که‌ جام جهانی را می‌بینید، نگاهش می‌کنید‌ و‌ فکر‌ می‌کنید که سال دو هزار‌ و هجده کجا‌ بوده. بیشتر آدمهای دنیا فکر‌ و‌ ذکرشان رفته‌ها و افسوسهاست و فکر‌ می‌کنند که آیا برای رسیدن به فلان هدف "دیر" شده یا نه. خیلی وقتها ولی مشکل اینجاست که آدمها مدام فکر می‌کنند خیلی "زود" است و به‌ فلان‌ سن که رسیدم می‌زنم و کن فیکون می‌کنم. امروز از فکر‌ این زندگی موازی با آقای مکرون به اینجا رسیدم که‌ در این بیست سال گذشته برای خیلی چیزها زود نبود و صبر بی‌دلیل کردم. این فکر‌ بماند تا بیست سال دیگری.

@Farnoudian
@Oldkingofebrighestan
و خروسها قهرمان شدند....

#جام_جهانی
#فرانسه
@Oldkingofebrighestan
به بهانهٔ مقام سومی #بلژیک در #جام_جهانی

وقتی به صحنه رقابت‌های جامجهانی نگاه می‌کنیم، چه چیز را می‌بینیم؟

تیم‌هایی از سراسر دنیا؛ با ملیت‌ها و کشورهای متفاوت و البته بازیکنانی که اغلب بهترینهای جهان هستند. فوق‌ستاره‌هایی از بهترین باشگاه‌های جهان و طبیعتا به همین میزان موفق و البته ثروتمند.

گاهی در رقابت بین کشورهای پیشرفته‌تر با کشورهای به نسبت فقیر، جدال فوتبال به نوعی رنگ و بوی تقابل غنی و فقیر به خود می‌گیرد. حتی خودمان هم وقتی در مقابل کشورهای اروپایی قرار می‌گیریم، معمولا گمان می‌کنیم که بخشی از نبرد، جدال بین فقر و کمبود و تلاش ما است، با ثروت و امکانات و رفاه طرف مقابل. اما آیا همه تصویر همین است؟ آیا این فوق‌ستاره‌های ثروتمند همه در رفاه و آسایش رشد یافته‌اند؟

روایت‌های متعددی هست که این تصویر کلیشه‌ای را مخدوش می‌کند. مثل خاطره #ریوالدو افسانه‌ای که در فقر مطلق بزرگ شده و از سوءتغذیه رنج برده بود. یا #لوکا_مودریچ، ستاره #کرواسی که یکی از قربانیان جنگ‌های بالکان بوده و در کمپ‌های آوارگان بزرگ شده است. این روایت‌ها بعد جدید و متفاوتی به جهان فوتبال می‌دهند: اینجا عرصه نبرد انسان‌های پرتلاش است، با اراده‌های آهنین.

روایت پیوست، ترجمه یادداشتی است به قلم #روملو_لوکاکو بازیکن تیم ملی بلژیک و باشگاه #منچستر_یونایتد. یک فوق ستاره دیگر، این بار از کشور بسیار ثروتمند بلژیک؛ با روایتی که از هر جنبه می‌تواند غافلگیرکننده باشد. نخست از این باب که شاید کمتر کسی انتظار داشت ستاره‌های بلژیکی هم از آن قاعده نبرد با فقر مطلق پیروی کرده باشند، و دوم، به دلیل قلم شیوا و روایت کاملا خواندنی و تاثیرگذار، از جانب فوتبالیستی که فقط ۲۴ سال سن دارد.

این مقاله را با ترجمه محمد افخمی @Mohamad_Afkhami اینجا بخوانید:
http://telegra.ph/باهاتون-حرف-دارم-07-09

@Oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
«ده‌روسی» ایتالیایی و سیاستمداران ایرانی

#مصطفی_داننده
@oldkingofebrighestan

🔸تیم ملی #ایتالیا برای رفتن به #جام_جهانی روسیه احتیاج به یک گل داشت.
ونتورا سرمربی ایتالیا تصمیم می‌گیرد در لحظاتی پایانی بازی #دانیله_ده‌روسی هافبک تدافعی باشگاه رم را وارد بازی کند. دستیار سرمربی به سراغ این هافبک مشهور می‌رود و به او می‌گوید باید خود را آماده ورود به زمین کند.

🔹واکنش ده‌روسی اما به این تعویض جالب است. او با حالتی عصبانی به دستیار سرمربی می‌گوید:«چرا من باید به زمین بروم؟ ما به تساوی نیاز نداریم، باید ببریم! به ونتورا بگوکه تمام بازیکنان می‌خواهند #اینسینیه به زمین برود نه من!»

🔸ده‌روسی می‌دانست که ورودش به زمین کمکی به ایتالیا نخواهد داشت. به خاطر همین می‌خواهد بازیکن هجومی که می‌تواند به تیم کشورش کمک کند وارد بازی شود...
ایتالیا به جام جهانی نرفت اما ده‌روسی جهانی شد.


🔹این بازیکن ایتالیایی نشان داد که #منافع_ملی مهم‌تر از #منافع_فردی است. او می‌دانست صعود ایتالیا به جام جهانی به نفع همه است که این همه شامل او هم می‌شود و نرفتنش به ضرر همه.

🔸حالا سوالی که می‌شود پرسید این است که ما در ایران چند « ده‌روسی» داریم؟ کدام یک از سیاستمداران ما حاضر هستند منافع فردی خود را قربانی منافع ملی کنند. چند نفر حاضر هستند به خاطر کشور از پست مدیریتی بگذرند.

🔹چند نفر حاضر هستند وقتی وزارتی به آنها پیشنهاد می‌شود بگویند:
"در این برهه زمانی، من گزینه خوبی برای اداره یک وزارتخانه نیستم."

🔸چند نفر از ما مردم حاضر هستیم وقتی دلار گران شد، جنس‌هایی که در زمان ارزانی دلار خریدیم را به همان قیمت بفروشیم. چند نفر حاضر هستیم از سودهای کلان چشم بپوشیم و به خاطر مردم قیمت‌ها را ارزان کنیم؟

🔹دیروز گزارشی پخش شد که یکی از شرکت‌های خودروسازی، زه در خودروی خود را به عنوان یک آپشن در اختیار مشتری‌هایش قرار می‌داد. آیا می‌شود با چنین شرکتی دم از منافع ملی و کمک به مردم حرف زد؟

🔸بسیاری از ما خوب حرف می‌زنیم. بسیاری از ما وقتی در حرف باشد، از خدمت سخن می‌گوییم و اینکه ما فقط برای خدمت آماده‌ایم و نه چیز دیگری. جمله معروف «نظام هرکجا بگوید ما به عنوان یک سرباز می‌رویم» برای بسیاری از ما آشناست.

🔹یکی از هنرهای ما این است که از آب گل آلود برای خود ماهی بگیریم. ماجرای برخی حرف‌ها و سخنرانی‌ها و آتش زدن‌ها را در این روزها با خود مرور کنید تا خود متوجه این معنا شوید.

🔸بسیاری از ما نمی‌توانیم ده‌روسی باشیم. نمی‌توانیم از دیده شدن بگذریم. نمی‌توانیم موفقیت دیگران را ببینم.

🔹همه ما باید بدانیم که منافع ملی بر هر تصمیم شخصی ارجحیت دارد. پیشرفت ایران به نفع همه ماست و عقب ماندگی به ضرر همه ما.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Ещё