شاه فرتوت ابریقستان

#بهمن
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
خانم #نوازنده نی‌انبان بوشهری #زهرا_عابدی پس از انتشار گسترده این ویدیو بمناسبت #روز_بوشهر احضار و صبح امروز «بابت انتشار و برداشتها» عذرخواهی کرد!
[پیشتر] او گفته بود: «مرا از رو سِن می‌رانید، من روی موجهای دریا می‌نوازم. این منم، یک زن
می‌نوازم، می‌خوانم، می‌رقصم»

#بهمن_بابازاده
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«در این باران وحشتناک که با هزار دست و هزار چشم به‌ پنجره می‌چسبد، هیچ‌چیز لذتبخش‌تر از یک فنجان چای و صحبت با تو نیست.
هرچند هر یک از ما جایی قلاب‌سنگ شده‌ایم، ولی برقراری روابط لااقل می‌تواند تا اندازه‌ای جبران این دوری‌ها باشد.»

قسمتی از نامهٔ #بهمن_محصص به #سهراب_سپهری/ رُم ۱۲ دسامبر ۱۹۶۳

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«در این باران وحشتناک که با هزار دست و هزار چشم به‌پنجره می‌چسبد، هیچ‌چیز لذتبخش‌تر از یک فنجان چای و صحبت با تو نیست. هرچند هر یک از ما جایی قلاب‌سنگ شده‌ایم، ولی برقراری روابط لااقل می‌تواند تا اندازه‌ای جبران این دوری‌ها باشد.»

قسمتی از نامه‌ #بهمن_محصص به #سهراب_سپهری/ رُم ۱۲ دسامبر ۱۹۶۳

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
+میگم راسته که هر کسی یه ستاره داره؟

‏-ببین ساده! توو این دنیا فقط چیزایی رو که به هیچ‌کس نمی‌تونه تعلق داشته باشه، عادلانه تقسیم می‌کنن...

#بهمن_فرسی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
برای "زیستن" باید
تغییر کرد
درد کشید
از دوست داشتن‌ها گذشت
عادات و خاطرات بد را هرس کرد
و
دوباره متولد شد...


#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan

سلام
صبح نخستین روز #بهمن ماهتون بخیر
چند سال از انتشار این قسمت #رادیو_چهرازی گذشته و با این‌که می‌دونم خیلی لوسه که معنای نیمه‌نهفته در متن رو توضیح بدی، اما چون به چند مورد برخوردم که (شاید به علت سن کم) نکته‌های این قسمت رو نگرفته بودن، فکر کردم بد نیست برداشت خودم رو توضیح بدم.
این رو هم بگم که من بچه‌های رادیو چهرازی رو اصلا نمی‌شناسم و اینایی هم که میگم برداشت خود منه.

اشاره به داریوش و پروانه فروهر:
«... یادته هف‌هش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رو؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته‌ رو می‌گم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب باهم چسبیده بودن، آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درو با لگد شکست رفت توو، دید دست همو گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ ...»
اشاره به #محمدجعفر_پوینده (مترجم اعلامیه جهانی حقوق بشر):
«... اون یارو که ته راهرو می‌شست، سرشُ می‌کرد تو حقوق‌بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می‌گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی‌زد، هی فقط یواش می‌گفت: همینه آبرو. لاغر بود ...»
اشاره به #محمد_مختاری (شاعر موفرفری):
«... اون یکی رو یادته رشید بود؟ دستاشو تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است.»

حدس می‌زنم تکه آخرش هم اشاره به کس دیگری باشد ولی متوجه نمی‌شوم.

#بهمن_دارالشفایی

توضیحات بیشتر:👇👇👇


#۱آذر:
یارو سبیل از بنا گوش دررفته‌هه که دست زنش رو گرفته بود تیکه و پاره رفتن که رفتن vhdo.nl/1aGyNYE

#۱۸آذر
لاغر بود: vhdo.nl/1aGyLQG
سرش رو می‌کرد تو #حقوق_بشر: vhdo.nl/1aGyPQk
می‌گفت #همینه_آبرو
گذاشته بودنش پشت در. بی‌حقوق. با چشم بسته. آبروش هم دستش بود.

#۱۲آذر
رشید بود دستاش رو تکون می‌داد: vhdo.nl/1aGyTQd
می‌گفت لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است. vhdo.nl/1aGyVrf
دیگه از نونوایی برنگشت. vhdo.nl/1aGzu4r
‌‌
آخر هم ورداشتند یک ورق کاغذ چسبودند پشت شیشه،
که خودسر شده اشتباه شده باس ببخشین: vhdo.nl/1aGAdT0
‌آدم به دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟

بابا اون مال خوردن نیست: vhdo.nl/1X05JE9


پاییز نفرت‌انگیزی بود پاییز سال ۱۳۷۷: vhdo.nl/2cJVaEv

#رادیوچهرازی #داریوش_فروهر #پروانه_اسکندری #محمدجعفرپوینده #محمدمختاری #فروهرها
#پروانه_فروهر
#قتلهای_زنجیره‌ای

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
”سرنوشت من پيش درآمد حال و آينده توست”

در میان بازجویان رژیم #پهلوی دو تن از شکنجه‌گران ساواک، گوی سبقت را از دیگران ربوده بودند و کمتر زندانی سیاسی بود که طعم شکنجه‌های آن دو را نچشیده باشد : #بهمن_تهرانی و #فریدون_توانگر که سال‌ها صادقانه! در خدمت #ساواک و #شاه بودند

#تهرانی بعد از انقلاب دستگیر شد و حدود ۶۰۰ صفحه، نوشته و بازجویی دارد. من بخش‌هایی از آن را خواندم به ویژه وقتی زندانبان‌های جدید تلاش می‌کنند حرف‌های خود را به دهان او بگذارند و از او حرف بکِشند، اما شکنجه‌گر سابق ساواک بسیار باتجربه‌تر از آنها در اعترافگیری‌ست و پاسخ جالبی به آنها می‌دهد:

بازجوی تهرانی در این پرونده، یکی از همان زندانیان سیاسی پیش از انقلاب است که توسط وی شکنجه شده بود، او از تهرانی می‌پرسد: آیا منو بجا میآری؟ تهرانی پاسخ می‌دهد: البته!
و ادامه می‌دهد خوب حالا نوبت توست و می‌تونی مقابله به مثل کنی؛ اما این‌ را بدان که اکثر جوانانی که به ساواک آمدند، قصد خدمت به مملکت را داشتند؛ همانطور که تو امروز این قصد را داری ولی بر اثر شستشوی مغزی و تحت تأثیر جو حاکم بر ساواک، آنچنان غرق می‌شدند که راه بازگشت نداشتند؛ همانطور که تو غرق خواهی شد و حالا هم اگر می‌‌خواهی بزنی، حتما این کار را بکن؛ ولی همین کار روزی سر تو را به باد می‌دهد؛ همانطور که ما سرمان به باد رفت!
من و سایر افراد ساواک خودمان را نفروخته بودیم و با کسی هم قرار و مدار نگذاشته بودیم با هیچکس ... ما برای دوستان بهترین دوست و برای خانواده‌ بهترین پدر بودیم؛ اما متاسفانه برای ساواک هم بهترین جلاد!... پس حالا اگر می‌خواهی بزن ولی سرنوشت من پیش‌درآمد حال و آیندۀ خود توست!!!

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ خانه‌ای روی آب
درباره #محمدعلی_نجفی
🖋 #عقیل_دغاقله - جامعه شناس

 🔘 برخی رخدادها هستند که جان و خاطر انسان را آزرده می‌سازند، مانند مرگ، تلخ و غیر قابل درک. حالتی مانند سرگیجه و ابهام را به دنبال دارند و بیش از عقل، روح را آزرده می‌سازند. 

🔘 داستان آقای #نجفی یکی از این رخدادهاست. او را از نزدیک نمی شناسم، اما از خوبیهای او خیلی شنیده‌ام. از اینکه انسان دقیق و با اخلاقی است. از اینکه فرد منزهی است.

🔘  از دیروز تا امروز با بسیاری از دور و بری‌های خودم صحبت کرده‌ام. بسیاری از آنان حتی از دور دستی بر حوزه سیاست ندارند. با این همه، با هر کس صحبت کردم می‌گوید: «دلم برایش می‌سوزد». 
دل آنها برای نجفی می‌سوزد،‌ برای کسی که قتلی را بر عهده گرفته است و نه برای مقتول.

🔘 این ارزیابی من از افکار عمومی البته که دقیق نیست. قصد تعمیم هم ندارد. اما برای من جالب بود چون دیگرانی که با آنان صحبت کردم همان حس من را داشتند.
🔘 می‌دانم که نجفی متهم به قتل است ، اما من به عنوان فردی از جامعه، بیش از آنکه ناراحت قتلی باشم که رخ داده،‌ آزرده ازسرنوشتی هستم که برای «قاتل» رقم خورده است. علیرغم احساس گنگ و مبهمی که دارم، دلم با اوست،‌ با اویی که قتل را بر عهده گرفته و نه با مقتول و برای او ناراحتم. شاید خطا باشد، اما این احساس من در این لحظه است که باید به آن اعتراف کنم و می‌خواهم درباره آن بنویسم. 

🔘بخشی از این احساس ریشه‌های دلی و فردی دارد. اینکه چه عاقبتهای عجیب و غریبی در کمین ما نشسته است. اینکه دعای عاقبت به خیری چه معنای عمیقی دارد و این روزگار غدار چه سرنوشت مبهم و تاریکی می تواند برای ما داشته باشد. نجفی فارغ‌التحصیل یکی از بهترین دانشگاه‌های جهان بود و در یکی از بهترین دانشگاه‌های کشور تدریس می‌کرد. احترام، وقار و آرامش او را حتی در این لحظات دشوار هم می‌توان دید. این سرنوشت تلخی که برای او رقم خورد هم دلهره‌آور است و هم به شدت آزاردهنده. 

🔘 ریشه دیگر ناراحتی و احساس گنگ و مبهمی که دارم، اما ریشه عمیق‌تری دارد. این ناراحتی شاید در این نهفته است که با یک درک شهودی، او را قربانی #بازی_قدرت می‌دانم. این حس که در رقابتهای سیاسی، او را نابود کردند و زندگی و هستی‌اش را بر باد دادند. چنین روایتی از قربانی شدن او باعث می‌شود جای قاتل و مقتول عوض شود. گر چه می‌دانم هر دوی آنها قربانی این بازی شدند، اما چیزی در آن اندرونی به من می‌گوید که قربانی اصلی این بازی «قاتل» بود و نه «مقتول».  
🔘 ناراحتی‌ام شاید از درک عینی‌تر و عمیق‌تر آلودگی عرصه حکومتداری در ایران امروز هم باشد. اینکه چگونه این مافیای قدرت، انسان ها را، خوب یا بد، اینگونه شکار می‌کند، به دام می‌اندازد و نابود می‌کند.
ناراحتم نه از برای نجفی، بلکه از دیدن خانه‌ای که برای خود ساخته‌ایم. از بر افتادن حجاب‌هایی که ساخته‌ایم تا واقعیت این خانه را نبینیم. خانه‌ای بر روی لجن، که البته زیر تیغ #سانسور ارشاد، و همانگونه که #بهمن_فرمان‌آرا کرد، باید نام آن را به «خانه‌ای بر روی آب» تغییر دهیم.  

🔘 دلیل دیگر این ناراحتی، در سکوت همراهان نجفی است و یاران او. بسیاری از آنانی که می‌دانستند رفیق آنان در این دام گرفتار آمده است. از این بازی مطلع بودند. اما هم آن زمان سکوت پیشه کردند و هم الان ساکت‌اند. نجفی باخت و قربانی شد، اما آنان حتی جرات نکردند و نمی‌کنند در قبح شیوه‌هایی بنویسند که اینگونه انسانها را به دام می‌اندازد و له‌ولورده می‌کند.
نجفی به دام افتاد و قربانی شد، اما نشان داد که چه کوچک شده‌ایم همه در این عرصه حقیر #سیاست.

🔘 و آخر اینکه ناراحت شدم از اینکه تصویر سیاه و تاریک من از وضع موجود تاریک‌تر شد. از اینکه به این نتیجه رسیدم که مانند سرنوشت تلخ نجفی، سیستمی که به هزار امید و با آروزی #آزادی و عزت شکل گرفت، به سرنوشتی اینچنینی منتهی می‌شود که برای مدیران خالصش، و فعالان و شهروندانش طعمه و دام می‌ریزد تا آنان را اسیر قهر و بازیهای کثیف خود نماید. 

🔘 یکی از فعالانی که پس از حوادث ۸۸ بازداشت شده بود تعریف می‌کرد که روز قبل از آزادی بازجویش به او گفته بود که:
« می‌دانی #پرونده‌سازی برایمان سخت نیست! اگر آدم نشوی، تله‌ای برای تو می‌گذاریم که ندانی از کجا خورده‌ای...»
بله تله! و بلی، «تله‌ای برای تو می‌گذاریم» و بلی، اگر آدم نشوی!

🔘 آری، ناراحتم چون قتل دیروز دوباره برای یک لحظه پرده‌ها را برانداخت و نشان داد که این خانه بر کجا بنا شده است. و حال باید روزها و هفته ها تلاش کنیم تا این رخداد جمعی را فراموش کنیم و دوباره پرده‌ها را برپاسازیم و در خانه‌ای که بر روی آب برای خود ساخته‌ایم آرام و بی‌دغدغه زندگی کنیم. گویی نه کسی آمده و نه کسی رفته! 

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
🔻گزارش مهم نیویورک‌تایمز:
۱- مقامهای امنیتی اروپا: در این یک سال حرکات تند/تحریک آمیز عمدتا زیر سر آمریکا بوده نه ایران
۲- مقام آمریکایی: اطلاعاتی که براساسش نیرو فرستادیم «مسایل کوچک/کم اهمیت بود»
۳- مقام آمریکایی: هدف سیاست فشار بولتون واداشتن ایران به واکنش و دادن بهانه جنگ است
توییت #بهمن_کلباسی

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
طرف ادعاي آزادي بيان و سكولاريسم داره ،اما از اينكه يك آدم بي‌مغز، يك روحاني را در خيابان كشته، از شدت خوشحالي سر از پا نمي‌شناسد.
مردم سال ٥٧ از آدم ها و رهبران دروغي نشنيد بودند، سرانجامشان اين شد.
شما كه از همين حالا رياكار و دروغگو هستيد...

#بهمن_عمویی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
🔴 انا لله و انا الیه راجعون

از شمار دو چشم یک تن کم / واز شمار خرد هزاران بیش

#بهمن_کشاورز، حقوقدان برجسته، وکیل شایسته و همکار روزهای سخت وکالت، امروز ۳اردیبهشت، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان مهراد تهران درگذشت.
بهمن کشاورز (۱۳۲۳- ۱۳۹۸)رئیس پیشین اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران (اسکودا) و نویسنده کتب و مقالات متعدد و ارزنده حقوقی بود، او در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ و ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ ریاست اتحادیه مذکور را بعهده‌داشت.

روحش شاد...

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
چند سال از انتشار این قسمت #رادیو_چهرازی گذشته و با این‌که می‌دونم خیلی لوسه که معنای نیمه‌نهفته در متن رو توضیح بدی، اما چون به چند مورد برخوردم که (شاید به علت سن کم) نکته‌های این قسمت رو نگرفته بودن، فکر کردم بد نیست برداشت خودم رو توضیح بدم.
این رو هم بگم که من بچه‌های رادیو چهرازی رو اصلا نمی‌شناسم و اینایی هم که میگم برداشت خود منه.

اشاره به داریوش و پروانه فروهر:
«... یادته هف‌هش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رو؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته‌ رو می‌گم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب باهم چسبیده بودن، آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درو با لگد شکست رفت توو، دید دست همو گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ ...»
اشاره به #محمدجعفر_پوینده (مترجم اعلامیه جهانی حقوق بشر):
«... اون یارو که ته راهرو می‌شست، سرشُ می‌کرد تو حقوق‌بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می‌گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی‌زد، هی فقط یواش می‌گفت: همینه آبرو. لاغر بود ...»
اشاره به #محمد_مختاری (شاعر موفرفری):
«... اون یکی رو یادته رشید بود؟ دستاشو تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است.»

حدس می‌زنم تکه آخرش هم اشاره به کس دیگری باشد ولی متوجه نمی‌شوم.

#بهمن_دارالشفایی
#داریوش_فروهر
#پروانه_فروهر
#قتلهای_زنجیره‌ای
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
چند سال از انتشار این قسمت #رادیو_چهرازی گذشته و با این‌که می‌دونم خیلی لوسه که معنای نیمه‌نهفته در متن رو توضیح بدی، اما چون به چند مورد برخوردم که (شاید به علت سن کم) نکته‌های این قسمت رو نگرفته بودن، فکر کردم بد نیست برداشت خودم رو توضیح بدم.
این رو هم بگم که من بچه‌های رادیو چهرازی رو اصلا نمی‌شناسم و اینایی هم که میگم برداشت خود منه.

اشاره به داریوش و پروانه فروهر:
«... یادته هف‌هش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رو؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته‌ رو می‌گم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب باهم چسبیده بودن، آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درو با لگد شکست رفت توو، دید دست همو گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ ...»
اشاره به #محمدجعفر_پوینده (مترجم اعلامیه جهانی حقوق بشر):
«... اون یارو که ته راهرو می‌شست، سرشُ می‌کرد تو حقوق‌بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می‌گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی‌زد، هی فقط یواش می‌گفت: همینه آبرو. لاغر بود ...»
اشاره به #محمد_مختاری (شاعر موفرفری):
«... اون یکی رو یادته رشید بود؟ دستاشو تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است.»

حدس می‌زنم تکه آخرش هم اشاره به کس دیگری باشد ولی متوجه نمی‌شوم.

#بهمن_دارالشفایی
#داریوش_فروهر
#پروانه_فروهر
#قتلهای_زنجیره‌ای
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Ещё