من هر آن تازه خواهم شد
و پیرامون خویش را تازه خواهم کرد
بگذار هر بامداد
آفتاب بر این دیوارِ آجری بتابد
تا ببینی روانِ من
هر بار در شورِ تماشا چه میکند...
دریغ که پلکها در این پرتوی سرمدی گشوده نمیگردد
دلهایی هست که جوانه نمىزنند.
من این را درد يافتم و سخت باورم شد.
چه هنگام آیا روانها بادبان خواهد گسترد.
و قطرهها دریا خواهد شد.
نپرسیم
و با خود بمانیم.
و درونِ خویش را آب پاشی کنیم
و در آسمانِ خود بتابیم
و خویشتن را پهنا دهیم
و اگر تنهایی از نفس افتاد
در بگشاییم و یکدیگر را صدا بزنیم...
#سهراب_سپهری#شاه_فرتوت_ابریقستان@Oldkingofebrighestan