زره نپوشیدم _کفن به تن دارم میان رگ هایم _ خون حسن دارم
ز جام وصل _ خدا لبریزم سپاهی را من_ بهم میریزم اباعبدالله زنم زجان نعره _ نوای جاءالحق ز هم بپاشم من _ قبیله ی ازرق به اذن سقا _ نمودم غوغا شده تکبیرم_ انا ابن الزهرا اباعبدالله همینکه افتادم _ به زیر دست و پا کشیده شد قدّم _به سم مرکب ها
شدم به دنبالت _ غریب و سرگردان بخاطر زینب _ بخوان کمی قرآن
بریز اشک غم _ به حال زینب چه زیبا گشتی _ هلال زینب اباعبدالله به خنده با انگشت _ مرا نشان دادند به حال و روز من _ سری تکان دادند
سوالی زینب _ ز این ها دارد مگر آواره _ تماشا دارد اباعبدالله دلم گره خورده _ به موی تو انگار گلایه دارم از _ شلوغیه بازا نبودم یک شب _ کنارت دلبر تنور خولی _ چه کرده با سر اباعبدالله