اشعار قاسم نعمتی

#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
Канал
Логотип телеграм канала اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irПродвигать
6,84 тыс.
подписчиков
475
фото
229
видео
193
ссылки
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
السلام علیک یا حسن بن علی المجتبی

ای سفره دارِ شهر کرم دارها حسن
هستند خادم تو حرم دارها حسن
تو‌در جمل امیر علمدارها حسن
غم می بری ز صورت ِ غم‌دارها حسن

در آسمان چشم سیاهت هوایی ام
شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام

از راه دور دست تمنا گرفته ایم
عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم
دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم
هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم

بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث می برند

چشمان ما به سوی درِ بسته ی بقیع
بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع

ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم
با گریه شبنمی سرِ این قبر می زدیم

قربان آن جگر که چهل سال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود

چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش

آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها
بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها
یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها

دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد

لعنت به هر کسی که تو را  بد صدا زده
زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده
صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده

آری چکیده ی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی

با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم

بیرون بریز خون جگر های خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن

خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی

گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند

دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد
آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد

خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است

در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند
پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند
زنها و دختران همه آواره میکنند

زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
@ghasemnemati
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️ روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیهماالسلام» در لحظات احتضار...

در نقلی آمده است:
وقتی‌که سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین برادر گریه می‌کردند، امام حسن علیهالسلام به او فرمودند:

یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی
▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است.

فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا
▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح می‌کنند.

و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها
▪️و شقی ترین این امت بر سینه‌ات بالا می‌رود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد می‌دهد: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی می‌کند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند.

و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك
▪️ و اهل و عیالت به إسارت می‌روند و فرزندانت یتیم می‌شوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل می‌کنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه می‌کنند.

فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا
▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو می‌بودم و از تو دفاع می‌نمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست.

📚معالی السبطین ص۶۲
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️ سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار إمام حسن علیهالسلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ...

در نقلی آمده است:
امام حسن علیهالسلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهما‌السلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود:
ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش می‌کنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهم‌السلام نموده اند.

ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه
▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت.

هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیهالسلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیم‌تر از مصیبت من است و سختی‌های تو بزرگ‌تر از سختی‌های من است.

📚معالی السبطین؛ ص۴۸
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#نوحه_دهگی

تجلیِّ اسم ِ _ هوالکریمی تو
گره گشای ما _ از آن قدیمی تو

سلام ٌ علی _ فوادُالزّهرا
پناهم هستی _ بگیر دستم را
حسن یا مولا

چه امتحانی تو _به کوچه پس دادی
تکان پر و بالت _ در آن قفس دادی

توهم بامادر_ تکانی خوردی
چگونه اورا _به خانه بردی
حسن یامولا

کنار قبر تو _ حسین زمین خورده
ولی کجا دستش _ سوی کمر برده

زغصه پشتِ _ حسینت تا شد
که روی دشمن_ به زینب واشد
حسن یامولا

#قاسم_نعمتی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#نوحه_دهگی
@ghasemnemati_ir
نوحه امام حسن علیه السلام
#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام


هم کریمی تو هم آقایی
تو بزرگ بنی الزهرایی
حسن جان حسن جان یامولا

اگرچه بی حرم هستی تو
ولی رب الکرم هستی تو
شک ندارم به جان زهرا
شفیع محشرم هستی تو
حسن جان حسن جان یامولا

مثل خورشیدِ پشت ابری
تکه سنگی به روی قبری
بین کوچه تو ثابت کردی
بعد حیدر خدای صبری
حسن جان حسن جان یامولا

ضربه ای طاقتت را برده
دیده ای روی سیلی خورده
چونکه تنها تو می دانستی
علت صورت خون مرده
حسن‌ جان حسن جان یامولا

مادر تو سرش پایین بود
آنکه زد ضربه را بی دین بود
صورت از هر دو سو پاشیده
دست آن بی حیا سنگین بود
حسن جان حسن جان یامولا

خون و تشت و نگاه زینب
می کشد کجا راه زینب
شهر شام
حسن جایت خالی
خنده ها شد به آه زینب
حسن جان حسن جان یامولا
#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
@ghasemnemati_ir
📜 إعتَنَقَهُ و جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما.
▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌
علیه دستان مبارکش را به گردن قاسم علیهالسلام انداخت و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند.

📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴

@ghasemnemati_ir

#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_علیه_السلام

🩸ای‌کاش هزار قاسمِ من فدا بشود اما خاری به پای برادرم حسین «صلوات‌الله‌
علیه» نرود …

در نقلی آمده است:

🥀 لحظات احتضار
امام حسن علیهالسلام بود که دائم از هوش می‌رفتند و سپس به هوش می‌آمدند. یک‌بار به هوش آمدند، با صدای بی‌رمقی فرمودند: برادرم حسین «صلوات‌الله‌علیه» کجاست؟

🥀 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: به روضه منوّره رسول خدا صلی‌الله‌
علیه‌وآله رفته تا برای شما دعا کند!

🥀 پس
امام حسن علیهالسلام آهی کشید و فرمود: چه نعمت خوبی‌ست که شخصی در حال جان دادن باشد و برادرش بالای سرش باشد! ای‌خواهرم زینب! در دنیا مصیبتی بزرگ‌تر از مصیبت برادر نیست!

🥀 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: آری …برای خواهر، داغ برادر، بزرگ است اما برای مرد، داغ پسر سخت‌تر است.

🥀 در این هنگام
امام حسن علیهالسلام فرمودند: کاش هزار نفر مثل پسرم قاسم علیهالسلام شهید شوند ولی خاری به پای برادرم حسین صلوات‌الله‌علیه نرود!

🥀 ... پس
امام حسن علیهالسلام به زن و مرد بنی‌هاشم، مصیبت‌های کربلا را خبر داد و همه بسیار گریه کردند. تا اینکه امام حسن علیهالسلام فرمود:

📜 خدایا! شکرت که مُردم و ندیدم روزی که سر خونین برادرم حسین «صلوات‌الله‌
علیه» را به نیزه زده‌اند و در هر ولایت و مجلسی می‌گردانند!

📚 سحاب الدموع، نخجوانی، ص۱۳۶ (بازنویسی شده)

@ghasemnemati_ir

#حضرت_قاسم_علیه_السلام

🩸مانند ماه‌ْپاره‌ای از دل خیمه به سوی میدان شتافت و رجز می‌خوانْد …

در نقل‌ها آمده است:

📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ وهُوَ يَقولُ:
▪️او به ميدان آمد و در حالى كه اشك هايش بر گونه هايش روان بود، چنين رجز مى‌خواند:

📋 إن تُنكِروني فَأَنَا فَرعُ الحَسَنْ / سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَنْ
▪️اگر مرا نمى‌شناسيد، من شاخه حسنم. نواده پيامبرِ برگزيده و امين.

📋 هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَنْ / بَينَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَنْ
▪️اين، مولایم حسين
علیهالسلام است، بسان اسيرى در بند ميان مردمى (تشنه مانده) كه خدا کُنَد آن مردمان هیچ‌گاه از آب باران ننوشند!

📋 و حَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ،
▪️سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى‌مانْد. جنگيد و با وجود كمىِ سنّش، ۳۵ حرامی را به درک واصل کرد

🔖 حُمَيد بن مسلم، گوید:

🥀 من در لشكر ابن سعد بودم و به آن نوجوان، مى‌نگريستم. او پيراهنى و بالاپوش و كفش هايى داشت كه بندِ يك لنگه‌اش پاره بود، و از ياد نبرده‌ام كه لنگه چپ آن بود.

📚بحارالأنوار، ج۴۵ ص۳۴
📚المناقب، ج۴ ص۱۰۶

@ghasemnemati_ir

#حضرت_قاسم_علیه_السلام

🩸فهرست لینک دار مصائب و مقاتل حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

عمو به فدایت شود! تو را بعد از آنکه به «بلای‌عظیم» گرفتار شدی، به قتل می‌رسانند …

روضه‌خوانی جگرسوز حضرت قاسم
علیهالسلام درمیانه میدان | اسب‌هایتان را آب داده‌اید اما ...

ای عموجان! من چگونه شما را یکّه و تنها بین دشمنان ببینم؟!

از هوش‌رفتن سیدالشهداء و حضرت قاسم علیهماالسلام به وقت وداع | إمام حسین
علیهالسلام با چه وضعی قاسم علیهالسلام را روانه میدان نمود...

مبارزه جانانه حضرت قاسم
علیهالسلام با ازرق شامی ملعون...

وداع حضرت قاسم با حضرت زینب کبری علیهماالسلام...

سلام
امام هادی «علیهالسلام» در زیارت شهدای کربلا ،به حضرت قاسم علیهالسلام...

مانند ماه‌پاره‌ای از دل خیمه به سوی میدان شتافت و رجز می‌خوانْد …

گوشه‌ای از شجاعت جگرگوشه سردار جمل در میانه میدان ...

سیدالشهداء
علیهالسلام بدن مطهر حضرت قاسم علیهالسلام را کشان کشان به سمت خیمه می‌برَد...

نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم بن
حسن علیهمالسلام‌ | بر بدن مطهر قاسم علیهالسلام در حالی که زنده بود، اسب تاختند...

به خدا سخت است بر عمویت که او را صدا بزنی اما نتواند کاری برایت کند…

قاسم
علیهالسلام را سنگ‌باران کردند تا که او را از پای انداختند...

بابایت
حسن علیهالسلام کجاست تا که حال و روز تو را ببیند؟!

شرح جگرسوز اجازه طلبیدن حضرت قاسم از عمویش سیدالشهداء عَلَيْهِماالسّلام | خواندن عقد قاسم
علیهالسلام با دختر امام حسین علیهالسلام

وقتی‌که قاسم
علیهالسلام چشمان بی‌رمقش را باز می‌کند و سیدالشهداء علیهالسلام با صدای بلند بر بالین او گریه می‌کنند...

مادر قاسم
علیهالسلام از فراق او به حالت احتضار در آمده بود...

نوعروسان شامی، جمع شدند و سر مطهر قاسم
علیهالسلام را سنگ‌باران کردند …
السلام علیک یا حسن بن علی المجتبی

ای سفره دارِ شهر کرم دارها حسن
هستند خادم تو حرم دارها حسن
تو‌در جمل امیر علمدارها حسن
غم می بری ز صورت ِ غم‌دارها حسن

در آسمان چشم سیاهت هوایی ام
شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام

از راه دور دست تمنا گرفته ایم
عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم
دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم
هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم

بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث می برند

چشمان ما به سوی درِ بسته ی بقیع
بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع

ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم
با گریه شبنمی سرِ این قبر می زدیم

قربان آن جگر که چهل سال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود

چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش

آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها
بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها
یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها

دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد

لعنت به هر کسی که تو را  بد صدا زده
زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده
صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده

آری چکیده ی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی

با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم

بیرون بریز خون جگر های خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن

خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی

گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند

دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد
آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد

خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است

در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند
پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند
زنها و دختران همه آواره میکنند

زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
@ghasemnemati
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️ روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیهماالسلام» در لحظات احتضار...

در نقلی آمده است:
وقتی‌که سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین برادر گریه می‌کردند، امام حسن علیهالسلام به او فرمودند:

یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی
▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است.

فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا
▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح می‌کنند.

و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها
▪️و شقی ترین این امت بر سینه‌ات بالا می‌رود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد می‌دهد: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی می‌کند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند.

و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك
▪️ و اهل و عیالت به إسارت می‌روند و فرزندانت یتیم می‌شوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل می‌کنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه می‌کنند.

فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا
▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو می‌بودم و از تو دفاع می‌نمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست.

📚معالی السبطین ص۶۲
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️ سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار إمام حسن علیهالسلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ...

در نقلی آمده است:
امام حسن علیهالسلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهما‌السلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود:
ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش می‌کنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهم‌السلام نموده اند.

ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه
▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت.

هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیهالسلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیم‌تر از مصیبت من است و سختی‌های تو بزرگ‌تر از سختی‌های من است.

📚معالی السبطین؛ ص۴۸
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️ روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیهماالسلام» در لحظات احتضار...

در نقلی آمده است:
وقتی‌که سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین برادر گریه می‌کردند، امام حسن علیهالسلام به او فرمودند:

یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی
▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است.

فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا
▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح می‌کنند.

و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها
▪️و شقی ترین این امت بر سینه‌ات بالا می‌رود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد می‌دهد: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی می‌کند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند.

و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك
▪️ و اهل و عیالت به إسارت می‌روند و فرزندانت یتیم می‌شوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل می‌کنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه می‌کنند.

فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا
▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو می‌بودم و از تو دفاع می‌نمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست.

📚معالی السبطین ص۶۲
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️ سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار إمام حسن علیهالسلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ...

در نقلی آمده است:
امام حسن علیهالسلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهما‌السلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود:
ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش می‌کنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهم‌السلام نموده اند.

ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه
▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت.

هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیهالسلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیم‌تر از مصیبت من است و سختی‌های تو بزرگ‌تر از سختی‌های من است.

📚معالی السبطین؛ ص۴۸
Forwarded from اشعار قاسم نعمتی (قاسم نعمتی)
غزلی تقدیم به مولی الکریم
امام حسن مجتبی علیه السلام

مرام و معرفتش مادرانه بود حسن
به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن
نجف برای علی، کربلا برای حسین
مدینه خادمی مادرش نمود حسن
تمام راه نجف تا به کربلا دیدم
نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن
گمان کنم که به گوشم بجای لالایی
به گریه مادرم آهسته می سرود حسن
کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه
مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن
به روی باز شده همدم ِ جزامی ها
کریم شهر مدینه خدای جود حسن
همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین
ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن
شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد
نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن
زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش
خدای نگذرد از آن زن حسود حسن
به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند
میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن
ز کوچه مادر خود جمع کرده و برده
به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
@karimegharib