🔺روحانی و زن جوان: سرشت یک جدال فرهنگی
آنچه دیروز در قم رخ داد، فارغ از مواجهەی زنی جوان و روحانی میانسال، رویارویی دو پیش فرض، دو اندیشه و فراتر از آن دو " ایران " بود.
تصادم محافظەکاری با لیبرالیسم، فضیلت با قانون، راست کیشی با تجدید نظر طلبی و ایران قرن 20 با ایران سدەی 21.
روحانی قمی که سوژەی رسانە ها شد، از جهانی آمده و بانوی جوان هم متعلق به جهانی دیگر است.
گرچە هر دو در یک شهر می زیند و به لحاظ نسلی تفاوتی معنادار با یکدیگر ندارند، اما در عوالمی متفاوت به سر می برند.
ایران امروز، کشور نشانەها و نمادها و تضادهاست.
دویست سال پس از مواجهه با امر مدرن - در خلال جنگ های ایران و روس - ایران نه کشوری توسعه یافته، بلکه در حال توسعه محسوب می شود.
گرچه درون آن هم شاهد همزیستی بخش ها و استان های توسعه نیافته با مناطق در حال توسعه هستیم.
به سخن دیگر، شمال و جنوب تهران بە مثابەی استعارەای دیرین برای بیان نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، قابلیت تعمیم به سراسر کشور را دارد.
ایران فرادستان قومی و مذهبی، ایران ویژه خواران و نوکیسگان در کنار ایران فرودستان و محرومان و مغضوبان روی ایران زمین!
دولت ایران بسیار مشتاق است که در مقام سخنگوی جنوب جهانی و "رهبر جهان سوم" بجای " دمکراسی درون دولت - ملت ها" مدام بر " دمکراسی بین دولت - ملت ها " تاکید نماید.
این هم میراثی است که از قرن بیستم به ارث برده است.
احترام به حق حاکمیت و پرهیز از دخالت در امور داخلی و دموکراسی در روابط بین الملل، برای کشوری که در قرون نوزده و بیست مدام از سوی غرب تحقیر شده، تمنایی اساسی است.
اما تناقض این جاست که درک چندانی از درس های سدەی جدید وجود ندارد.
دنیای کنونی دوران احترام به حقوق فرد، بی طرفی عقیدتی دولت، فضیلت سامان یابی مدنی و بدون مداخلەی جامعە و پاسداشت چند فرهنگ گرایی است.
کشوری کە مدعی است در جهان باید مورد احترام قرار گیرد می بایست با شهروندانش با احترام رفتار کند.
هم اکنون در ایران می توان به تماشای جلوەهایی از جهان سنت و مدرن و پست مدرن در کنار هم نشست.
روحانی قمی که دمی افتادن روسری مادر جوان هنگام شیر دادن به نوزادش را بر نمی تابد،
بعید است نداند که سونامی باهم باشیهای بدون ازدواج در حال فتح قلعەهای سنت و محافظەکاری در قلب پایتخت است.
یحتمل می داند ولی به پشتوانەی قدرت کە فضایی برای گفت و گو میان دیدگاه های مخالف باقی نگذاشته، به تحمیل ایدەی خود می پردازد.
فرانسیس فوکویاما، دە سال قبل " نهاد ناآرام " ایران را اینگونه وصف نمود:
ایران یک جامعه جنبشی است و بالقوه در معرض بی ثباتی اجتماعی قرار دارد.
پویایی سیاست آن از تضاد عمده ای ناشی می شود که میان ماهیت محافظه کارانه و روستایی ساخت قدرت با جمعیت متجدد و شهری وجود دارد که نیروی اصلی آن را زنان و جوانان تشکیل می دهند.
فوکویاما شکاف نسلی و جنسیتی را در کنار تنش آبی و گرمایش زمین، متغیرهای عمده ای نامید که تحولات اجتماعی ایران را میتواند آبستن خشونت سازد.
مطابق این نظر، مفاهمه و درک متقابل میان ذهنیت سنتی و محافظه کار مسلط، با نگرش مدرن و تحول خواه زنان و جوانان که اکثرا تحصیل کرده و متاثر از الگوهای جهان وطن هستند، به سختی امکان پذیر است.
آنچه این اندیشمند علوم سیاسی آمریکایی گفته، به نوعی تغییر کردن معادلەای است کە قبل از انقلاب وجود داشت.
ذهنیت حاکم بر رژیم پهلوی، شهری و غرب گرا بود و در تضاد با افکار و احساسات اکثریت روستایی مردم و شهرنشینان محافظەکار قرار داشت.
در حقیقت، قبل از انقلاب تفاوت میان "سطح زندگی " نخبگان حاکم و طبقەی برخوردار با میانگین جامعه به اندازەی امروز نبود.
اما شکافی عظیم در زمینەی " سبک زندگی " وجود داشت که در غیاب گفتگو و انسداد سیاست به انفجار منجر شد.
امروز اما تفاوت در هر دو حوزه - سطح و سبک زندگی - مشهود است. تفاوت بین دهک های اقتصادی منزجر کننده است و ردایی از جنس ریا الگوهای رفتاری و فرهنگی را در برگرفته است.
فرادستان سیاسی و اقتصادی می کوشند تنعم و دارایی شان را در زرورق زهد و پارسایی انقلابی بپیچانند تا از چشم مردم دور بماند.
کاری که اغلب بیهوده است و هر از گاهی از گوشەای واقعیت برملا می شود.
در حالی که رفتاری مشابه از سوی مردم هم در دهەهای گذشته پیروی و به رعایت هنجارهای رسمی تظاهر می شد، اما امروز شاهد زوال این عادتواره ها هستیم.
فرهنگ غیر رسمی که به پستو خزیده بود در حال بازپس گیری ساحت های علنی و فضاهای عمومی است و مقابله با آن تاکنون نتیجەای نداشتە است.
ایران بیش از هر زمانی نیازمند گفت و گوست و دولت در این باره مسئولیتی سنگین بر دوش دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1