به پختگی که برسی میفهمی خیلی جاها نباید جواب بدهی و نباید به هر دلیلی وارد نبرد با آدمها شوی. به پختگی که برسی میفهمی ضرورتی ندارد با دیگران بابت رفتارها و نظراتشان بجنگی و سعی کنی دیدگاه آنان را تغییر بدهی. به پختگی که برسی میفهمی باید آرام باشی و رها، چون توضیحات اضافه و تلاشهای بیهوده، فقط وقت و انرژی تو را تلف میکنند.به پختگی که برسی در مقابل قضاوتها و حرفها خم به ابرو نمیآوری، فقط لبخند میزنی و به راهت ادامه میدهی و کار خودت را میکنی🌱ᥫ᭡
یکوقتهایی دنیا آدمهای ناجور را مقابل راهت قرار میدهد تا تو قدردان آدمهای جورِ جهانت باشی. یکوقتهایی بد میبینی تا بعد از آن چشمهایت را خوب باز کنی و بیننده و شکرگزار خوبیها باشی. یکوقتهایی غمگین میشوی تا عمیقتر شاد بشوی و فرصتهای شادمانیات را غنیمت بشماری. خوار میشوی تا عزتی که داری به چشمت بیاید و غریب میشوی که آشنا بمانی و طرد میشوی تا از فرصتهای دوست داشته شدنت لذت ببری. دنیا جایگاه متضادهاست، باید مخالف چیزی را تجربه کنی تا قدردان موافق آن باشی، باید نداشته باشی و باید سخت بجنگی و باید سخت به دست بیاوری تا وقتی رسیدی و وقتی داشتی، بدانی که چه فرق بزرگیست میان داشتن و نداشتن، رسیدن و نرسیدن، محروم ماندن و در رفاه بودن. تا خوب مراقبت کنی، خوب شکرگزار باشی و خوب احساس خوشبختی کنی🌱ᥫ᭡
خواهش میکنم این یادت بمونه مارتین. اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتهای هیچ وقت برای برگشت دیر نیست. حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه. نترس از اینکه هیچی به دست نیاری🌱ᥫ᭡
از یک جایی به بعد تن میدهی به هرآنچه که هست و دست میکشی از هرآنچه که نیست و آرام مینشینی و زندگیات را میکنی و اهمیتی نمیدهی به توقعات و آرزوهات و نمیخواهی که اهمیت بدهی چرا که میدانی اهمیت دادن به دویدن، وقتی پایی برای دویدن نداری، حرص خوردن و عذاب کشیدنِ بیهودهست. از یکجایی به بعد نه تنها اندوه و مشکلاتت را به رسمیت میشناسی، بلکه مینشینی و با آنها چای مینوشی و برایشان خاطره تعریف میکنی!!! از یک جایی به بعد دیگر همین است که هست!!! تا پیش از آن هرکار کردهای، کردهای ولی از آن نقطه به بعد بهترین کاری که میتوانی بکنی این است که هر آنچه داری و هست را بپذیری و سر به زیر و آرام، زندگیات را بکنی🌱ᥫ᭡