بیماری اَلْکَنیسم اجتماعی ما
در مدرسه کلی کتاب خواندیم، شعر حفظ کردیم، تست زدیم، املاء نوشتیم، انشاء نوشتیم، اما کسی یادمان نداد که گفتگو کنیم.
صادقانه باید اعتراف کرد ما قادر نیستیم انتظارات، احساسات و انتقاداتمان را بهزبانی آسان، صریح و موثر به دیگران منتقل کنیم. از اینرو با جامعهای مواجهیم که نمیتواند گفتگو کند.
ما اَلْکَن شدهایم. ما حرف میزنیم اما گفتگو نمیکنیم.
سه مثال میزنم:
◾️اگر به گفتههای مدیران در سازمان یا کشور دقت کنید، میبینید گاهی مدیران بهجای اینکه مستقیم و در جلسات داخلی تفاهم کنند، در تریبونها با یکدیگر صحبت میکنند. یکی امروز حرفش را میزند و دیگری هفته بعد در جمعی یا جلسهای دیگر به بهانهای جواب او را میدهد.
◾️وقتی با یکی از اعضای خانواده دچار مشکل میشویم، شروع میکنیم به بلندبلند فریادزدن. در این حالت حرف میزنیم، اما گفتگو نمیکنیم.
◾️وقتی من بهعنوان یک مدیر تصمیم میگیرم، تصمیمی که بر زندگی چندین نفر موثر است، اما خود را موظف نمیدانم که دلایل و چرایی آن را با کارکنان یا با مردم مطرح کنم. یعنی گفتگو بلد نیستم.
🔹تجویز راهبردی
۱. قضاوت خود را معلق کنیم و فعالانه گوش کنیم. باید یادبگیریم پیشفرضهای خود را معلق کنیم. گفتگو با شنیدن آغاز میشود. درحالیکه ما از گفتگو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن.
۲. جسارت سهکلمهای داشته باشیم! شجاعت فقط فریاد کشیدن نیست. گاهی تمام شجاعت در سه کلمه خلاصه میشود:
«من اشتباه کردم!»
تا چهل روز، هر روز به بهانهای بگویید: من اشتباه کردم.
۳. اینگونه صحبت کنیم:
- ساده یعنی بهدور از پیچیدهگویی
- محترمانه یعنی بهدور از توهین و تحقیر و تهمت
- عقلایی یعنی با حساب و کتاب و شواهد روشن و دلایل شفاف
🟦 ملتی که مردمانش نتواند با هم گفتگو کنند فروپاشیاش حتمی است چون بهجنگ روی میآورند. گفتوگو را از خانواده شروع کنیم.گفتگوی تمدنها از درون خانه من و تو آغاز میشود!
نوشتهای از دکتر مجتبی لشکربلوکی
https://t.center/zhiyaneve