چالشِ گفت‌‌وگو

Канал
Логотип телеграм канала چالشِ گفت‌‌وگو
@chaleshegoftegooПродвигать
35
подписчиков
اگر فقط یک بار با رعایت اصول گفت‌وگو با یکدیگر سخن بگوییم، چند گام به توسعه‌ی پایدار در تمام ابعاد نزدیکتر شده‌ایم... 🌷بنياد توسعه صلح و مهرباني هاي كوچك🌹 ارتباط👇 goftegoo2018@gmail.com T.me/chaleshegoftegoo
🔲⭕️بی ناموس پدرت است!
مجتبی لشکربلوکی


ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدم‌ها میگیره. ‏وقتی به کسی می‌گویید «بی ناموس! ۲+۲ می‌شود ۴» نمی‌گوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بی‌ناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)

این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.

☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:

◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».

◻️مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید.  (رفرنس)

◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....

◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود (رفرنس).

◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمق‌ها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.

◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیت تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح می‌کنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی روید.

خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.

@Dr_Lashkarbolouki
هنر گفت و گو با طبیعت

دکتر محی الدین محمدخانی،
از اساتید شاخص روان شناسی تربیتی و اجتماعی حال حاضر ایران و ویژه کوردستانات است که سال ها  در راستای ادای مسئولیت اجتماعی و حرفه ای خود، جلسات سخنرانی، کارگاهی و بازآموزی را برای شهروندان، کارکنان و اساتید حوزه تعلیم و تربیت عمومی،حوزوی و عالی در مساجد، سازمان ها، مدارس و دانشگاه ها، داوطلبانه برگزار کرد و همان بذل تخصص و زکات حرفه اش، سبب شد روز به روز بیشتر و بیشتر در دل ها نفوذ کند و جغرافیای علاقه مندان و باورمندان به پندار، گفتار و کردارش را  به وسعت نشتیمان، گسترش دهد.

مفتخریم که در میانه دهه هشتاد و آنگاه که در کسوت خدمتگزاری دانشگاه آزاد اسلامی سردشت، بودیم از آن مقام عالی دعوت و کسب فیض بریم و بعدها نیز در ابتدای دهه ۹۰ شمسی، ازجانب کمپین ملی مهربانی های کوچک، محضرشان برسیم و ازشخص شخیص ایشان و مهربانوی همواره همراه و حامی شان، تجلیل کنیم.

سال هاست رشته پیوندمان، برقرار است و در سفر و حضر و به گاه در نظر غایب و در دل و شبکه های اجتماعی حاضر،  هر روز بیش از دیروز از محضرشان می آموزیم..

در این بُرش،
https://t.center/Sopskf/7040

آن بزرگوار از نقش پیشران حضور در طبیعت و اثرش بر پرورش مهارت گوش دادن و سخن گفتن، می گوید.

باید اینجا شاهدی بر مدعای آن بزرگوار باشیم که در تجربه زیسته و نیز دهه اخیر آموزش و مشاوره مان بدان نایل آمدیم و آن ماحصل حدود یک دهه تمرین مهارت های گفت و گو با نوآموزان کلاس های مهربانی، آشتی و گفت و گو بود.

یادش بخیر که در بازه آن یک دهه، مهارت آموزان کلاس گفت و گو را ترغیب می کردیم به دل طبیعت بروند و با بلوط ها، چشمه ها، پرندگان و حیوانات و گیاهان مورد علاقه شان،گفت و گو کنند،گوش دل به نجوای شان بسپارند و از روزگاران خوش و ناخوش خود برای شان، بگویند.

چه نکو دستاوردی بود که همزمان چند هدف تحقق می یافت:

①مهارت آموزان، تخلیه روانی می شدند و هر گردی بر ذهن و رنجشی بر دل و باری بر روح و روان داشتند، به جریان باد و باران و رودخانه و چشمه و آب و گذر زمان می سپردند و سبکبال می شدند.

②مهارت های گوش دادن، سخن گفتن و نوشتن شان تقویت می شد و در عمل دیدیم و ده ها نمونه هم شاهد مصور و مکتوب داریم.

③ قدر و قیمت گونه های درختی، گیاهی و جانوری و نیز ارزش عناصر چندگانه آب و باد و خاک و آتش را بهتر فهم می کردند و در گزارشات کاری، تحلیل ها و تفسیرهای کلاسی، به نقش غیرقابل انکار هر گونه و عنصر در غنای زیست جمعی، بیشتر وقوف می یافتند و این فهم موجد احترام بیشترشان در مواجهه با گونه ها و نیز مدیریت عناصر و انرژی های نهفته در طبیعت می شد و از طرفی نیز در پروژه های حفاظت، نگهداری و احیا نیز عاشقانه و خالصانه مشارکت می کردند.

شاهد این مدعا می تواند پروژه پرورش نهال در چهار روستای الگویی توسط مهارت آموزان این کلاس ها باشد که هر یک به سهم خود از یک تا یکصد و مواردی تا هزار و دو مورد هم تا شش هزار نهال بلوط را پرورش دادند و ماحصل همت پرورشی شان شامل بسیاری کنفرانس ها، همایش ها و جلسات و شهرهای مقصد سفر تسهیلگر صلح و مهربانی شان می شد که از جمله؛
حلبچه و سلیمانیه در اقلیم کوردستان،
ایروان در ارمنستان،
استانبول در ترکیه،
کیش در جنوب ایران،
ایرانشهر در شرق ایران،
لرستان و کردستان در غرب ایران،
گنبد کاوس در شمال ایران،
و تهران در مرکز بوده است.(گزارش تصویری هر کدام در صفحات مجازی بنیاد، قابل جست و جو و دسترسی است)

④ترویج فرهنگ صلح و محیط زیست و تبدیل نقشی دانش آموزان از نقشی پذیرنده و منفعل به نقش عامل و اثرگذار و سفیری فعال

در ابتدای دهه ۹۰ در آموزشگاه مهربانی شهید عظیمی سردشت، مهارت آموزان کلاس های دهگانه، موظف بودند هر هفته یک نماینده شان، گزارشی از پژوهش، یادگیری و خدمت ویژه اش به طبیعت و سایر زیستمندان یا فهم جدید حاصله از دانش روز را برای سایرین انتقال داده و باری نیز در نیمه دهه ۹۰، کاروانی از کودکان سفیر صلح، راهی تهران و موزه صلح شدند تا پیام صلح و مهربانی مردمان سردشت را منتقل کنند...


⑤تولید ادبیات تحقیقی مرتبط و همرسانی عصاره این تجارب زیسته و کنشگری های صلح ورزانه طی یادداشت ها(نمونه فعلی که مطالعه می کنید) و نیز مقالات کنفرانسی و واگویه های مناسبتی از روندها ورویه های پیش گفته و نتایج حاصله...


برگردیم به نغز گویی استاد محمدخانی، آن معلم و رفیق شفیق و واگویه پرفحوایش در نقش کم بدیل گوش سپاری به خروش رودخانه و صدای صخره ها و کوهستان و اثرگذاری اش بر یادگیری های دوران کودکی...

درود بر پیشگامان خوانش دقیق آموزه های طبیعت و همرسانی های سخاوتمندانه شان، که آموختیم در محضرشان🙏

🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#هنر_گفت_و_گو
#گفت_و_گو_با_طبیعت
#دکتر_محمدخانی
#رئوف_آذری
#آموزشگاه_مهربانی
#زنگ_گفت_و_گو
#مهارت_آموزی

@sopskf
Ⓜ️ معجزه ی گفت و گو

🏷 جایی که در آن گفتگو جریان ندارد، محیطی مناسب برای رشد مشکلات است.



🛄 مدرسه علوم انسانی
Forwarded from مهران صولتی
🔹 چرا در مدارس ایران از آموزش مهارت‌های زندگی خبری نیست ؟

@solati_mehran

مهران صولتی


آن‌چه از نظرات جامعه شناسان و روان شناسان مرتبط با مقوله تعلیم و تربیت بر می‌آید حاکی از آن‌است که در کشورهای توسعه یافته و پیشتاز در مقوله آموزش و پرورش از جمله فنلاند و ژاپن، اولویت نظام آموزش رسمی عبارت از آموختن مهارت‌های زندگی از قبیل اعتماد به نفس، تعامل سازنده با دوستان، تمایل به مشارکت در فعالیت‌های گروهی، مستقل بودن، قدرت مخالفت یا نه گفتن، قدرت حل مساله، تفکر منطقی، هنر گفت‌و‌گو، کنترل خشم، عزت نفس  می‌باشد.

به عبارت دیگر نظام آموزشی در کشورهای مذکور می‌کوشد تا با بهره‌گیری مناسب از سن پایین نوآموزان، گام‌های بلندی را در جهت پرورش شخصیت، جامعه پذیری و تربیت شهروندانی مشارکت‌جو، قانون‌محور و اخلاق‌مدار بردارد. اما در ایران اوضاع دیگرگونه است. دوران طلایی آموزش ابتدایی بیشتر صرف آموختن محفوظاتی می‌شود که از قابلیت عملیاتی شدن در زندگی آینده دانش آموزان برخوردار نیست.

فقدان زیر ساخت‌های مناسب جهت آموزش مهارت‌های زندگی، کلاس‌ها را به فضایی تکراری و کسل کننده با مطالب تکراری تبدیل کرده و حاکمیت گفتمان کنترل سخت افزاری، هر گونه تفاوت معنادار میان دانش آموزان با قالب استاندارد در ساختار بسیار متمرکز آموزش و پرورش را، به نوعی هم‌سانی و هم.شکلی ملال آور میان نوآموزان مبدل می‌کند. هم‌چنین  این تمرکز‌گرایی جایی برای مشارکت واقعی و معنادار دانش آموزان و جامعه در چگونگی مدیریت مدارس باقی نگذاشته است.

از  معلمان و دانش آموزان گرفته تا والدین و صاحب‌نظران، هیچ یک سهمی در تغییر این نظم متصلب آموزشی ندارند؛ از کلاس‌هایی که از دانش آموزان خسته و بی‌انگیزه انباشته می‌شوند، تا معلمانی که فقط قرار است بخشی از نیروی انتظامی باشند و تا والدینی که فقط به اندازه پرداخت شهریه و کمک مادی به مدرسه می‌توانند در این نظام آموزشی مشارکت داشته باشند، نمای کلی آموزش و پرورش ایران امروز را ترسیم می‌کند. مدارسی که می‌توان در آن سه تیپ از دانش آموزان را مشاهده کرد :

1⃣ دانش آموزان درسخوان (نه لزوما خلاق) که با ذوب شدن در دیگری بزرگی به نام کنکور، می آموزند که بزرگ‌ترین مهارت زندگی، عبارت از حضور در کلاس‌های کنکور و آموختن مهارت‌های پیچیده تست‌زنی می‌باشد. کاهش تفریحات، کنار گذاشتن معاشرت با دوستان، محبوس کردن خود در اتاق، غیرسیاسی شدن فزاینده و بی‌تفاوتی نسبت به فرآیندهای اجتماعی در زمره سایر عادت‌های زندگی این گروه می‌باشد.

2⃣ دانش آموزان ارزشی (نه لزوما مستقل)  که با ذوب شدن در دیگری بزرگی به نام نظم ایدئولوژیک، می‌آموزند که ارزش‌های تیپ بهنجار یک دانش آموز مثبت را در خود نهادینه کنند. حضور در مجامع مذهبی، محدود کردن دایره خودی‌ها (تماس با غیرخودی‌ها می‌تواند موجب تشویش ذهن شود)، میل به هدایت و ارشاد، عادت به مونولوگ به‌جای دیالوگ، از جمله عادت‌های روزمره توسط این دسته می‌باشد.

3⃣ دانش آموزان متفاوت (تعدادشان رو به افزایش است) که نه می‌توانند در  کنکور حل شوند و نه قادرند سرباز خوبی برای نظم ایدئولوژیک باشند. دانش آموزانی که به راحتی اقتدار دبیران را در کلاس به چالش می‌کشند. کسانی که می‌کوشند تا مدل مو، لباس و رفتار متفاوتی را با تیپ بهنجار از خود نشان دهند. علاقه مفرطی به زیر پا گذاشتن استانداردهای موجود مدارس از خود نشان داده و عطش بسیاری به داشتن تجربه‌های جدید در هر زمینه‌ای دارند.

🔹 نکته پایانی: آموزش و پرورش ما به مهارت‌های زندگی نمی‌پردازد چون برای ما ایرانیان، زندگی یک متغیر مستقل محسوب نمی‌شود. زندگی برای ما ذیل جنگ، ایدئولوژی و غیریت‌سازی تعریف می‌شود. نظام آموزشی ما  به آموزش مهارت‌های زندگی بی‌توجه است چون زندگی امروز ما، گروگان محرومیت‌های دیروز و آرزوهای فرداست. همان زندگی که  درحقیقت هدف نیست، بلکه وسیله ای است در خدمت اهدافی که مشخص نیست تا چه حد واقع بینانه  انتخاب شده‌اند. در جامعه‌ای که هم‌چنان منقاد بودن برتر از منتقد بودن می‌نشیند و تبعیت گوی سبقت از استقلال می‌رباید، تفکر منطقی و هنر گفت‌و‌گو فقط می‌تواند زینت‌بخش کتاب‌های درسی و پیروی از مد زمانه تلقی شود.

@solati_mehran

#توسعه
#آموزش_و_پرورش
#مهارتهای_زندگی
🔺روحانی و زن جوان: سرشت یک جدال فرهنگی

آنچه دیروز در قم رخ داد، فارغ از مواجهەی زنی جوان و روحانی میانسال، رویارویی دو پیش فرض، دو اندیشه و فراتر از آن دو " ایران " بود.
تصادم محافظەکاری با لیبرالیسم، فضیلت با قانون، راست کیشی با تجدید نظر طلبی و ایران قرن 20 با ایران سدەی 21.

روحانی قمی که سوژەی رسانە ها شد، از جهانی آمده و بانوی جوان هم متعلق به جهانی دیگر است.
گرچە هر دو در یک شهر می زیند و به لحاظ نسلی تفاوتی معنادار با یکدیگر ندارند، اما در عوالمی متفاوت به سر می برند.
ایران امروز، کشور نشانەها و نمادها و تضادهاست.
دویست سال پس از مواجهه با امر مدرن - در خلال جنگ های ایران و روس - ایران نه کشوری توسعه یافته، بلکه در حال توسعه محسوب می شود.
گرچه درون آن هم شاهد همزیستی بخش ها و استان های  توسعه نیافته با مناطق در حال توسعه هستیم.
به سخن دیگر، شمال و جنوب تهران بە مثابەی استعارەای دیرین برای بیان نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، قابلیت تعمیم به سراسر کشور را دارد.

ایران فرادستان قومی و مذهبی، ایران ویژه خواران و نوکیسگان در کنار ایران فرودستان و محرومان و مغضوبان روی ایران زمین!

دولت ایران بسیار مشتاق است که در مقام سخنگوی جنوب جهانی و "رهبر جهان سوم" بجای " دمکراسی درون دولت - ملت ها" مدام بر " دمکراسی بین دولت - ملت ها " تاکید نماید.
این هم میراثی است که از قرن بیستم به ارث برده است.
احترام به حق حاکمیت و پرهیز از دخالت در امور داخلی و دموکراسی در روابط بین الملل، برای کشوری که در قرون نوزده و بیست مدام از سوی غرب تحقیر شده، تمنایی اساسی است.
اما تناقض این جاست که درک چندانی از درس های سدەی جدید وجود ندارد.
دنیای کنونی دوران احترام به حقوق فرد، بی طرفی عقیدتی دولت، فضیلت سامان یابی مدنی و بدون مداخلەی جامعە و پاسداشت چند فرهنگ گرایی است.
کشوری کە مدعی است در جهان باید مورد احترام قرار گیرد می بایست با شهروندانش با احترام رفتار کند.

هم اکنون در ایران می توان به تماشای جلوەهایی از جهان سنت و مدرن و پست مدرن در کنار هم نشست.
روحانی قمی که دمی افتادن روسری مادر جوان هنگام شیر دادن به نوزادش را بر نمی تابد،
بعید است نداند که سونامی باهم باشیهای بدون ازدواج در حال فتح قلعەهای سنت و محافظەکاری در قلب پایتخت است.
یحتمل می داند ولی به پشتوانەی قدرت کە فضایی برای گفت و گو میان دیدگاه های مخالف باقی نگذاشته، به تحمیل ایدەی خود می پردازد.

فرانسیس فوکویاما، دە سال قبل " نهاد ناآرام " ایران را اینگونه وصف نمود:
ایران یک جامعه جنبشی است و بالقوه در معرض بی ثباتی اجتماعی قرار دارد.
پویایی سیاست آن از تضاد عمده ای ناشی می شود که میان ماهیت محافظه کارانه و روستایی ساخت قدرت با جمعیت متجدد و شهری وجود دارد که نیروی اصلی آن را زنان و جوانان تشکیل می دهند.
فوکویاما شکاف نسلی و جنسیتی را در کنار تنش آبی و گرمایش زمین، متغیرهای عمده ای نامید که تحولات اجتماعی ایران را میتواند آبستن خشونت سازد.

مطابق این نظر، مفاهمه و درک متقابل میان ذهنیت سنتی و محافظه کار مسلط، با نگرش مدرن و تحول خواه زنان و جوانان که اکثرا تحصیل کرده و متاثر از الگوهای جهان وطن هستند، به سختی امکان پذیر است.
آنچه این اندیشمند علوم سیاسی آمریکایی گفته، به نوعی تغییر کردن معادلەای است کە قبل از انقلاب وجود داشت.

ذهنیت حاکم بر رژیم پهلوی، شهری و غرب گرا بود و در تضاد با افکار و احساسات اکثریت روستایی مردم و شهرنشینان محافظەکار قرار داشت.
در حقیقت، قبل از انقلاب تفاوت میان "سطح زندگی " نخبگان حاکم و طبقەی برخوردار با میانگین جامعه به اندازەی امروز نبود.
اما شکافی عظیم در زمینەی " سبک زندگی " وجود داشت که در غیاب گفتگو و انسداد سیاست به انفجار منجر شد.
امروز اما تفاوت در هر دو حوزه - سطح و سبک زندگی - مشهود است. تفاوت بین دهک های اقتصادی منزجر کننده است و ردایی از جنس ریا الگوهای رفتاری و فرهنگی را در برگرفته است.

فرادستان سیاسی و اقتصادی می کوشند تنعم و دارایی شان را در زرورق زهد و پارسایی انقلابی بپیچانند تا از چشم مردم دور بماند.
کاری که اغلب بیهوده است و هر از گاهی از گوشەای واقعیت برملا می شود.
در حالی که رفتاری مشابه از سوی مردم هم در دهەهای گذشته پیروی و به رعایت هنجارهای رسمی تظاهر می شد، اما امروز شاهد زوال این عادتواره ها هستیم.
فرهنگ غیر رسمی که به پستو خزیده بود در حال بازپس گیری ساحت های علنی و فضاهای عمومی است و مقابله با آن تاکنون نتیجەای نداشتە است.
ایران بیش از هر زمانی نیازمند گفت و گوست و دولت در این باره مسئولیتی سنگین بر دوش دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from امروز وفردا
🆔️ @emrouzofarda1

📕📕📕ساختار سیاسی ناشنوا اهل گفت‌وگو نیست

فرشاد قربانپور/روزنامه نگار

🟥۲۳ تیرماه به پیشنهاد حسن روحانی و از سر تحقق برجام، روز گفت‌وگو و تعامل سازنده با جهان نامیده شد. این بخشی از برنامه حسن روحانی بود برای تنش‌زدایی با جهان و دوری از سیاست خارجی هیجانی.
اما گفت‌وگو پیش‌زمینه‌اش برداشتن اولین قدم در داخل است نه خارج.
یعنی نمی‌توان در درون سرکوب کرد اما در عرصه جهانی حرف از مدارا زد.
بنابراین سخن گفتن از گفت‌وگو به شان و شکل کسانی می‌آید که خود نیز اهل گفت‌وگو باشند.
منبر رفتن و سخن گفتن از خواسته‌های ریز و درشت سخنرانی‌ست نه گفت‌وگو.

🟥آمدن رئیس دولت به گفت‌وگوی ویژه خبری تلویزیون یک گفت‌وگوی ژورنالیستی معمولی و نه حتی چالشی است، گفت‌وگو که اصلا نیست.
شنیدن صدای مخالف و داد زدن از اینکه در ایران آزادی و دموکراسی است البته یک پُز سیاسی است که هم گوینده و هم شنونده می‌دانند هیچ پایه و اساس واقعی ندارد.

🟥همچنین گفت‌وگو را ریزدستان و زیردستان آغاز نمی‌کنند. بلکه همیشه قوی‌ترین دست باید بر طبل گفت‌وگو بکوبد و صدای دیگران را بشنود.
قوی‌ترین دست در ایران دست قدرت است که هیچ اهل گفت‌و‌گو و شنیدن صدای مخالف نیست.

🟥مفهوم گفت‌وگو برای حکومت‌ها یعنی اینکه مردم باید به آنچه دیکته می‌شود گوش دهند و این نظام سیاسی است که باید راست و غلط، خیر و شر و... را برای مردم تعیین کند.

🟥از دیدگاه هرم قدرت:
جمعیت یعنی آنان که در انتخابات شرکت می‌کنند.
مردم یعنی کسانی که در صحنه‌اند. یعنی آنان که در پامنبری، جلسات سخنرانی و نوحه و مصیبت حاضرند.
آرمان یعنی تعاریف و مفاهیم دستگاه تبلیغاتی.
آزادی یعنی سنتگرایان بتوانند مدرنیته را کنترل و تحت انقیاد درآورند.
امنیت یعنی به راحتی منتقد و معترض را به دادگاه بکشانند.
و...

چرا به چنین روزی افتادیم؟

🟥در واقع ملت و ساختار سیاسی به هنگامه گمگشتگی اشتراک‌ها می‌رسند، و آن زمانی‌ست که مردم و حاکمیت آرمان و گفتمان مشترکی بین خود حس نمی‌کنند.
در چنین زمانه‌ای، مردم آنچه را که نظام مسلط برزبان می‌راند نه باور دارند و نه می‌خواهند.
اما قدرت مسلط نیز از تک و تا نیفتاده، بازهم در پی آن است که پاسخ قدیمی را به پرسش‌ها نو بدهد که در ایران پوشاندن زوری لباس دهه ۶۰ بر تن جامعه جدید است.

🟥ساختار سیاسی تلاش می‌کند با آرمان‌سازی مداوم و جاسازی آن به عنوان گفتمان ملی، ریسمان مشترک ایجاد کند. اما مردم با آن آرمان‌ها احساس خویشاوندی نمی‌کنند.

🟥برای نمونه در ۴۲ سال گذشته تلاش شد تا از آمریکا و اسرائیل ستیزی، مبارزه با امپریالیسم، مستضعف گرایی، ام‌القرا،  تهاجم فرهنگی، جبهه مقاومت و... آرمان و هویتی مشترک ساخته شود.

🟥همچنین تلاش بیهوده‌ای شد تا با گرته‌برداری ناقص از امپراتوری باستانی ایران، و بازسازی آن در مفاهیمی همچون هلال شیعی و جبهه مقاومت، آرمانی ملی برای ایرانیان بسازند.

ساختارسیاسی تلاش می‌کند با هویت‌سازی، جامعه را به سمت مطلوب خود که بکشاند، اما جامعه، تناسبی بین خود و آن خواسته‌ها نمی‌بیند.
درنتیجه جامعه به این نتیجه می‌رسد که هدف نظام سیاسی از طرح مساله گفت‌وگو حقنه‌کردن هدف خودش است.

از این رو امروز هیچ ایده دیکته‌شده‌ای نیست که مردم با آن احساس خویشاوندی کرده، جزئی از آرمان خود دانسته و در آن مشارکت کنند.
بنابراین، ایده گفت‌وگو از پیش شکست خورده است.

🟥از سویی حکومت تلاش کرد تا طبقه‌ حقوق‌بگیر اما وفادار را ایجاد کرده و آنها را به عنوان مردم به نمایش بگذارد تا بتواند پشت واژه‌ مردم سنگر گرفته، کار خود را توجیه کند.

حکومت با تکیه بر این طبقه گوش به فرمان و وفادار، عملکرد خود را به عنوان خواسته جامعه، خانواده شهدا، مردم مسلمان و... اعتبار بخشید.
اما این واژه‌ها بسیار سیال بوده و با گذشت زمان بار معنایی ابتدایی خود را از دست دادند.
برای نمونه مفهوم "خانواده شهدا" در سال ۱۳۵۸ با سال ۶۸ و ۷۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ متفاوت است.
نظام‌‌ها تلاش می‌کنند از واژه‌ها به نفع خود استفاده کنند، اما آگاه نیستند که واژه‌ها در طول تاریخ تغییر مختصاتی می‌دهند.
به بیان دیگر  امروز، "مبارزه با امپریالیسم" و "حجاب سنگر است" دیگر جزئی از هویت همه جامعه نبوده و کوبیدن مشت محکم بر دهان استکبار اولویت نیست.
با این حال نظام همچنان بر آن شعارها تکیه کرده و آگاه نیست که همین‌ها عامل جدایی دولت-ملت شده است.
ایرانیان نیز همواره تلاش می‌کردند در صحنه اجتماعی برای تحقق خواسته‌های خود، آجرهای گفت‌وگو و مفاهمه را روی هم بگذارند، برخلاف جامعه، حکومت به سمت تفکری تک‌بعدی پیش رفت.

🟥امروز در زمانه جدایی و دوری مردم و دولت هستیم و نشانه‌اش نیز همین شروع به کار مجدد گشت ارشاد دیده می‌شود که یک تودهنی بزرگی به گفت‌وگو و صلح و دوستی است.

 👈⬅️امروز و فردا را در تلگرام دنبال کنید، این یک کانال خبری نیست.
🆔️ @emrouzofarda1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹وظیفه‌ی نسل ما احیای گفت‌وگوست

📌ما کجا باید گفت‌وگو را یاد می گرفتیم؟
📌آیا در مدرسه می‌توانیم گفت‌وگو را یاد بگیریم؟
📌آیا در مدرسه می‌توانیم تفکر و پرسشگری را بیاموزیم؟
📌چرا گفت‌وگوهای ما به توهین منجر می‌شود؟

گزیده‌ای از مصاحبه‌ی آقای مجتبی شکوری در برنامه‌ی کتاب‌باز را می‌بینید.

#گفتگو #مجتبی_شکوری

🆔 @dialoguecenter
Forwarded from جماران
♨️ هادی خانیکی: «فقر یا ضعف در گفت‌وگو» مانع جدی و عملی در تأثیرگذاری در حوزه فرهنگ، سیاست و اجتماع است

🔸هادی خانیکی روزنامه‌نگار و استاد ارتباطات «فقر یا ضعف در گفت‌وگو» را مانع جدی و عملی در تأثیرگذاری در حوزه فرهنگ، سیاست و اجتماع خواند و اظهار کرد: پزشکان من در شیراز دوستان صمیمی همدیگر بودند، آن‌ها می‌توانستند درباره بیماری من صحبت کنند؛ اما دکتر گوارش می‌گفت به انکولوژیست فلان چیز را بگو، دکتر آنکولوژیست می‌گفت فلان موضوع را به فلان دکتر بگو. یک روز به آن‌ها گفتم شما رفیق هستید، چرا با هم حرف نمی‌زنید؟ من متخصص نیستم که بگویم شیوه درمان را چطور پیش ببریم. روایت من از بیماری بود. مطالبی که اکرم در اینستاگرام نوشته بود، خواندم او هم زبان حالش وضعیت من است./ ایسنا

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1608964

🕌 @jamarannews
⚪️ زبان قدرت: زبان گفتگو با لویاتان

✍️ فرزاد کلاته
(پژوهشگر پویش فکری توسعه)

@pooyeshfekri

گزیده مقاله:

◽️ گفتگو، نیازمند زبان مشترک است.

◽️زبان مشترک، یعنی زبانی که برای هر دو طرف گفتگو، قابل فهم باشد.

◽️ گفتگو با لویاتان (و فهم رفتار آن)، فقط با «زبان قدرت» امکان پذیر است چرا که لویاتان، زاده قدرت (سیاسی) و رفتارش متاثر از قدرت است.

◽️ قدرت، یعنی «توانایی تحمیل اراده بر دیگران، حتی برخلاف میل آنها»، و بر اساس نوع ابزار که در فرایند تحمیل اراده به کار می‌رود، به سه نوع سیاسی (نیروی نظامی)، اقتصادی (نیروی مادی) و فرهنگی (نیروی فکری) قابل تقسیم بندی ست.

◽️ ابزار و توان جامعه در گفتگو با لویاتان، به میزان دسترسی جامعه به وجوه سه گانه قدرت بستگی دارد.

◽️ ولی نحوه استفاده جامعه از قدرت، به ماهیت جامعه بستگی دارد.

◽️ نحوه استفاده جامعه مدرن از قدرت متفاوت با جامعه سنتی ست چون جامعه مدرن واجد سه خصلت کلیدی: فرهنگ مدرن، گروههای انسانی مدرن و نهادهای مدنی ست و همین خصائل باعث گذار از لویاتان سنتی به لویاتان مدرن در جوامع مدرن شده است.

◽️ لویاتان مدرن، یعنی لویاتان مشروط به قانون.

◽️ ولی جامعه سنتی، فاقد خصائل نامبرده بوده و به همین دلیل و در بهترین حالت، فقط قادر به سرنگونی لویاتان و مجددا تاسیس لویاتان سنتی دیگری، ست؛

◽️ لویاتان سنتی، یعنی لویاتان قائم به شخص.

◽️ بنابراین، علاوه بر بُعد کمی قدرت، بعد کیفی قدرت نیز برای گذار از لویاتان سنتی به لویاتان مدرن و تحقق ثبات و توسعه پایدار، لازم و ضروری ست.

◽️ ارتقاء بُعد کیفی قدرت جامعه، امری تدریجی و زمان بر است و در نتیجه، گذار به لویاتان مدرن در کوتاه مدت امکان پذیر نیست.

📖 مطالعه متن کامل مقاله
📕 دانلود فایل پی ای دف مقاله
◀️چگونه در گفتگو با سوپری محله مغلوب شدم!

مهدی نصیری

وقتی جنسهایم را از یخچال و قفسه ها برداشتم و برای حساب کردن روی میز گذاشتم، حسین آقا، صاحب سوپری گفت: حاج آقا، چه خبر؟! این وضع تا کی قراره ادامه پیدا کنه؟ اینا چیکار دارن می کنن؟ قیمت دلار و سکه و گرانی لجام گسیخته را می بینی؟!
من که می خواستم با یک جمله پاسخی داده باشم، گفتم: والّا باید از خدا بخوایم اگر این مسئولان قابل هدایتند، هدایتشون کنه و گر نه ساقطشون کنه! حسین آقا پاسخ داد: حاج آقا! خدا هم تو تیم ایناست! جا خوردم و گفتم: حسین آقا! مشهور است که می گویند خدا جای حق نشسته و به موقع کارشو انجام میده. حسین آقا پاسخ داد: خب مشکل همینه که خدا جای حق نشسته و بلند نمیشه که حق بره جای خودش بنشینه!

من چنان منکوب و مقهور شدم که احتمالا قیافه ام دیدنی بود و کمتر پیش آمده بود در یک گفتگو، این جوری مبهوت و مغلوب شوم! کارتم را دادم و رمز را گفتم و کیسه خریدم را برداشتم و سوپر را ترک کردم و آمدم داخل ماشین نشستم. نای استارت زدن نداشتم. سرم را روی فرمان گذاشتم و نمی دانستم بابت این دیالوگ صورت گرفته، بخندم یا گریه کنم؟!

در ذهنم قیافه مقامات عالی جمهوری اسلامی را با عمامه و ریش و ادعاهای جانشینی پیامبر و مشابه حکومت امام علی ع بودن، و هر گاه دچار ترس می شوند ادعای حسینی بودن را مطرح کردن و هشدار دادن که مبادا از حمایت ما دست بردارید تا به سرنوشت توابین پس از واقعه کربلا دچار شوید، مرور کردم و با خود گفتم عجب خبطی مرتکب شدیم و به نام خدا و دین این مصائب را بر سر مردم آوار کرده ایم و ذره ای هم نمی خواهیم عمق فاجعه را بفهمیم و عقب نشینی کنیم.

آیا وقتی در هر سخنرانیِ مقامات عالیه سخن از خدا و پیامبر می گویند و همه امور به خدا ربط داده می شود و در واقعیت و محصول بیرونیِ این حکومتِ به نام خدا، جهنمی از ناکارآمدی و فقر و جهل و دروغ و استبداد و فساد و سرکوب وجود دارد، چرا طبیعی نباشد بسیاری از مردم به خدا و دین او بدبین شوند و گروه گروه از دین خارج شوند؟
وقتی چنین حکومتی یک لحظه دست از سر خدا بر نمی دارد و برای حفظ محبوبیت و مشروعیت در اقلیت طرفدار خود در خلآ ارائه یک کارنامه موفق، هر روز آویزان یک امر دینی و مذهبی می شود: یک روز اربعین، یک روز غدیر، یک روز اعتکاف، یک روز شهدا، یک روز فاطمیه، همه روز حجاب و...، آیا طبیعی نیست که تنفر و بیزاری از خدا و شریعت و شعائر و مناسک دینی را در میان اقشار کثیری از مردم بویژه جوانان ـ که نمی توان انتظار داشت تحلیل کلامی از توحید و فاعلیت خداوند در هستی و جامعه داشته باشند ـ پمپاژ کند؟ 

وقتی جامعه شاهد است هر هفته از برخی تریبونهای نماز جمعه، سخنانی سخیف و منبعث از اسلام جباری و نه رحمانی، مطرح می شود و امامان جمعه جانب اعمال غیرشرعی و غیرقانونی و سیاستهای غلط حکومت را می گیرند و حوزه ها و روحانیت شیعه و نهاد مرجعیت که روزی مفتخر به ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم بوده، در برابر این همه ناکارآمدی و تباهی به نام دین، سکوت پیشه کرده اند، نبابد به خدا و دین بدبین شوند؟!

مگر پیامبر خدا ص در آخرین خطبه خود در آستانه رحلتش به حاکمان بعد از خود هشدار نداد که مبادا مسلمانان را به تهیدستی و فقر مبتلا سازید و آنان را از دین خدا خارج کرده و به کفر بکشانید. (کافی ج ۱ ص ۴۰۶) مگر سیاستهای نظام دینی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، منجر به فقر و فلاکت و عقب ماندگی جامعه ایران نشده است؟!

آیا این ریش تا ریش، فقیه مجلس خبرگانِ نشسته در محضر رهبری، این روایات را ندیده اند؟! نکند اینان فقط همان بخش تقطیع شده روایت نبوی نصب شده بر بالای سر رهبری را در اجلاس اخیر خبرگان دیده اند که: الفقهاء امناء الرسل (فقیهان امینان پیامبرانند) اما ادامه آن را ندیده اند که:
"فقیهان امینان پیامبران هستند تا وقتی که داخلِ در دنیا نشوند. گفته شد: ای رسول خدا! منظور از داخل شدن فقیهان در دنیا چیست؟! فرمود: پیروی از حاکم؛ پس هرگاه چنین کردند از آنها درباره دین خود برحَذَر باشید"! (کافی، ج۱، ص۴۶) 

تا کی قرار است به نام حفظ نظام دینی، همه هنجارها و اصول اخلاقی و احکام شرعی و معیارهای عُقلایی نقض شود و حاکمیت به نصیحت و هشدار هزاران کارشناس و نخبه و دهها دوست و همکار سابق خود اعتنا نکند و همچنان خود را در آستانه رسیدن به قله تعالی و پیشرفت و گذشتن از پیچ تاریخی ای که لابد ولایت را بر جهان مسلط می کند، ببیند؟ آیا می خواهید برای بعد از خود سرزمینی سوخته از دیانت و مذهب در ایرانِ همیشه خداباور و خداپرست برجای بگذارید؟!
@nasiri1342238
Forwarded from ژیانەوە
بیماری اَلْکَنیسم اجتماعی ما

در مدرسه کلی کتاب خواندیم، شعر حفظ کردیم، تست زدیم، املاء نوشتیم، انشاء نوشتیم، اما کسی یادمان نداد که گفتگو کنیم.
صادقانه باید اعتراف کرد ما قادر نیستیم انتظارات، احساسات و انتقادات‌مان را به‌زبانی آسان، صریح و موثر به دیگران منتقل کنیم. از این‌رو با جامعه‌ای مواجهیم که نمی‌تواند گفتگو کند.
ما اَلْکَن شده‌ایم. ما حرف می‌زنیم اما گفتگو نمی‌کنیم.

سه مثال می‌زنم:
◾️اگر به گفته‌های مدیران در سازمان یا کشور دقت کنید، می‌بینید گاهی مدیران به‌جای این‌که مستقیم و در جلسات داخلی تفاهم کنند، در تریبون‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند. یکی امروز حرفش را می‌زند و دیگری هفته بعد در جمعی یا جلسه‌ای دیگر به بهانه‌ای جواب او را می‌دهد.

◾️وقتی با یکی از اعضای خانواده دچار مشکل می‌شویم، شروع می‌کنیم به بلندبلند فریاد‌زدن. در این حالت حرف می‌زنیم، اما گفتگو نمی‌کنیم.

◾️وقتی من به‌عنوان یک مدیر تصمیم می‌گیرم، تصمیمی که بر زندگی چندین نفر موثر است، اما خود را موظف نمی‌دانم که دلایل و چرایی آن را با کارکنان یا با مردم مطرح کنم. یعنی گفتگو بلد نیستم.

🔹تجویز راهبردی
۱. قضاوت خود را معلق کنیم و فعالانه گوش کنیم. باید یادبگیریم پیش‌فرض‌های خود را معلق کنیم. گفتگو با شنیدن آغاز می‌شود. در‌حالی‌که ما از گفتگو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن.
۲. جسارت سه‌کلمه‌ای داشته باشیم! شجاعت فقط فریاد کشیدن نیست. گاهی تمام شجاعت در سه کلمه خلاصه می‌شود:
«من اشتباه کردم!
»
تا چهل روز، هر روز به بهانه‌ای بگویید: من اشتباه کردم.
۳. این‌گونه صحبت کنیم:
- ساده یعنی به‌دور از پیچیده‌گویی
- محترمانه یعنی به‌دور از توهین و تحقیر و تهمت
- عقلایی یعنی با حساب و کتاب و شواهد روشن و دلایل شفاف

🟦 ملتی که مردمانش‌ نتواند با هم گفتگو کنند فروپاشی‌اش حتمی است چون به‌جنگ روی می‌آورند. گفت
‌وگو را از خانواده شروع کنیم.گفتگوی تمدن‌ها از درون خانه من و تو آغاز می‌شود!
نوشته‌ای از دکتر مجتبی لشکربلوکی

https://t.center/zhiyaneve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 ضرورتِ گفت وگوهای مدنی

حبیب‌الله پیمان در این گفتار،از ضرورتِ گفت وگوهای مدنی در میانِ افرادِ جامعه سخن می‌گوید/ کانال جرعه

@SHENAKHT12 @MostafaTajzadeh
آموزش و پرورش و فراخ سازی گفت و گوی همگانی
نگاهی به کتاب مایکل اپل : "آیا آموزش و پرورش می تواند جامعه را تغییر دهد؟"

کاترین رُز واین، از دانشگاه واشنگتن غربی/ نشریه "گفت و گوی آموزشی"/ 2014

برگردان : زنده یاد مهدی بهلولی

مایکل اپل، در کتاب تازه اش "آیا آموزش و پرورش می تواند جامعه را تغییر دهد؟" (2013) از ما می خواهد که به نقش آموزش و پرورش، به عنوان ابزاری "ذاتی" برای پدید آوردن تغییر در سطحی اجتماعی، به طور جدی بیندیشیم. در حالی که شخص چه بسا به پاسخی سرسری به این پرسش، که به جای عنوان این کتاب به کار رفته، بیندیشد اپل کمی سختگیرانه تر ما را به سوی پاسخی هل می دهد که همچون نوشتن روی آب می نماید : معلوم نیست، تا وضع چه باشد. او در پاسخش خواستار می شود که ما موشکافانه به این بیندیشیم که ما که هستیم، آن مردمی که آموزش و پرورش به آنها خدمت می کند که هستند، سرشت های بهتر ما ممکن است چه باشند، تجربه های ما چه بوده اند، چگونه دستکاری [crafting] تاریخی دانشگاهی ها در ایالات متحده ما را به مسیرهای گوناگون و خاص علاقمند می کند، و چگونه همه این ملاحظات بنیاد دانشی را می گذارند که روی ما اثر می گذارد همانگونه که ما روی آن اثر می گذاریم.

گرچه این عبارت واپسین، در خود چیزی بیش از اشاره ای فوکویی دارد،اما همچنین به نوسانی بازگشت پذیر میان انسان ها و جامعه ها و فن آوری هایی دلالت دارد که آنها می سازند که خودشان را در آن جا و خانه دهند. اپل برای یک لحظه هم این نکته را فراموش نمی کند. افزون بر این، در ضمن وارسی این که مشکلات پاسخگویی به پرسش عنوان کتابش در واقع تا چه اندازه پیچیده و چند جانبه اند اپل،به پرسش ها و انسانیت سیاسی [political humanity] کارهای پیشینش وفادار می ماند و بر اساس آنها این کتاب را شخصی و تجربی تر می سازد. اپل خواننده را فرامی خواند " به انجام دادن کاری که همواره انجام می دهد- بپرسد که آیا اندیشه ها،مثال ها و بحث هایی که من در اینجا ارائه می دهم فراخور واقعیت[شما] و جامعه [شما] هستند یا نه" و با این کار، خواننده را در ساختن معنا دخالت می دهد.

در آغاز کتاب، در می یابیم که در حالی که پیر شدن، درک تازه ای از درد التهاب مفاصل[آرتروز] و معلولیت برای اپل به ارمغان آورده است تلاشش برای امضاء کردن سند رسمی ای که ابزار ضروری استفاده و راحتی اش در دفتر کارش را تضمین می کند،درکی بسیار شخصی به او می دهد از آنچه بسیاری از مردم در جامعه ناگزیرند اکنون و در آینده تاب بیاورند یعنی برچسب خوردنی که آنها را از "عادی" به "معلول" می برد. اپل می گوید که او "جهان را به عنوان فردی معلول نمی دید" اما آن سند رسمی که او نیاز به امضاء آن داشت را به عنوان راه برچسب خوردن به خودش دید؛ برچسب "کمتر از آنچه به راستی بودم". این عمل ساده امضاء کردن- و در واقع "تجربه کردن" چنین برچسبی- برای اپل به وجود آورد، یا او را ناگزیر کرد، آنچنان که او می نویسد "....دور شدن ...خیلی بیشتر از [فردی] فروکاست گر[reductionist] و [نزدیک شدن به] اصالت بخشیدن به کشش ها و انگیزه ها در درون پژوهش های انتقادی و آموزشی که من از پیش با آنها درگیر بودم".

https://s2.uupload.ir/files/زنده_یاد_بهلولی_15s9.jpghttps://s2.uupload.ir/files/زنده_یاد_بهلولی_15s9.jpg

همه متن را می توانید در آدرس زیر بخوانید:

https://b2n.ir/f85084
Forwarded from جماران
🚨 هشدار سید حسن خمینی: اگر «گفت و گو» نکنیم کار به دعوا می کشد

🚨 با وجود دعوا کشور صد سال عقب می افتد/ این طور نیست که یک طرف پیروز بیرون بیاید

🚨 جامعه ای نیستیم که یک طرف صد درصد و طرف دیگر صفر درصد باشد/ فکر نکنیم جامعه یکسان می اندیشد

🔻 یادگار امام در دیدار دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب مردم‌سالاری گفت:
کسی که توانست رأی بیشتری جمع کند حکومت می کند. من اگر فکر می کنم بر حق هستم، روی حقم محکم می ایستم، حرفم را هم می زنم و تمام توانم را به کار می گیرم؛ اما اگر نتوانستم جامعه را اقناع کنم، کسی که توانست اقناع کند باید حکومت کند.

🔻از سوی دیگر، اگر نتوانستم جامعه را اقناع کنم، دلیل نیست که حق نیستم؛ حق بودن ربطی با اقناع ندارد. پس دوباره تلاش می کنم تا بتوانم.

🔻باید حجم کینه را در جامعه پایین بیاوریم؛ این کار را صاحبان تجربه می توانند انجام دهند، یعنی کسانی که یک پیراهن بیشتر پاره کرده اند. آنها نباید جوّزده شوند و نباید به هیجان بیفتند./ جماران

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1586103

❄️ @jamarannews
🔰گفت‌وگو موجب تحمل چند صدایی در جامعه می‌شود/ توصیه قرآن به ارائه دلیل و برهان

🔹عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی درباره توصیه قرآن به گفت‌وگو بیان کرد: خداوند در قرآن تأکید دارد اگر می‌گویید ما برحق هستیم باید برهان بیاورید، معنای این آیه دقیقاً ‌این است که با همدیگر گفت‌وگو کنید.

🔗 iqna.ir/00HImm
🆔 @iqnanews
🔹گفت‌وگو خود شرط دیگر شرط‌هاست
دکتر محمدمهدی مجاهدی
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

رئوس مطالب این درسگفتار:


📌گفت‌وگو چگونه کنشی است؟

📌نسبت گفت‌وگو با فهم و نقادی و حل‌مسأله چیست؟ به بیان دیگر، برای تفهم و نقادی و حل‌مسأله، آیا گفت‌وگو تنها راه است، یا یکی از راه‌هایی است که ممکن است نتیجه‌بخش باشد؟

📌 چه کنش‌هایی را می‌توان به جای چنین گفت‌وگویی نشاند؟ به تعبیر دیگر، آیا گفت‌وگو «شرط» فهم و نقادی و حل‌مسأله است؟

📌آیا برای گفت‌وگو به امید تفهم و نقادی و حل‌مسأله می‌توان برای خود یا دیگری «شرط» گذاشت؟ در این دو پرسش اخیر، «شرط» به چه معنا ست؟

📌ناظر بر مسأله‌های مشترکی که حاضران در میان خواهند گذاشت، در این نشست، دربارهٔ این پرسش‌ها به گفت‌وگوی تفهمی، نقادانه و حل‌مسأله‌ای می‌نشینیم.

🆔 @dialoguecenter
Audio
Mohsen
قسمت پنجاه و دوم پادکست کتابگرد
از اهمیت گفت‌وگو و یادگیری این مهارت با شایان دادبین
@ketabgardp
Forwarded from رسانه، فرهنگ - نشانه (Amin)
📣زیست انتقادی، گفت‌وگو، مای جمعی
(نگاهی به اعتراضات کنونی)

🎙️ سخنرانان:
هادی خانیکی
مینو مرتاضی
اردشیر منصوری

🗓 دوشنبه ۳بهمن ۱۴۰۱
ساعت: ۱۸

📍نشست به صورت حضوری در دفتر موسسه رحمان به نشانی: میدان توحید، خیابان نصرت غربی، پلاک ۵۶، طبقه اول برگزار می‌شود.

🌐 پخش زنده از صفحه آپارات موسسه رحمان در لینک زیر:
https://www.aparat.com/rahman.institute

@rahmaninstitute
@irCDS
اعتراض از زبان نظریه‌پردازان گفت‌وگو

▫️جنبش نادیده‌شدگان

▫️ گزارش نشست «رسانه و اعتراضات» در‌ انجمن جامعه‌شناسی ایران | روزنامه هم‌میهن | یکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱

🔰از همان ابتدای ماجرای رخ‌داده برای مهسا امینی، نقش رسانه پررنگ بود. اعتراضات خیابانی، اهمیت رسانه را بیشتر هم کرد. بعد از هر اعتراضی در صد روز گذشته با ده‌ها روایت متفاوت مواجه بودیم. روایت اول، شاهدان عینی بودند که با استفاده از شبکه‌های اجتماعی، به‌عنوان یک شهروندخبرنگار، روایت خود را از ماجرا مطرح می‌کردند. روایت بعدی، رسانه‌های رسمی نزدیک به نهادهای امنیتی بودند که دنبال ردپای دشمنان در اعتراضات بودند. روایت دیگر، از طرف رسانه‌های ملی و محلی‌ای بودند که به سختی و با وجود تیغ سانسور تا حد امکان حوادث را خبری می کردند و در برخی موارد با سکوت از کنار اتفاقات می‌گذشتند. روایت بعدی از طرف خانواده‌های آسیب‌دیده بود که عموما با بغض و کینه روایت می‌شد و اتفاقا در شبکه‌های اجتماعی بازتاب زیادی می‌یافت. روایت دیگر، آن بود که توسط اندک رسانه‌های مستقل باقی‌مانده منعکس می‌شد که عموما تلاشی برای انعکاس بی‌طرفانه وقایع بود و روایت غالب هم از طرف تلویزیون‌های فارسی‌زبان خارج از کشور پخش می‌شد که آمیخته با ادبیات حماسی و غلو بود و گاه اصل خبر نیز قربانی حواشی می‌شد.

🔰«نقش رسانه‌ها در این اعتراضات»، چه در پدید آمدن آن اعتراضات و چه در تداوم آن و چه در تبدیل کردن مسئله مخالفت با گشت ارشاد به یک خواسته گسترده، قابل کتمان نیست. از همین‌رو انجمن جامعه‌شناسی ایران این هفته این موضوع را برای عنوان نشستِ خود انتخاب کرده بود. استادان و چهره‌های برجسته ارتباطات در این جلسه، صورتبندی و تحلیل خود را از این حوادث و جایگاه رسانه در آن مطرح کردند؛ صحبت‌هایی که می‌تواند مقدمه‌ای برای بحث‌های مفصل‌تر باشد. عنوان نشست را البته می‌شد سیاسی‌تر انتخاب کرد و اینطور نوشت که نظریه‌پردازان و استادان گفت‌وگو، در میانه فریادها و اعتراضات، چه گفتند و چگونه تحلیل کردند؟

👈🏻 متن کامل:

https://b2n.ir/t69493

@Haajm
Telegram Center
Telegram Center
Канал