#برگی_از_کتاب #اقتصاد #سیاست #جامعهشناسی⚪ در باب خردگرایی صنعگرا و خردگرایی تحولی
📚 برخلاف آنچه اغلب تصور میشود، منشأ انتزاع فعالیت آگاهانهٔ ذهن بشر نیست، بلکه الگوها یا قواعد رفتاریای است که در فرایند سازگاری انسان با محیط اطراف خود و دیگر انسانها به طور خودجوش پدید میآیند. هایک به شیوایی بیان میکند که انتزاع محصول ذهن نیست بلکه چیزی است که ذهن از آن تشکیل یافته است. از واقعیت تقدم انتزاع به ذهن آگاهانهٔ انسان این نتیجه حاصل میشود که بخش مهمی از قواعد انتزاعی رفتار انسانها و در نتیجه نهادهای بشری مانند زبان، اخلاق، بازار و غیره نظمهای خودجوشی هستند که ذهن انسان در طراحی عامدانهٔ آنها نقشی نداشته است.این نظمها در جریان سازگاری انسان با محیط از طریق فرایند آزمون و خطا و بقای اصلح به صورت تحولی شکل گرفتهاند، از این رو هایک رویکرد تحلیلی خود را «خردگرایی تحولی مینامد. در مقابل این رویکرد، «خردگرایی صنعگرا» قرار دارد که طبق آن انتزاع صرفاً به عنوان خاصیت اندیشهٔ آگاهانه تصور میشود. بر اساس این رویکرد، همهٔ نهادهای بشری برای نیل به اهداف معینی توسط ذهن بشری ابداع شدهاند، بنابراین همهٔ نهادهای نامطلوب و ناکارآمد را میتواند کنار گذاشت و نهادهای جدیدی را جایگزین آنها کرد. یعنی کل
جامعه را میتوان در تمام ابعاد و اجزای آن از نو عامدانه طراحی کرد و ساخت. از این رو هایک بر این عقیده است که مهمترین چالشهای دنیای کنونی، از عرصههای علمی گرفته تا سیاست و ایدئولوژی، ناشی از اختلافات فلسفی این دو مکتب فکری است.
📚سوسیالیسم در اشکال گوناگون آن بارزترین مصداق صنعگرایی در عصر جدید است اما همانگونه که هایک خود بارها خاطرنشان کردهاست، تنها مصداق آن نیست. صنعگرایی میتواند از نوع چپ، راست یا حتی محافظهکار باشد. همچنان که پاسکال سالَن تاکید میورزد، در خصوص صنعگرایی، تمایز میان چپ و راست معنای خود را از دست میدهد. زمانی که راستها همانند چپها میخواهند
جامعه را بر حسب دیدگاههای خاص خود و اهداف مشخص طراحی کنند همگی در جبههٔ صنعگرایان قرار میگیرند. محافظهکاران میخواهند وضع موجود را حفظ کنند و ترقیخواهان مایل به تغییر آن هستند اما هر دو با تحدید حقوق و آزادیهای فردی شهروندان به اهداف خود نائل میشوند. صنعگرایی عبارت است از فرایندی که طی آن به جای اعتماد به آزادیها و ابتکارات فردی که منتهی به شکلگیری نظمهای خودجوش میشود، نظمهای سازماندهی شده و هدفمند به کلیهٔ آحاد
جامعه تحمیل میشود. در این فرایند هرکس و هرگروهی، چه چپ و چه راست، میخواهد طبق دیدگاهها و اهداف خود
جامعه را «بسازد». میل به ساختن
جامعه یا صنعگرایی موجب میشود که افراد تبدیل به وسیلهای برای سازماندهی
جامعه شوند و پیروی از قواعد کلی و همه شمول که در نتیجه آن آزادیها و حقوق فردی و نیز نظمهای خوجوش شکل میگیرند، جای خود را به اطاعت از دستورات حکومتی بدهد. با تبدیل
جامعه از نظم خودجوش به نظم سازماندهی شده نه تنها آزادی محو میشود بلکه به عللی که هایک توضیح میدهد
جامعه به شدت دچار فقر اطلاعاتی شده و توان استفاده از استعدادهای فردی را از دست میدهد. هایک هشدار میدهد که با غلبهیافتن تدریجی صنعگرایی، آزادی به عنوان مهمترین دستاورد تمدن جدید و به تبع آن کل این تمدن در معرض مخاطرات جدی قرار گرفته است.
منبع:
از مقدمهٔ مترجمان کتاب «قانون، قانونگذاری و آزادی»
اثر فردریش فون هایک
ترجمه مهشید معیری و موسی غنینژاد
نشر دنیای اقتصاد
کانال تلگرام آرمانشهر
@globalutopia