شاه فرتوت ابریقستان

#ژاک_شیراک
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
📚 کتاب #معمای_هویدا
✍️ #عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #شاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#امیرعباس_هویدا

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍‍ به بهانهٔ ۱۸ فروردین سالروز اعدام #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #شاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍‍ به بهانهٔ ۱۸ فروردین سالروز اعدام #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #شاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍‍ به بهانهٔ ۱۸ فروردین سالروز اعدام #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #شاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ ژوئن ۱۹۹۸، یکم تیرماه ۱۳۷۷، سالروز مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران.
[شاید] سیاسی‌ترین نبرد در تاریخ #جام_جهانی.
جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از دلچسب‌ترین پیروزیهای تاریخ فوتبال ایران. تیمی که در برابر یوگسلاوی هم شایسته باخت نبود...
ایران ۲
آمریکا ۱

بعد از گذشت سالها از اون دیدار، ماجراهای بازی ایران-آمریکا رو در این فیلم ۴۰ دقیقه‌ای ببینید.
از عدم تمایل مقامات! ایران به انجام مراسم معمول قبل از شروع بازی، تا گلهای #حمید_استیلی و #مهدی_مهدوی‌کیا، تا حضور ۷ هزار نفره مجاهدین خلق با هدف هجوم به داخل زمین تا دخالت #ژاک_شیراک برای حضور نیروهای مسلح در نیمه دوم و...

برگرفته از کانال #مهدی_رستم‌پور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍‍ به بهانهٔ ۱۸ فروردین سالروز اعدام #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #شاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ به بهانهٔ ۲۹بهمن، زادروز #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد ... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #محمدرضاشاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ژاک_شیراک، رئیس جمهور سابق فرانسه، روز پنج‌شنبه، چهارم مهرماه، در ۸۶ سالگی درگذشت.شیراک از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷ ریاست جمهوری فرانسه را بر عهده داشت.

🔻دیالوگ ماندگار از مناظره انتخابات
#شیراک : امشب من نخست‌وزیر نیستم و شما هم رئیس‌جمهوری نیستید؛ ما دو نامزد برابر هستیم که خودشان را در معرض قضاوت فرانسوی‌ها قرار می‌دهند...‌ بنابراین به من اجازه می‌دهید که شما را آقای #میتران خطاب کنم
میتران: حق با شماست آقای نخست‌وزیر!

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ به بهانهٔ ۱۸ فروردین سالروز اعدام #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #شاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ به بهانهٔ ۲۹بهمن، زادروز #امیرعباس_هویدا

📕#معمای_هویدا
✍️#عباس_میلانی


مولف در ابتدای کتاب غرضش را از نگاشتن کتاب چنین عنوان می‌کند:

قرار بود برای دایره المعارف ایرانیکا خلاصه ای از زندگی #هویدا را در ۲۵۰۰ کلمه بنویسم که بعد از بررسی چند منبع متوجه شدم که این شخصیت را اصلا نمی‌شناسم و همین سبب شد که کتابی را اختصاص دهم به این شخصیت مهم و سعی کنم شمائی از این چهره را از طریق کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، بدست بیاورم.
کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده در ۴۶۹ صفحه به همراه ۳۰ صفحه یادداشت و توضیح. و در فصول اول با مروری بر کودکی و جوانی و ایام تحصیل هویدا می پردازد که تا حدودی مشابه کتاب معتضد است، با این تفاوت که نویسنده تعصبهای خود را در قضاوت دخالت نداده و نخواسته حین موضعگیری چشمی هم به منابع تامین مالی خود داشته باشد و با بافتن رطب و یابس حقیقت را مخدوش کند.
سپس به چگونگی ورود هویدا به بدنه دولت و وارد شدن او به حلقه تکنوکرات‌های #منصور می‌پردازد و در آخر سر دوران نخست‌وزیری و سپس دوره افول و اعدام او را از چشم می‌گذراند.

شرح_کتاب

به اين نتيجه رسيده‌ام كه بايد تاريخ خود را از جدید بخوانيم و بسنجيم.
پذيرفتم كه به نوعي خانه تكاني تاريخي محتاجيم. به نظرم رسيد كه فرضيات و گمان ها و جزميات پيشين را وا بايد گذاشت و شناخت هركس را از نو با پيروي از روش پيشنهادي دكارت بياغازيم.
او مي‌گفت در جستجوي روش علمي، لازم دانستم كه همه فرضيات پيشين را ناديده و نپذيرفته بگيرم و در همه چيز شك كنم جز در وجود ذهنيتي شكاك!
ما نيز در ارزيابي ذهن و زندگي هركس بايد به گمانم با اين فرض شروع كنيم كه هيچ چيز قابل اعتنا و اعتمادي درباه‌اش نمي دانيم. بايد اين فرض را بپذيريم كه دانسته ها و شنيده‌هاي پيشين‌مان شايد به قصد گمراهيمان بوده و تنها با ذهني پالوده از رسوبات گذشته مي‌توان به گرته‌اي از حقيقت دست يافت.
شبی #ابراهیم_گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می‌کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره پیراهن گلستان می‌گوید، گلستان به خشم آمده و بی‌درنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان می‌دهد ... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته".
هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می‌گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشهٔ سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید...
چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار #ژاک‌_شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بی‌آنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد:
"ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف می‌کنیم!"
این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. اینکه یکی از نخست‌وزیران پهلوی شیفته‌ ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار می‌رفت، اینکه هویدا علاقه‌ خاصی به جمع‌های روشنفکری داشت : #صادق_هدایت، #صادق_چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند، همه و همه نشان می‌دهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنس‌گرایی و بهایی‌ بودن هویدا همواره تکفیر می‌شد، اما میلانی جنبه‌های دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر می‌کند.
او در میان مجموعه‌ای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقه‌ای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقه‌ چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان، چنین وانمود می‌کرد. اما تمام ویژگی‌های منحصر به فرد هویدا، بهیچوجه توجیه‌کننده‌ عملکرد او در دوران نخست‌وزیری نیست. نکته‌ای که بی‌عملی هویدا را بغرنج ‌تر می‌کند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگی‌های مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه، در نگاهی کلان‌نگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد #محمدرضاشاه قبول کند.
هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و می‌دانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را می‌فهمید و این مساله‌ کوچکی نیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan