•وقتی کسی باهات هم ارتعاش نیست، اون شخص چالشهایی رو در مسیرت درست میکنه تا تو اذیت بشی، ناامید بشی و از عالم و آدم شاکی بشی تا حدی که پیام رها کردنش رو دریافت کنی. پس اگه میبینی کسی توی زندگیت هست که دوسش نداری، بدون که قسمتی از وجودت هنوز باهاش هم ارتعاشه که نگهش داشتی. باید در درون خودت کاوش کنی و ببینی کدوم ویژگی رو داری که باعث میشه هنوز با اون فرد در ارتباط باشی. همه ی این آسیب هایی که افراد به تو میزنن فقط به این خاطره که جهان به تو یادآوری کنه که چقدر آدم مهمی هستی و قدر خودتو بیشتر بدونی و برای خودت بیشتر ارزش قائل بشی!
•تا حالا دقت کردین وقتی شدیدا چیزی رو میخواید به نظر دست نیافتنی میاد؟ عجیبه که وقتی تمرکزتون روی به دست آوردن چیزیه انگار عالم اونو از دسترس شما دور میکنه. اما واقعیت اینه که عالم علیه شما نیست! بلکه داره هدایتتون میکنه. وقتی شدیداً روی موضوعی تمرکز میکنیم نوعی مقاومت رو ایجاد میکنیم و به قدری انرژی صرف خواستنش میکنیم که یادمون میره خودمون رو منطبق با خواسته حقیقیمون بکنیم. عزیز من عالم با زور کار نمیکنه، بلکه جاریه. وقتی رها میکنی اعتماد داشته باش و باور کن چیزی رو که میخوای در راهه، اون موقعست که همه چیز بدون زحمت سرجای خودش قرار میگیره. دفعه بعد که نااُمید شدی یادت باشه عالم طبق زمانبندی خودش عمل میکنه نه طبق زمانبندی تو، به این فرآیند اعتماد کن.
•شاید هرکسی رد شد یه سیلی بهت زد و رفت، شاید از بچگی خانواده پدر و مادرت اذیتت کردن، شاید امروز که این متن رو میخونی، احساس کنی دردمندی یا احساس کنی اونقدر هرکسی از یه سمتی بهت آسیب زده که دیگه کل پیکره روانت درد میکنه و فکرت مشغوله، میبینی که دیگه با هرچیزی خوشحال نمیشی، شاید هم تصاویر خیانت جلوی چشمت باشه، شاید حرفای اونی که دوستش داشتی توی گوشت باشه که قلبتو شکست و شاید زخمی خانواده ایی هستی که همیشه براشون حامی بودی و دوستشون داشتی ولی از تو سوءاستفاده کردن و الان احساس میکنی دیگه چی میتونه تورو خوشحال کنه؟ میدونم شاید انرژی منفی و احساس نا امنی تموم زندگی تورو پرکرده باشه، اما هنوز یکی هست که کنارته و میتونی بهش اعتماد کنی. تو بهش خیانت نکن، تو عشقتو ازش دریغ نکن، تو بهش بی توجهی نکن. شفای همه ی اون زخم ها از توجه و عشق تو به خودت شروع میشی. اول از همه خودت رو ببخش و با خودت آشتی کن و دست از سرزنش کردن خودت بردار و بعد شروع کن با عشق واقعی از تمام وجودت دیگران رو که بهت آسیب رسوندن ببخش به این چشم که اونا آموزگارانی بودن برای درس دادن به تو تا برگردی و به خودت یه سر بزنی و خودتو بغل کنی!
•مشکلات به معنای واقعی وجود ندارن. اونا صرفا رویداد هایی هستن که زندگی در مسیرمون قرار میده. این ما هستیم که با برداشت ها، قضاوت ها و تفسیر هایی که به این اتفاقات نسبت میدیم، اونارو به شکل مشکل میبینیم و خودمون رو گرفتار فشار های ذهنی و احساسی میکنیم. اگر بتونیم از زاویه ایی فراتر نگاه کنیم، خواهیم دید که هر چالشی یا هر مانع فقط یک واقعیت ساده است که خودش معنا و احساس نداره. این ما هستیم که با ذهنمون معنا میسازیم و در این ساختن، گاهی خودمون رو زندانی میکنیم. شاید وقت اون رسیده که رها بشیم از این چرخه و به جای واکنش نشون دادن به زندگی، اون رو همونطور که هست بپذیریم و به قدرت درونیمون برای عبور از هر مرحله اعتماد کنیم.
•سر سنگین باشی، پشت سرت حرف میزنن. شوخ طبع باشی، پشت سرت حرف میزنن. عزیزانم، هرطور که باشین، بازم پشت سرتون حرف میزنن. آیا از خدا بزرگترم داریم؟ خیر. اما این روزا پشت سر خدا هم حرف میزنن. حتما شنیدید که وجود خدا رو تکذیب میکنن، پس بدون ترس و واهمه، با قدرت خودتون باشین. این مردم با دهن باز و مغز بسته، خالق خودشون رو هم زیر سوال بردن، چه برسه به من و شما. راحت باشین و بدونید که هیچ چیزی در این دنیا ارزش اون رو نداره که ما برای دیگری، دست از خودمون بودن برداریم و از خود اصلیمون فاصله بگیریم!
•امروز رو به داشته هات فکر کن، به دستاورد های هرچند اندکی که داشتی، به کارهای خوبی که در حق آدما انجام دادی، امروز رو قدردان باش، قدردان تمام چیز ها و آدمای خوبی که خداوند برای تو مقدر کرده، قدردان تموم تلاش هایی که داشتی، تموم راه هایی که رفتی و تموم دلخوشی هایی که به دست آوردی. امروز رو لبخند بزن، آروم باش و به افق های روشن تر زندگیت فکر کن. امروز رو عمیق تر نفس بکش و دقیق تر نگاه کن و رها باش و بزار جزئیات کوچیک اطرافت تورو به وجد بیارن و ساده ترین اتفاقات عمیقا خوشحالت کنن. امروز در زاویه دیگه ایی بایست و به جهانت جور دیگری نگاه کن.
•ثروت هر آدمی آگاهی اونه. وقتی تو رشد میکنی، وقتی بینشت تغییر میکنه، ممکنه برسی به جایی که شخصی رو که در گذشته حتی تصورش رو هم نمیکردی که بهش نه بگی، الان بهش نه میگی و راحت ازش میگذری. چون مدار انرژیکت تغییر کرده! پس از قابلیتهای درونی خودت استفاده کن، اون مال زمان قدیم بود که آگاهی براشون مهم و در دسترس نبود بخاطر همین میگفتن باید بسوزی و بسازی، الان اینجوری نیست این سوختن میتونه کمتر باشه یا تعریف این سوختن دیگه مجزا شده، این سوختن الان دیگه تبدیل به یک رشد میشه که حالا وقتی میسازی آگاهانه از ریشه میسازی، هم خودت رو و هم زندگیت رو در تمامی حوزه ها چون جواب جواب تمامی سوال ها درون وجود خودته!
•خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان. اما به قدر فهم تو کوچک میشود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده میشود و به قدر ایمان تو کارگشا!
•اگر میخوای موهبت های الهی رو جذب کنی، اگر میخوای برنامه ریزی ها، تلاش ها، تلقین ها، تجسمات و تلاش های ذهنیت نتیجه بده، اگر میخوای دعاهات مستجاب بشه؛ اول از همه درون خودت رو خالی کن. ذهن و دل خودت رو از هر چیزی که بیهوده و زیان باره خالی کن. از کینه ها، نفرت ها، حس انتقام جویی، حسادت و حسرت، یاس و ناامیدی، بدخواهی بقیه خودت رو خالی کن. خالی کردن دل و ذهن از چیزای بیهوده، سبب پذیرش و جذب موهبت های الهی میشه. یکی از روش های خالی کردن دل و ذهن بخشیدن و رها کردنه. اگر کینه و نفرت چیزی بهت اضافه میکرد و یا میدونی که به کارت میاد حتما با خودت اون رو یدک بکش!
•به نظر من آدمی نیست که برای خودش رویایی نداشته باشه. هر کدوم از ما کلی آرزو داریم. فقط ممکنه اون هارو جدی نگرفته باشیم. شاید اون آرزوها برامون حکم یک دنیای ایده ال و غیر قابل دسترس داشته باشن که فقط بعضی وقت ها بهشون فکر کنیم تا از اون حس خوبی که میگیریم لبخند بزنیم. اما من میخوام بهت بگم که اگه اون آرزوها برای تو تبدیل به هدف بشن چه اتفاقی رخ میده؟ تو هر روز صبح که بلند میشی سعی میکنی یک قدم مثبت برداری تا به اون هدف برسی. بهت قول میدم حس خوبی که از این کار میگیری خیلی بیشتر از فکر کردن به اون آرزو هست. خسته میشی ها خیلی هم خسته میشی. زمین میخوری، حس میکنی دیگه پاهات جون ندارن که ادامه مسیر رو برن. اما همه اینا قسمتی از اون مسیر رسیدنه. تو هر بار که سختی صعود رو به جون بخری بعدش راحتی سرازیری رو هم با تمام وجودت حس میکنی. پس ازت میخوام الان دوباره یک سر به رویاهات بزنی تا ببینی کدوم یکی از اون ها قابلیت تبدیل شدن به هدف رو دارن و اینکه اگر قرار باشه یک قدم برای نزدیک تر شدن به هدفت برداری اون چیه؟ ببین قدم هایی که پولی نیست و میشه برای اهدافت برداری چه چیز هایی هستن؟ اگه اینطوری به قضیه نگاه کنی برات شفاف تر میشه!
•حق طبیعی حیات تمام ما آدم ها در سراسر عمرمون، اینه که صاحب تنی سلامت و زیبایی درخشان از انرژی نامحدود و سرزندگی و طراوت و شادمانی باشیم. به راستی که محدودیتی وجود ندارد! تنها جهل یا سوء تفاهم درباره ی ذات نیکی یا خداوند هست که با توانایی های خلاق نامحدود ما در هم آمیخته شده. محدودیت هایی که بر سر راه تندرستی و انرژی و نعمات و زیبایی های زندگی ما قرار میگیرند، تنها موانعی خود ساخته و مقاومت ما در برابر نیکویی و موهبتهای زندگی هست که پایه و اساس اون چیزی جز ترس و نادانی نیست! بدن ما صرفاً تجلی مادی آگاهی ماست. مفاهیم و آرمان هایی که ما درباره خود داریم، تندرستی و زیبایی یا بیماری و زشتی ما رو تعیین میکنه. هنگامی که عمیقأ مفاهیم و آرمان های خودمون رو عوض کنیم، وضع جسمانی و ظاهری زندگیمون هم طبیعتاً عوض میشه. تن همواره در حال دگرگونی است! هر لحظه درحال تجدید حیات و تجدید قوای خود است و برای این کار، به جز هدایت کردن ذهن، الگو یا چاره ی دیگری در اختیار نداره. هرچه هشیاری خودمون رو بیشتر به هستی والای معنوی خود نزدیک و متحّد کنیم، جسم ما نیز بیشتر کمال فردی ما رو متجلی خواهد ساخت.