دولت نامقدس
انتخابات ریاستجمهوری و چالشهای دینداری در حکومت دینی
(بخش ۲ از ۲)
محسن حسام مظاهری
[ادامه از بخش ۱]
دینداری در دنیای مدرن، ناگزیر با مناقشات و چالشهای فراوانی توأم است؛ هم در بعد فردی و هم جمعی. بههمان میزان که التیامبخش است، مخاطرهساز هم هست. بههمان میزان که میتواند به ثبات و انسجام جوامع کمک کند، منشأ تنازعات و خشونتهاست. بهنظر میرسد برخلاف تصور اولیه، در دولت دینی، این چالشها و مناقشات نهتنها کاهش نیافته، بلکه مضاعف نیز میشوند. دولت دینی، گرچه به توسعهی ظواهر دین اهتمام دارد اما خود منشأ چالشهای جدیدی است. نفی تکثر و سرکوب گفتمانهای دروندینی بهنفع دین رسمی، رشد فرهنگ ریاکاری و تظاهر به دین، غلبهی ابعاد مناسکی و تحتالشعاع قرارگرفتن ابعاد اخلاقی و معرفتی، رشد دینگریزی و دینهراسی، تبدیل امور دینی به ابزار سلطهی حکومت و کنترل جامعه، استفادهی ابزاری از سرمایهها و نمادهای دینی، وابستگی اصناف رسمی دین به نهاد قدرت و نفی استقلال آنها، و بروز تنش و برهمخوردن توازن در نسبت میان جامعهی دینداران و دیگر خردهفرهنگهای جامعه تنها برخی از مناقشات نوظهوری است که دولت دینی بر شهروندان دیندار خود تحمیل میکند. بههمین دلیل پربیراه نیست اگر گفته شود دینداری ـ در معنای پاکدینی ـ در دولت دینی گاه بهمراتب دشوارتر و سختیابتر از دینداری در دولت غیردینی است. ظاهر امر آن است که دولت دینی مروج دین است و علیالقاعده باید در پناه او، دینداران آرامش و اطمینانی را تجربه کنند. اما در عمل، تصدیگری دولت در امر دین (لااقل همیشه و لزوماً) به نفع دینداران و جامعهی دینی نیست. در بسیاری موارد میان منافع دولت و انتظارات دینداران از نهاد دین تعارض پدید میآید و در چنین موقعیتهای متعارضی، آنکه دست پایینتر را دارد، طبعاً همانی است که از قدرت کمتری برخوردار است؛ یعنی شهروندِ دیندار.
*
خوب یا بد، ما امروز تحت حاکمیت یک حکومت دینی بهسر میبریم و خواسته و ناخواسته، بخشهای مهمی از ساختار حکومت، خصوصاً بخشهای غیرانتخابی، رنگ و لعاب دینی دارند. قوهی مجریه از معدود بخشهایی است ـ اگر نگوییم تنها بخش ـ در ساختار سیاسی که امکان انتخاب قدسی یا عرفی بودنش در بازههای کوتاه چهارساله و بهواسطهی انتخاب رییسجمهور برای شهروندان فراهم است.
با اوصافی که گفته شد، من گمان میکنم هرچه دولتها عرفیتر باشند و داعیهی تقدس نداشته باشند و رسالت و کارویژهای در ساماندهی (بخوانید: کنترل و مدیریت) نهاد دین برای خود تعریف نکرده باشند، درمجموع به نفع دین و دینداران خواهد بود و برعکس، هرچه در ادبیات یک دولت، دین و مقولات دینی پررنگتر باشد و شعارها و برنامهها و آرمانها، لعاب مذهبی داشته باشند و هالهای از تقدس حول دولتمردان را فراگرفته باشند، دینداران باید منتظر دوران دشوار و پرمناقشهای باشند.
از چنین منظری و فارغ از هر موضوع دیگر، طبیعتاً بهقدرترسیدن نامزدی که در تبلیغات انتخاباتی خود از المانها و نمادها و ادبیات مذهبی بهره میگیرد و ادبیات و شعارهای هوادارانش لعاب مذهبی دارد و سازمانها و اصناف رسمی و غیررسمی متصدی دین (نظیر روحانیت و مداحان) در شمار حامیانش باشند، میتواند برای همان دین مخاطرهآفرین باشد. (تجربهی هشتسالهی دولت محمود احمدینژاد نمونهی بارزی برای این امر است: دورهی فربهی ادبیات و ظواهر و شعارهای دینی و نیز بههمان میزان دورهی گسترش پیرایهها و خرافات مذهبی.)
من بهعنوان یک دیندار ترجیح میدهم رییس دولت فردی معمولی (نه قدیس و محبوب) باشد با برنامههایی کاملاً عرفی و مربوط به امور دنیوی (که حوزهی عمل دولت در معنای متعارف است). فردی که بشود آزادانه و بدون لکنت او و عملکردش را از منظر دین نقد و ارزیابی کرد؛ بدون آنکه مجبور به تحمل انگ مخالفت با مقدسات شد. بهعبارت دیگر: رییسجمهور هرچه نامقدستر، بهتر. در دورهی رییسجمهوری که چهرهی کاریزماتیک نیست و محبوبیت دینی ندارد و هالهی تقدس اطرافش را نگرفته، آفات حکومت دینی کمتر گریبان دین و دینداران را خواهد گرفت تا در دورهی ریاستجمهوریِ یک «پسر فاطمه» و «خادم الرضا» و «سید آسمانی» و «تولیت آستان».
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی #دغدغه_های_دیندارانه#انتتخابات۹۶@mohsenhesammazaheri