خاکستر ققنوس

Канал
Логотип телеграм канала خاکستر ققنوس
@khakestare_ghoghnoosПродвигать
1,02 тыс.
подписчиков
گذری کوتاه بر ادبیات ایران و جهان
Forwarded from غزل‌شعر
غم و نشاط در این عالم به حکم عدل، برابر بود
نشاط را دگران بردند، گذاشتند به ما غم را 

اگر به جامهٔ رنگارنگ، چو طفل چشم سیه کردیم
به رنگ سرمه به ما بستند سیا‌ه‌پوشی ماتم را 

چو گل به خنده اگر بودیم، چو تندباد برآشفتند
به زهرچشم کدر کردند صفای خاطر خرم را
 
به قهر و جنگ میان بستند به هیچ و پوچ و نمی‌دانند
که مهر و صلح به پا دارد بنای کهنهٔ عالم را

دلم گسست ز جمعیت که این هوای غبارانگیز
جدا ز یکدگر اندازد چو کاه و دانه، دو همدم را

بهشت و جوی شرابش را ندیده‌ایم به خواب اما
کشیده‌ایم به هشیاری عذاب‌های جهنم را 

تو سرنوشت مرا ای عشق به خط روشن خود بنویس
به کاتبان قضا بگذار خطوط درهم و برهم را

#محمد_قهرمان
@ghazalshermahdishabani
معنی بیگانه دارد ز آشنایان فارغم

می‌رمم از هر که باشد آشنای من کلیم
آشنای معنی بکرم که آن بیگانه است

#کلیم_کاشانی
(- ۱۰۶۱ ه.ق)
┄┅─═◈═─┅┄
صائب ز آشنایی عالم کناره کرد
هر کس که شد به معنی بیگانه آشنا

#صائب
(- ۱۰۸۱ ه.ق)
┄┅─═◈═─┅┄
چون مصرع شوخ نیست فرزند عزیز
یک معنی بیگانه بِهْ از صد خویش است.

#اعظم_شاملو
علیقلی‌خان (سده یازدهم)
┄┅─═◈═─┅┄
از بس ز آشنایی مردم رمیده‌ام
دائم تلاش معنی بیگانه می‌کنم

#تجرید_اصفهانی
محمد شریف (از ۱۰۸۳ ه.ق)
┄┅─═◈═─┅┄
بس‌که دائم در تلاش معنی بیگانه‌ام
آشنایی‌های من با دوستان بی‌وفاست

#مخلص_کاشانی
محمد (سده دوازدهم)
┄┅─═◈═─┅┄
همدم سنجیده‌گفتاران لبِ پیمانه است
آشنارویی که دیدم، معنی بیگانه است

#حزین_لاهیجی
شیخ محمدعلی (- ۱۱۸۰ ه.ق)

📚 مضامین مشترک در شعر فارسی
تحقیق و تالیف: احمد گلچین معانی
نشر پاژنگ ۱۳۶۹ ص ۲۰۶

#مضامین_مشترک

خاکستر ققنوس
📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
۴۸

به‌جز بنفشه نروید ز خاکِ پاکانی
که از تپانچۀ عشقت کبودرُخسارند

#فروغی_بسطامی

به‌جز جنون نبَرَد ره به سوی کعبۀ عشق
که بارِ عقل در این راه بر گِل افتاده‌ست

#عارف_قزوینی

به‌جز خونم از چشم بیرون نیاید
که از چشمۀ خون به‌جز خون نیاید

#رفیق_اصفهانی

به‌جز دلم که به جامِ شکسته می‌مانَد
کسی کجا به منِ پای‌بسته می‌مانَد

#محمد_نوعی

به‌جز رقیب که در آرزوی مرگِ من است
کسی ز حال منِ ناتوان خبر نگرفت

#شاهی_سبزواری

به‌جز غم کسی به طرْفِ جانِ ناشادم نمی‌آید
کسی از دوستان یادم کند، یادم نمی‌آید.

#ملک_اوجی
ملک‌بیگ از ایل اوجی (سده ۱۱ ه.ق)

به‌جز فتیلۀ داغِ درونِ خود شب هجر
ندیده‌ام چراغی که تا سحر سوزد

خواجه #شعیب_جوشقانی

به جرمِ آن که نمردم ز ذوقِ روزِ وصال
فراق آنچه به من می‌کند سزای من است

#حضوری_قمی

به‌جز من نیستش صیدی به‌دام و این بوَد حالم
اگر صیدِ دگر می‌داشت صیادم چه می‌کردم!

#آذر_بیگدلی
لطفعلی‌بیک

به جستجوی تو از بس برون ز خویش شدم
چو عمر رفته، امیدم به بازگشتن نیست

#کاظم_قمی

به جستجوی تو شرمنده گشته‌ام همه جا
ز بس که سرزده رفتم به منزلِ همه کس

#شرمی_قزوینی

به جستجوی دل چون از پی آن دلسِتان افتم
رود در خنده، بیند بازپس تا در گمان افتم

#گلخنی_قمی

به جشنِ فرّخِ نوروز، مهربانان را
بهانه‌ای‌ست پیِ دید و بازدید از نو

#حبیب_یغمایی

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.

#سعدی

#مشاعره

خاکستر ققنوس
غباری در بیابانی

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لب‌های من آهی

نه جان بی‌نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی‌فروغم را نشانی از سحرگاهی

نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی

به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی
به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

کی‌ام من؟ آرزو گم کرده‌ای تنها و سرگردان
نه آرامی، نه امّیدی، نه همدردی، نه همراهی

گهی افتان و خیزان چون غباری در بیابانی
گهی خاموش و حیران چون نگاهی بر نظرگاهی

رهی تا چند سوزم در دل شب‌ها چو کوکب‌ها
به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی

#رهی_معیری

📚 دیوان کامل رهی معیری
به‌اهتمام: کیومرث کیوان
سال چاپ ۱۳۷۸
غزلها← غباری در بیابانی ص ۱۳۰

▫️ به خوانش رهی معیری (صدای شاعر)
🔹 تصنیف به یاد رهی ایرج بسطامی

خاکستر ققنوس
Shod Khazan ~ UpMusic
Javad Badizade ~ UpMusic
ترانه‌ی «خزان عشق»
(شد خزان گلشن آشنایی)

خواننده و آهنگساز: سیدجواد بدیع‌زاده
شعر: رهی معیری

▫️ متن ترانه

خاکستر ققنوس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دلم تنگه

خواننده: مهستی
شعر و آهنگ: جهانبخش پازوکی
تنظیم: ناصر چشم‌آذر

▫️ فایل صوتی ترانه

#شوی_رنگارنگ

خاکستر ققنوس
Man Az Rooze Azal
Banan
ترانه‌ی «روز ازل»

خواننده: غلامحسین بنان
شعر: رهی معیری
آهنگ: مرتضی محجوبی

▫️ متن ترانه

خاکستر ققنوس
📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
۴۷

به جانب سفر آن ترک تندخو رفته‌ست
خبر دهید مرا کز کدام سو رفته‌ست.

#جامی

به جانِ دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطافِ کارساز کنید

#حافظ

به جانِ زنده‌دلان سعدیا که مُلکِ وجود
نیرزد آن که وجودی ز خود بیازارند

#سعدی

به جانم راه زد هر بار دردی بر سرِ دردی
به راهم باز شد هر گام دامی در پیِ دامی

#مهرداد_اوستا

به جان و دل، اثرِ عشق چون شرر مانَد
در این شراره نه خشکی به جا نه تر مانَد

#حسین_عاطف

به جای سخن گر به تو جان فرستم
چنان دان که زیره به کرمان فرستم

#سیف_فرغانی

به جای سرزنشِ من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است

#فاضل_نظری

به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال برگشت حال

#فردوسی

به هر جایی که خون راند این تنِ پاک
گیاه مهر خواهد رُستن از خاک

#امیرخسرو_دهلوی

به جدّ و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش
به کردگار رها کرده بِهْ مصالحِ خویش

#حافظ

به جرمِ این که دم از صدق می‌زنم چون صبح
لبالب است ز خونِ شفق گریبانم

#صائب

به جرمِ عشقِ توام می‌کشند و غوغایی‌ست
تو نیز بر لبِ بام آ، که خوش تماشایی‌ست

#رحیم_بهارلو ***
عبدالرحیم خانخانان

به جرم نسیه‌ام گر می‌ فروشی رانْد باکی نیست
سلامت باد پیرِ می کشِ میخانۀ دیگر

#مهدی_ذکایی

به جز از نرگسِ پرخواب و رخِ چون خورِ او
تو مپندار که از خواب و خورم یاد آمد

#خواجوی_کرمانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس
Forwarded from واران (جلیل صفربیگی)
بین من و عشق چشم تو پل شده است
کاین گونه دلم پر از تغزل شده است
گر دست به من زنند می ریزد می *
چون پنبه که آغشته به الکل شده است

#واران


*گردست به من زنند می ریزد اشک
مانند درخت های باران دیده
(قپلان بیک)
@js313
📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
۴۶

به پیش شمع گر پروانه سوزد نیست دشوارش
چه باک از سوختن آن را که بر بالین بوَد یارش

#جدایی_خوانساری

به پیش ناامیدان مرگ ناچیز است ای دانا
کمان را چون کشی افزون ز حد، پُرزور می‌گردد

#رحمت_موسوی

به تحریکِ حسادت، با تغافل، با زبان‌بازی
به کوی دوست با صد حیله راهی کرده‌ام پیدا

#پژمان_بختیاری

به تختِ گل بنشانم بُتی چو سلطانی
ز سنبل و سَمَنش ساز طوق و یاره کنم

#حافظ

به ترانه‌های شیرین، به بهانه‌های زرّین
بکشید سوی خانه مَهِ خوب خوش لقا را

#مولانا

به تکلّم، به تبسّم، به خموشی، به نگاه
می‌توان بُرد به هر شیوه دل آسان از من

#کلیم_کاشانی

به تکلیفِ هوا، تا ساغرِ سرشار بردارم
چه منّت‌ها ز لطفِ ابرِ گوهربار بردارم

#محمد_داغستانی
محمد‌خان‌بیگ پسر رستم‌بیگ افشار داغستانی (سده ۱۱ ه.ق)

به تماشای سر زلف تو عقل از سرِ من
آنچنان رفت که دیگر به سرم ناید باز

#صائب

به تمکینی غمش در دل نشسته
که گر وصل آید از جا بر نخیزد

#اکبر_قزوینی
محمداکبر (معاصر شاه سلیمان صفوی)

به تن بویا کنند گل‌های تصویرِ نهالی را
به پا بیدار سازد خفتگانِ نقشِ قالی را

#طالب_آملی

به تنگم از وجود خود شرابی آرزو دارم
که زورِ او شکافد شیشه را چون نار ای ساقی

#صائب

به تواضعی که روزی ز تو دیده بودم، اکنون
ز تغافلت نرنجم که هنوز شرمسارم

#قراری_گیلانی

به تو ای ناصحِ دیوانه ندانم چه بگویم؟
یار جان است، تو گویی که ز جان دست بشویم!

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

به جامِ دلشدگان شهدِ ناب باید و نیست
میی به روشنیِ آفتاب باید و نیست

#مهين_عميد

#مشاعره

خاکستر ققنوس
چون صراحی گریه دارم در گلو

ز آن دم نمی‌زنم چو صراحی ز خون دل
کز شوق، گریه می‌شودم در گلو گره

#امیرشاهی_سبزواری
(۸۵۷ یا ۸۵۹ ق)

دلم پُر است ز خون، بر لبم مزن انگشت
که چون صراحیِ می گریه در گلو دارم

#اسیری_شیرازی ***
بوعلی (درگذشتۀ اوایل سده یازدهم)

دلی دارم پر از خون چون صراحی در غمت، لیکن
مرا از چشم ریزد آنچه او را از گلو ریزد

#عنایت_اصفهانی
میرعبدالوهاب معموری (از ۱۰۲٤ ق)

به گریه می‌گذرد چون صراحی‌ام شب و روز
ز بس که عقدۀ پیچیده در گلو دارم

#گلچین_معانی

📚 مضامین مشترک در شعر فارسی
تحقیق و تالیف: احمد گلچین معانی
نشر پاژنگ ۱۳۶۹ ص ۷۸

#مضامین_مشترک

خاکستر ققنوس
📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
۴۵

به بوی سیب قناعت کنم از باغ جهان
لباس خویش چو بِهْ از غبارِ خویش کنم

#صائب

به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طرّه بگشاید
ز تاب جعدِ مشکینش، چه خون افتاد در دلها

#حافظ

به بوی وصلِ گل از آشیان سفر کردم
به وصل گل نرسیدم ز آشیان ماندم

#صائب

به بیداری نمی‌آید ز شوخی بر زمین پایش
مگر مشّاطه در خواب آن پری‌رو را حنا بندد

#صائب

به بیستون بگذر شاهکارِ عشق نگر
ببین چه کرده به کهسار تیشۀ فرهاد

#لاادری

به بیستون که رسیدم گرفت بارانی
اگر غلط نکنم اشک چشم فرهاد است

#لادری

به بیعِ تیرِ تو جان داده‌ام، به غیر مکش
روا مدار که حقّ‌ِ من از میان برود

#مخلص_کاشانی
نراقی

به پایان رفت عمر و نیست پایان این بیابان را
بگو ای خضر تا کی صبر در هامون کنیم آخر؟

#غبار_همدانی

به پایان شد حدیثِ دل ز بس گفتیم و نشنیدی
سرآمد رشتۀ الفت ز بس بستیم و بگسستی

#اختر_گرجی

به پای لاله کدامین شهید مدفون است
که از لحد به در افتاده گوشۀ کفنش

#غبار_همدانی

به پوشیدن سترِ درویش کوش
که سترِ خدایت بوَد پرده‌پوش

#سعدی

به پیری خاکِ بازیگاهِ طفلان می‌کنم بر سر
که شاید بشنوم زآن خاکْ بوی خردسالی را

میرزاحسن #راهب_اصفهانی

به پیری رسیدم در این کهنه دیر
جوانی کجایی که یادت به خیر!

#لاادری

به پیری منعِ دل از خواهشِ دنیا به آن مانَد
که بعد از گل کسی کوتاه سازد دست گلچین را.

محمد #حاجی_گیلانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس
خاکستر ققنوس
تا روی عرقناک ترا دید نگاهم زد غوطه به سرچشمۀ خورشید نگاهم از حوصلۀ دیدۀ من گرد برآورْد از بس ز تماشای تو بالید نگاهم بر مرکز خال تو مرا تا نظر افتاد در دایرۀ چشم نگنجید نگاهم شد دیدۀ بیدار مرا خواب پریشان از بس به خود از شرم تو لرزید نگاهم مشقی که ز نظّارۀ…
جز گریه کجا روی دلی دید نگاهم
از دیده برآید به چه امّید نگاهم

از حسرت نظّارۀ رخسار تو چون شمع
امشب همه شب بر مژه پیچید نگاهم

از معجز حسنِ که نظر یافت که امروز
در دیده شد آیینۀ خورشید نگاهم

در خواب ندیدم رُخت ای دولت بیدار
چندانکه به امّیدِ تو خوابید نگاهم

یک‌ره به کف پای تو مالیدم و صد بار
بر گِرد سر هر مژه گردید نگاهم

تا سجده‌گه عشق و هوس شد نتوان یافت
جایی که در آن کوی نلغزید نگاهم

از بس شده‌ام گرم تماشای تو امشب
بر هر مژه چون شمع توان دید نگاهم

از حیرت دیدار زدم تا مژه بر هم
مانند غبار از مژه پاشید نگاهم

تا روی ترا دید، خیابان گلی شد
از دیده زبس لاله و گل چید نگاهم

راقم همه بودند به جز یار درین بزم
امروز چه گویم که چه‌ها دید نگاهم

#راقم_مشهدی
سعدالدین محمد (- ۱۱۰۰ ه.ق)

📚 کاروان هند (ج ۱ ص ۴۳۶)
مولف: احمد گلچین معانی
ناشر: آستان قدس رضوی ۱۳۶۹

#غزل‌های_هم‌آهنگ

خاکستر ققنوس
📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
۴۴

به بالین زودتر آريد غمخواران طبیب من
که می‌ترسم نگردد دیرتر وصلش نصيب من

#طرب_نائینی

به بالینم بیا ای نازنین کز هجر بیمارم
به جان از دوریَت هر روز و هر شب سوز تب دارم

#مهدی_سهیلی

به بدی در همه جا نام برآرم که مباد
خون من ریزی و گویند سزاوار نبود

#نظیری_نیشابوری

به بزمش دوش بردم راه، با بیم و امید اما
دلم در عینِ وصل از یادِ هجران می‌تپید اما

#محمدعلی_فتی

به بزمش رفته‌ام ناخوانده و بینم هراسانش
نهان از من پیِ غیری فرستاده‌ست پیغامی

#میلی_مشهدی

به بزم غیر از آن می‌روم که آن بدخو
مرا ببیند و بی‌اختیار برخیزد

#ابوالحسن_فراهانی

به بزم غیر روی چند، این چه انصاف است
گهی به خانۀ ما نیز می‌توان آمد

#ملک_قمی

به بزمگاه چمن رو که خوش تماشایی‌ست
چو لاله کاسۀ نسرین و ارغوان گیرد

#حافظ

به بزم ملتفتِ حرف کس نشد که مباد
در آن میانه زمن نیز بشنود سخنی

#نظام_دستغیب_شیرازی

به بزمِ می‌پرستان محتسب خوش عزّتی دارد
که چون آید به محفل، شیشه خالی می‌کند جا را

#غنی_کشمیری

به بُستان شو که از بلبل رموز عشق گیری یاد
به مجلس آی کز حافظ غزل گفتن بیاموزی

#حافظ

به بستانی که می‌رقصد به سازِ هر نسیمی گل
من از جان دوست دارم غنچۀ سر در گریبان را

#ابوالحسن_ورزی

به بندگیّ‌ِ قدش سرو معترف گشتی
گرش چو سوسن آزاده دَه زبان بودی

#حافظ

به بوی تو در این دیار آمدم
به کویت چو گرد و غبار آمدم.

#دنیا_طاهری (حبیب‌اللهی)

#مشاعره

خاکستر ققنوس
خاکستر ققنوس
تا روی عرقناک ترا دید نگاهم زد غوطه به سرچشمۀ خورشید نگاهم از حوصلۀ دیدۀ من گرد برآورْد از بس ز تماشای تو بالید نگاهم بر مرکز خال تو مرا تا نظر افتاد در دایرۀ چشم نگنجید نگاهم شد دیدۀ بیدار مرا خواب پریشان از بس به خود از شرم تو لرزید نگاهم مشقی که ز نظّارۀ…
پُر در چمن حسن تو گردید نگاهم
جز حسرت دیدار چه گل چید نگاهم؟

ازبس‌که نظر دوخته‌ام بر رخ ماهت
در صفحۀ روی تو توان دید نگاهم

در زلف تو تا روز جزا مانْد به‌زنجیر
ای‌کاش به‌روی تو نمی‌دید نگاهم

در دیدۀ تر بس‌که گره شد به‌سرِ هم
چون قطرۀ اشک از مژه غلطید نگاهم

ای سیم‌بدن، زلف تو را تابِ شکن نیست
بر گیسوی مُشکین تو پیچید نگاهم

ازبس‌که تو را آینۀ چهره بوَد صاف
هنگام تماشای تو لغزید نگاهم

از دیدۀ من راحت اگر رفته عجب نیست
در عشق تو خواب از مژه دزدید نگاهم

کس را نبُوَد طاقتِ نظّارۀ خورشید
زان‌رو به تماشای تو لرزید نگاهم

نظّاره‌ام ازبس‌که پریشان شده حامد،
چون اشک ز ابرِ مژه بارید نگاهم.

#حامد_شیرازی
(میر محمدعلی فرزند میر محمد مومن- سده ۱۱ ه.ق)

📚 لطایف‌الخیال
محمدصالح رضوی
نسخۀ دست‌نویس مجلس به‌شمارۀ ۱۱۷۰

#غزل‌های_هم‌آهنگ

خاکستر ققنوس
Telegram Center
Telegram Center
Канал