زادروز
#اسماعیل_خویی است.
خویی از پهلوانان دلیر شعر معاصر است. از آن اندک گروهِ شاعران است که هم فخیم است و هم نو، هم ریشه در سنت دارد و هم در هوای تجدد نفس میکشد. در هر قالب و هر فرمی که دست به آفرینش هنری زده است موفق بوده است. قصایدش استوار است، غزلهایش پر از ترنم و ترانه است، رباعیهایش مصداق کامل رباعیِ درخشان است و نیماییهایش هم پر از نوجویی در فرم و محتواست. شعرِ سپید و زیباییهایش را من نمیدانم و نمیشناسم که قضاوتش به عهدهٔ اهل فن باشد، بعید میدانم در آن وادی هم سربلند نباشد.
اما
خویی در غربت ناسزاواری گرفتار آمده است. هم غربت مکانی که در بیدرکجای لندن گرفتار آمده است و هم از آن بیشتر غربت فرهنگیِ ناسزاواری که بر او رفته است. بسیاری از کسانی که حتی خود را شاعر میخوانند و میدانند هم شعری از این بزرگ نخواندند و نمیدانند، در حالی که سزاوار است که شعرِ
خویی بر زبان تودهها هم جاری باشد، چرا که بسیاری از شعرهایش فضل است و حکمت:
با یک دلِ غمگین به جهان شادی نیست
تا یک دهِ ویران بوَد آبادی نیست
تا در همهٔ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
اگر از من بپرسند که سه شاعر بزرگ ایران که در قید حیات هستند را نام ببر، در کنار
#سایه و
#شفیعی_کدکنی بیگمان از
خویی نام خواهم برد، هم آن شاعری که گفت:
شیرینیِ لبانِ تو فرهادی آورَد
دلخواهی آنقدَر که غمت شادی آورَد
جز عشق دلنشینِ تو کآرامِ جانِ ماست
دامی ندیدهایم که آزادی آورَد
غربت ناسزاوار فرهنگیاش دلایل فراوانی دارد، یکی از آنها برخورد تندِ
خویی با ایدئولوژی است که این هم خود یک نوع ایدئولوژی است. من در این برخوردِ تند با
خویی همداستان نیستم، اما او بزرگ است و من آن نیستم که بر بزرگان خرده بگیرم. زمانه قضاوت خواهد کرد. شعرِ
خویی خواهد ماند حتی اگر ایدههای او سزاوار ماندن نباشد یا باشد. شاعرانِ ما اصولاً در هوای ایدئولوژیهای چپ و راست نفس کشیدند و قلم زدند، اما شعرشان برتر از آن ایدئولوژیها به ما رسیده است. گیرم
#شاملو هم از تمایلهای تودهایاش دست کشیده باشد، اما شعرش برای
#وارطان و
#کیوان فارغ از ایدئولوژی زنده ماند و به ما رسید، سریعتر از حرکت ایدئولوژی و به دور از مرگ ایدئولوژی.
من در این غربتِ تهران به
خویی در آن غربتِ لندن سلام میگویم و برایش آرزوی سلامتی و شادی دارم. برای او که در وطنش کتابش چاپ نمیشود، اما "از کهنه شدن شراب کی میترسد؟"
ماهی ز گزندِ آب کی میترسد؟
از گم شدن آفتاب کی میترسد؟
گو نگذارند شعرِ من چاپ شود
از کهنه شدن شراب کی میترسد؟
#جویا_معروفی@jooyamaroofi1