خانهای روی آب
درباره
#محمدعلی_نجفی🖋 #عقیل_دغاقله - جامعه شناس
🔘 برخی رخدادها هستند که جان و خاطر انسان را آزرده میسازند، مانند مرگ، تلخ و غیر قابل درک. حالتی مانند سرگیجه و ابهام را به دنبال دارند و بیش از عقل، روح را آزرده میسازند.
🔘 داستان آقای
#نجفی یکی از این رخدادهاست. او را از نزدیک نمی شناسم، اما از خوبیهای او خیلی شنیدهام. از اینکه انسان دقیق و با اخلاقی است. از اینکه فرد منزهی است.
🔘 از دیروز تا امروز با بسیاری از دور و بریهای خودم صحبت کردهام. بسیاری از آنان حتی از دور دستی بر حوزه سیاست ندارند. با این همه، با هر کس صحبت کردم میگوید: «دلم برایش میسوزد».
دل آنها برای نجفی میسوزد، برای کسی که قتلی را بر عهده گرفته است و نه برای مقتول.
🔘 این ارزیابی من از افکار عمومی البته که دقیق نیست. قصد تعمیم هم ندارد. اما برای من جالب بود چون دیگرانی که با آنان صحبت کردم همان حس من را داشتند.
🔘 میدانم که نجفی متهم به قتل است ، اما من به عنوان فردی از جامعه، بیش از آنکه ناراحت قتلی باشم که رخ داده، آزرده ازسرنوشتی هستم که برای «قاتل» رقم خورده است. علیرغم احساس گنگ و مبهمی که دارم، دلم با اوست، با اویی که قتل را بر عهده گرفته و نه با مقتول و برای او ناراحتم. شاید خطا باشد، اما این احساس من در این لحظه است که باید به آن اعتراف کنم و میخواهم درباره آن بنویسم.
🔘بخشی از این احساس ریشههای دلی و فردی دارد. اینکه چه عاقبتهای عجیب و غریبی در کمین ما نشسته است. اینکه دعای عاقبت به خیری چه معنای عمیقی دارد و این روزگار غدار چه سرنوشت مبهم و تاریکی می تواند برای ما داشته باشد. نجفی فارغالتحصیل یکی از بهترین دانشگاههای جهان بود و در یکی از بهترین دانشگاههای کشور تدریس میکرد. احترام، وقار و آرامش او را حتی در این لحظات دشوار هم میتوان دید. این سرنوشت تلخی که برای او رقم خورد هم دلهرهآور است و هم به شدت آزاردهنده.
🔘 ریشه دیگر ناراحتی و احساس گنگ و مبهمی که دارم، اما ریشه عمیقتری دارد. این ناراحتی شاید در این نهفته است که با یک درک شهودی، او را قربانی
#بازی_قدرت میدانم. این حس که در رقابتهای سیاسی، او را نابود کردند و زندگی و هستیاش را بر باد دادند. چنین روایتی از قربانی شدن او باعث میشود جای قاتل و مقتول عوض شود. گر چه میدانم هر دوی آنها قربانی این بازی شدند، اما چیزی در آن اندرونی به من میگوید که قربانی اصلی این بازی «قاتل» بود و نه «مقتول».
🔘 ناراحتیام شاید از درک عینیتر و عمیقتر آلودگی عرصه حکومتداری در ایران امروز هم باشد. اینکه چگونه این مافیای قدرت، انسان ها را، خوب یا بد، اینگونه شکار میکند، به دام میاندازد و نابود میکند.
ناراحتم نه از برای نجفی، بلکه از دیدن خانهای که برای خود ساختهایم. از بر افتادن حجابهایی که ساختهایم تا واقعیت این خانه را نبینیم. خانهای بر روی لجن، که البته زیر تیغ
#سانسور ارشاد، و همانگونه که
#بهمن_فرمانآرا کرد، باید نام آن را به «خانهای بر روی آب» تغییر دهیم.
🔘 دلیل دیگر این ناراحتی، در سکوت همراهان نجفی است و یاران او. بسیاری از آنانی که میدانستند رفیق آنان در این دام گرفتار آمده است. از این بازی مطلع بودند. اما هم آن زمان سکوت پیشه کردند و هم الان ساکتاند. نجفی باخت و قربانی شد، اما آنان حتی جرات نکردند و نمیکنند در قبح شیوههایی بنویسند که اینگونه انسانها را به دام میاندازد و لهولورده میکند.
نجفی به دام افتاد و قربانی شد، اما نشان داد که چه کوچک شدهایم همه در این عرصه حقیر
#سیاست.
🔘 و آخر اینکه ناراحت شدم از اینکه تصویر سیاه و تاریک من از وضع موجود تاریکتر شد. از اینکه به این نتیجه رسیدم که مانند سرنوشت تلخ نجفی، سیستمی که به هزار امید و با آروزی
#آزادی و عزت شکل گرفت، به سرنوشتی اینچنینی منتهی میشود که برای مدیران خالصش، و فعالان و شهروندانش طعمه و دام میریزد تا آنان را اسیر قهر و بازیهای کثیف خود نماید.
🔘 یکی از فعالانی که پس از حوادث ۸۸ بازداشت شده بود تعریف میکرد که روز قبل از آزادی بازجویش به او گفته بود که:
« میدانی
#پروندهسازی برایمان سخت نیست! اگر آدم نشوی، تلهای برای تو میگذاریم که ندانی از کجا خوردهای...»
بله تله! و بلی، «تلهای برای تو میگذاریم» و بلی، اگر آدم نشوی!
🔘 آری، ناراحتم چون قتل دیروز دوباره برای یک لحظه پردهها را برانداخت و نشان داد که این خانه بر کجا بنا شده است. و حال باید روزها و هفته ها تلاش کنیم تا این رخداد جمعی را فراموش کنیم و دوباره پردهها را برپاسازیم و در خانهای که بر روی آب برای خود ساختهایم آرام و بیدغدغه زندگی کنیم. گویی نه کسی آمده و نه کسی رفته!
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan