بریده‌ها و براده‌ها

#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
Канал
Блоги
Новости и СМИ
Образование
Психология
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayПродвигать
7,84 тыс.
подписчиков
19,9 тыс.
фото
6,22 тыс.
видео
44,5 тыс.
ссылок
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
دینداریِ مردانه و زنانِ حاشیه‌نشین

محسن حسام مظاهری

[قسمت ۳ و پایانی]

اگر این رویه‌های غلط چاره‌اندیشی نشوند و تبعیض‌هایی که هیچ ریشه‌ای در متون دینی ندارند مرتفع نگردد و نگرش‌های معقول و مشروع و کارآمد در فضاهای مذهبی جایگزین الگوهای ارزشی غلط میراث گذشتگان نشود، دور نیست که جامعه‌ی ایران با «جنبش‌ِ مذهبیِ زنانِ دین‌دار» مواجه شود. از نسل جدید زنان دیندار، که تحصیلکرده‌‌اند و در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی حضور فعال و مؤثر دارند، دیگر نمی‌توان انتظار داشت که مانند نسل سنتی زنان مذهبی، تبعیض‌های ناروا و سلطه‌ی مردانه‌ی مذهبی‌ها را به‌حساب مشیت الاهی و تکوین خدایی و توصیه‌ی پیغمبر و امامان بگذارد. خصوصاً با افزایش دانش دینی زنان و جدی‌ترشدن حضور فضلای زن در علوم دینی. سازمان رسمیِ مذهب (حوزه و روحانیت) و دیگر متولیان دینداری در ایران، سال‌ها از روند احقاق حقوق زنان و عدالت جنسیتی عقب مانده‌اند. اگر زودتر این عقب‌ماندگی را علاج نکنند، باید خود را برای هزینه‌های یک رنسانس زنانه آماده سازند.
*
برگردم به همان ماجرای احیای شب بیست‌ویکم. یکی از آخرین جملاتی که پیرمرد رییس انتظامات گفت، وقتی دید هیچ‌کدام دلیل‌هایش ما را قانع نمی‌کند، این بود: «حاج‌آقا پریشب خیلی ناراحت شدند. دستور دادند امروز این میله‌ها را بگذاریم.» و من فکر کردم مسأله همین ناراحت‌شدن حاج‌آقاهاست که بی‌اعتنا به سیل تغییرات محیط اطراف‌شان هنوز می‌خواهند همه‌چیز همان شکلی باشند که چند دهه‌ است به آن خو گرفته‌اند و اسمش را هم گذاشته‌اند: وضعیت مطلوب دینی. شاید به‌جای‌ آن‌که طبق فرمول متداول میله بکشیم تا زنان بروند پشت دیوار و خاطر حاج‌آقا مکدر نشود، وقت آن باشد که حاج‌آقا را از پشت دیوار خودساخته‌اش بیرون آورد تا محیط پیرامونش را بی‌واسطه ببیند.


پی‌نوشت:
[1] ن.ک. «فرهنگ علمایی و سیاست حجاب در ایران». شهاب اسفندیاری. نشریه‌ی هابیل (ش۴، مرداد و شهریور ۱۳۸۹).

#دغدغه_های_دیندارانه
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دینداری_در_ایران

@mohsenhesammazaheri
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
دینداریِ مردانه و زنانِ حاشیه‌نشین

محسن حسام مظاهری

[قسمت ۲ از ۳]

در مراسم‌های بزرگ مثل شب‌های قدر و اعتکاف، بخش اصلی مکان (مثل صحن مسجد) به مردان اختصاص می‌یابد که معمولاً وسیع‌تر است و امکانات بیش‌تری دارد. قسمت زنانه اما موقتی است: گوشه‌ای از خیابان، پیاده‌رو، حیاط مجاور. یک‌جایی که فقط بشود جایشان داد تا مراسم تمام شود. به‌علاوه درنظر بگیرید که در این مراسم‌ها و مجالس، معمولاً نگهداری از بچه‌ها هم سهم زنان است تا مردان‌شان با خیال آسوده و فراغ بال به عبادت و دین‌ورزی‌‌شان بپردازند.
این تازه وضعیت فضاهایی است مانند مسجد و هیئت که عرفاً هر دو جنس در آن‌ها حضور مستمر و همزمان دارند. وگرنه در دیگر مکان‌ها و فضاهای مذهبی که غلبه‌ با مردان است (مانند بیوت علما و مراجع، حوزه‌های علمیه و...) وضعیت به‌مراتب اسف‌بارتر است.
(یکی از دوستان شاغل در یکی از سازمان‌های مهم کشور نقل می‌کرد وقتی چندی پیش همراه گروهی از همکاران و کارمندان آن سازمان برای دیدار مراجع راهی قم شده بودند، فلان مرجع مشهور به‌هیچ‌عنوان حاضر نشده بود کارمندان زن را به حضور بپذیرد! همسر طلبه‌ی یکی دیگر از دوستان نیز به نقل از استادشان در حوزه‌ی خواهران از مشقت‌های بسیاری می‌گفت که او برای کسب اجازه‌ی شرکت در درس خارج مراجع متحمل شده بود. و این‌که نهایتاً و پس از اصرار فراوان، یکی از ایشان اجازه داده بود؛ آن‌هم مشروط به‌ آن‌که وی در اتاق کوچک صوت بنشیند و درس را گوش دهد.)
*
چرا دینداری ما این‌قدر مردانه است؟ چرا فضاها و مراسم مذهبی مردمحورند؟ به‌نظر می‌رسد دو دسته از عوامل را در این تبعیض می‌توان دخیل دانست و برای آن‌ها باید چاره‌اندیشی کرد: یکی محدودیت‌های فقهی (درون‌دینی) و دیگری محدودیت‌های عرفی و اجتماعی (برون‌دینی).
برخی محدودیت‌‌های فقهی نظیر ترتب مردان بر زنان در صفوف نمازجماعت ظاهراً گریزناپذیر است. (گرچه می‌توان در طراحی فضای مسجد، به‌جای استمرار الگوی تبعیض‌آمیز سنتی به طراحی‌های جدیدی اندیشید که هم این اقتضا در آن رعایت شده باشد و هم قسمت زنانه حاشیه‌ی کم‌اهمیت مسجد نباشد.) برخی دیگر از این احکام تبعیض‌ساز را ولی می‌توان تدبیر کرد؛ مثل خواندن صیغه‌ی مسجد که می‌توان شعاع آن را محدودتر نمود.
اما به‌مراتب مهم‌تر و مؤثرتر از محدودیت‌های فقهی، آنچه زمینه‌ساز تبعیض میان زنان و مردان دیندار در فضاهای مذهبی می‌شود، عرف و سنتی است که خیلی‌وقت‌ها هیچ ربطی هم به دین و متون و احکام دینی ندارد. به‌عنوان مثال ریشه‌ی بسیاری از تبعیض‌ها این است که طراحان و مدیران فضاهای مذهبی (مسئولان فرهنگی، هیئت امنای مساجد، مدیران هیئات)، مردان اند. فضای مدیریتی سازمان‌های مذهبی به‌طور سنتی مردانه و اصطلاحاً «مجردی» است. چرا؟ چون براساس یک تربیت سنتی، مدیران مرد این‌طور آسایش و آرامش بیش‌تری دارند. حضور زنان فضا را رسمی‌ می‌کند. گعده‌های صمیمانه را به‌هم می‌زند. دیگر نمی‌شود شوخی‌های مردانه کرد. و اگر هم از روی تظاهر یا اجبار تن به حضور زنان در سطوح پایینی یا میانی اداره‌ی مجموعه بدهند، همه می‌دانند این حضور، رفع تکلیفی و نمایشی است و قرار نیست آن‌ها جدی گرفته شوند.
*
به این موارد اضافه کنید نگرش منفی کتمان‌ناپذیری که هنوز هم در بسیاری از مردان مذهبی (ازجمله در برخی علما و روحانیون) نسبت به زنان وجود دارد. نگرشی نظیر آنچه آقاجمال خوانساری در «کلثوم‌ننه» و سیدنعمت‌الله جزایری در «زهر الربیع» و برخی دیگر علمای سلف در کتاب‌های خود آورده‌اند و حتی امروز هم بر زبان برخی علما و اهل منبر بیان می‌شود. نگرشی که زنان را موجوداتی تبعیِ مرد و دارای ضریب هوشی اندک و ایمان ناقص می‌داند که باید تدبیر و مدیریت‌شان کرد. نگرشی که زنان را بدون تعارف «عورت» می‌داند که باید پوشیده نگاه داشته شوند و حضور و بروزشان آلاینده‌ی محیط است. از این منظر، و به گمان من، پدیده‌هایی مثل «گشت ارشاد» و «حجاب اجباری» هم بیش از آن‌که در احکام و قوانین شرعی و فقهی ریشه داشته باشند، در همین نگرش و منش سنتی مردانه ـ و به تعبیر یکی از دوستان: «فرهنگ علمایی»[1]ـ ریشه دارند و باید از منظر روان‌شناسی اجتماعیِ جامعه‌ی متدینین و روحانیت و مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی آن را بررسی کرد.



#دغدغه_های_دیندارانه
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دینداری_در_ایران

@mohsenhesammazaheri
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
دینداریِ مردانه و زنانِ حاشیه‌نشین

محسن حسام مظاهری

[قسمت ۱ از ۳]



روی حساب شب نوزدهم که محوطه‌ی وسیع حیاط مسجد را به خانواده‌ها اختصاص داده بودند، شب بیست‌ویکم هم برای احیا می‌رویم آن‌جا. این‌بار اما می‌بینیم قسمتی از انتهای حیاط را میله کشیده‌اند و خانم‌ها را هدایت می‌کنند که فقط بروند آن‌سو. زیربار نمی‌رویم. حصیرمان را می‌اندازیم همان جای دو شب پیش. هنوز ننشسته‌ایم که مأمور اولی دادوبیدادکنان سر می‌رسد. با لحنی تند و عصبانی به همسرم می‌گوید: «حاج‌خانم! ‌برید اون‌طرف پرده!». می‌پرسیم چرا؟ حوصله‌ی توضیح ندارد. «به ما دستور دادند نذاریم خانما بیان اینور».
ـ پس لطفاً به مسئولتان بگید بیاد.
چند لحظه بعد پیرمرد بی‌سیم‌به‌دست کت‌وشلوار بر تنی می‌آید. محترمانه سلام می‌کند‌ و آرام گفتگو می‌کنیم.
ـ چرا باید بخش اصلی حیاط برای مردها باشه و خانما برن روی اون موکت‌های کثیف؟
ـ چون مردها بیشترن.
ـ کی گفته بیشترن؟ اغلب خانوادگی میان اینجا.
ـ شب نوزدهم ندیدید چه وضعی شده بود؟
ـ چه وضعی بود مگه؟ خیلی هم خوب بود. یک شبستان برای آقایان است، یک قسمت هم برای خانم‌ها. هرکس خواست می‌رود آن‌جا. این حیاط هم بماند برای آن‌ها که بچه‌دارند یا می‌خواهند خانوادگی بنشینند. ایرادی داره؟
ـ آخه مگه سیزده به دره؟ مراسم دعاست.
ـ چون مراسم دعاست باید این بچه‌ها چهارساعت تحمل کنن؟ عیبی داره این‌ها بازی کنند و بزرگترهاشان دعا بخوانند. از حرم امام‌رضا که قداست این‌جا بیش‌تر نیست. ما هر سال شب‌های قدر آن‌جا خانوادگی می‌نشینیم.
چند دقیقه به بحث می‌گذرد. آخرسر حریف ما نمی‌شود. شانه بالا می‌اندازد و می‌رود. دو سه خانم دیگر هم هرجور شده می‌آیند این‌طرف میله‌ها. «مقاومت» جواب می‌دهد. چند دقیقه‌ی بعد حیاط پر شده از حصیرهایی که خانواده‌ها مفاتیح و قرآن ‌به‌دست رویشان نشسته‌اند و بچه‌هایی که دور حوض آب‌بازی می‌کنند.
*
با وجود آن‌که به‌تبع تغییرات فکری و نقد نگرش‌های سنتی ـ که برای زنان تنها الگوی خانه‌نشینی و بچه‌داری و تیمارداری شوهر را تجویز می‌کرد ـ در دوره‌ی معاصر حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی به‌طور محسوسی افزایش یافته و جایگاه‌شان رو به بهبود بوده،‌ اما متأسفانه در فضاها و مراسم و مجالس مذهبی هنوز «متن» مردانه است و زنان حاشیه‌نشین اند. فضاهای مذهبی (اعم از مساجد و حسینیه‌ها و هیئات) نوعاً برای مخاطبان مرد طراحی و تنظیم شده است. معماری و ساختار این فضاها به‌گونه‌ای است که بخش اصلی (محراب، منبر، سن، تریبون و...) در قسمت مردانه است و زنان مخاطبانی‌‌اند در درجه‌ی دوم که ناگزیر باید پشت پرده بنشینند و تنها بهره‌ی شنیداری از برنامه‌ها ببرند. یا حداکثر و در بهترین حالت، بهره‌ی بصری‌شان تصویری باشد که از متن برنامه به‌طور زنده برایشان روی دیوار و پرده‌ی نمایش پخش می‌شود. در تولید «فضا»ی آیین، نقش زنان، تنها شاهد و ناظر است.
مراسم و اماکن مذهبی ما یک «روی صحنه» دارد (که برای مردان) و یک «پشت صحنه» (که برای زنان). نمایش اصلی در روی صحنه رخ می‌دهد. آن‌جاست که «دیده می‌شود» و لذا اهمیت و اولویت دارد. درنتیجه عناصر زیبایی‌شناختی و نمایشی نیز طبعاً سهم روی صحنه است. در مناسبت‌ها (جشن‌ها و عزاها)، روی صحنه است که تزیین اصلی می‌شود. اگر چیزی اضافه ماند، آن‌وقت سهم پشت‌پرده‌ای‌هاست. فرش‌های خوب و نو در قسمت مردانه پهن می‌شوند. تابلوهای زینتی زیباتر و بزرگ‌تر در قسمت مردانه نصب می‌شود. قفسه‌های قرآن‌ و مفاتیح و جامهری‌های دو قسمت هم تفاوتی مشابه دارند.
برنامه‌ی مذهبی هم برای مخاطب مرد اجرا می‌شود. خطاب منبری‌ها و سخنرانان و مداحان با مردان است: «آقایان عزیز!»، «برادرانِ من!». طبیعی هم هست. چون فقط مردها را می‌بینند. زنان پشت پرده تنها وقتی مورد خطاب قرار می‌گیرند که پای تعریض و تذکر وسط باشد. تذکر به این‌که ساکت باشند و گوش‌های خوبی باشند تا آرامش اصل مجلس مردان برهم نخورد. این جمله را در مجالس مذهبی به‌دفعات شنیده‌ایم: «اگر خانم‌ها سکوت را رعایت کنند و اجازه بدهند...».
روی صحنه اصل است. آن‌جاست که مهمانان و بزرگان می‌آیند. آن‌جاست که در هیئت فیلم‌برداری می‌شود. قسمت مردانه حکم اتاق پذیرایی را دارد که به احترام مهمان همیشه شکیل‌تر و منظم‌تر از دیگر اتاق‌هاست. و قسمت زنانه، همان اندرونی است: بی‌تکلف و ساده و گاه بی‌نظم. انگار همان فرهنگ سنتی پدرسالارانه را مردها از محل زندگی به محل عبادت‌شان نیز سرایت داده‌اند.

#دغدغه_های_دیندارانه
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دینداری_در_ایران

@mohsenhesammazaheri
بریده‌ها و براده‌ها
📣سخنان مهم رهبرانقلاب درباره پدیده دختران خیابان انقلاب 👈 آن چیزی که من را حساس می‌کند این است که از دهان یک گروهی از خواص، مساله‌ی «حجاب اجباری» مطرح می‌شود ▪️رهبرانقلاب، امروز به مناسبت تولد حضرت‌فاطمه‌زهرا(س) با گروهی از مداحان و ذاکران اهل بیت دیدار…
‏معتقد بوده و هستم که بهترین و کم هزینه ترین راه حل برای ‎مساله حجاب اینست که حکومت به تدریج و آگاهانه ازین مقوله حساسیت زدایی شود. حجاب، از نمادی سیاسی (که محصول سیاستها و عملکرد جمهوری اسلامی است) به وضعیت قبلی خود یعنی نمادی فرهنگی - دینی تغییر یابد.

‏نسخه واقعگرایانه و عملگرایانه این بود و هست که حکومت آشکارسازی‌ مخالفت و مقاومت بخش قابل توجهی از زنان خصوصا در شهرها در قبال ‎حجاب اجباری (که بی شک در آینده بیشتر و گسترده‌تر خواهد شد) را ببیند و به روی خود نیاورد.تا به تدریج و پس از گذشت چند سال، اجبار حجاب عملا موضوعیتش را از دست بدهد. نیازی نیست مثلا یک روز اعلام عمومی شود که اجبار حجاب برداشته شد. مثل برخی قوانین دیگر که فقط نامی از آنها مانده، حجاب هم عرفا همین خواهد شد.

‏سخنان دیروز آیت‌الله خامنه‌ای اما نشان داد نظام باوجود ناکارآمدی هنوز بر اجرای آمرانه حجاب اجباری پافشاری دارد و می‌خواهد به هرقیمت مقابل تغییرات فرهنگی ایستادگی کند. به گمان من این موضع، ورود به بازی پرمخاطره و چالش‌زایی است که نهایتا برنده‌اش هرکه باشد، حکومت نیست.

#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#حجاب_اجباری

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39136

@mohsenhesammazaheri
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن حسام مظاهری)
🔸قرآن مطلا و آدرس‌های غلط🔸

✍️محسن حسام مظاهری


پرسش و پاسخ منتشرشده توسط دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی و دیگر سخنانی که این چند روز در دفاع از ‎#قرآن_مطلا گفته شده (ازجمله پاسخ‌ دکتر هادی انصاری) نشان می‌دهد مدافعان این اقدام، ظاهراً هنوز نفهمیده‌اند یا نخواسته‌اند بفهمند مسأله‌ی اصلی چیست و اشکال کار کجاست.
ساده‌اندیشانه می‌خواهند موضوع را به مواردی چون ارزش مادی اثر و میزان طلای به کاررفته و منبع تأمین آن و نیت سازنده‌اش تقلیل دهند! ‎حال‌آن‌که مسأله‌ به‌مراتب فراتر از این‌هاست.

قرآن مطلا تنها قطعه‌ی کوچکی است از پازلی که واقعیتِ تشیع ایرانیِ‌ معاصر را تصویر می‌کند:
حرم‌هایی که روزبه‌روز بر مساحت‌شان و تجملات‌شان افزوده می‌شود؛ حوزه‌ها و مؤسسات حوزوی که عریض و طویل‌تر می‌شوند؛ مساجد و حسینیه‌هایی که تجملاتی‌تر و اعیانی‌تر می‌شوند؛ مناسک و آیین‌هایی که سال به سال بر شمارشان و گستره‌شان افزوده می‌شود؛ و... در مقابل، جامعه‌ی شیعی که گرفتار انواع آسیب‌های اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی (فقر و فساد و نابرابری و بی‌عدالتی) است.

مسأله‌ی اصلی، فروکاست امر قدسی به ‎#نمایش_مذهبی است. روندی که در سال‌های اخیر و با حمایت و عاملیت مستقیم برخی مراجع تقلید و روحانیون از یک سو و نظام سیاسی از سوی دیگر شتاب گرفته است.

مسأله‌ی اصلی، روند توسعه‌ی سخت‌افزاری تشیع به‌موازات سکون و چه‌بسا افول نرم‌افزاری آن است.

مسأله‌ی اصلی ‎#فربهی_مناسکی و نمایشی‌شدن فزاینده‌ی دین‌داری است؛ به‌موازات روند نزولی ابعاد اخلاقی و هنجاری دین.

مسأله‌ی اصلی، تقلیل شئون مرجعیت به اداره‌ی سازمان دینی (در تعامل دوسویه با نهاد قدرت) و کارگزاری مناسک (با کلیدواژه‌ی «تعظیم شعائر») است.

مسأله‌‌ی اصلی این است که سازمان دینی (روحانیت و مرجعیت) سال‌هاست وظیفه‌ی راهبری و نمایندگی‌ جامعه‌ی دین‌داران را فروگذارده. سال‌هاست دیگر علما و روحانیون،‌ زبان توده‌ی مردم نیستند و نمی‌توانند باشند. (انفعال و سکوت و غیبت جریان مذهبی در اعتراضات مردمی اخیر یک نشانه‌اش.)

مسأله‌ی اصلی، بیگانگی روبه‌تزایدِ سازمان دینی و متولیانش است با مسایل و واقعیت‌های اجتماعی. نه این‌که مثلاً این قرآن طلاست یا مطلا، و در آن 4 گرم طلا به کاررفته یا 40 کیلو و به چه کسی فروخته خواهد شد.

لطفاً آدرس غلط ندهید! لااقل به خودتان!


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
yon.ir/PaZYr
@mohsenhesammazaheri
«آرمان فلسطین»: اولین قربانیِ آیین حکومتیِ «روز قدس»
یا
چرا ایران، راشل کوری ندارد؟


محسن حسام مظاهری

[بخش 2 و پایانی]


روایت رسمی جمهوری اسلامی از مسأله‌ی فلسطین، روایتی واحد و ثابت است. روایتی که قریب چهل سال است از همه‌ی تریبون‌ها و رسانه‌های رسمی با زبان و ادبیاتی یکسان تکرار می‌شود. در تمام این سال‌ها تقریباً به هیچ روایت بدیل یا خرده‌روایت متفاوتی در موضوع فلسطین مجال ابراز داده نشده است. حتی اگر روایتی از جانب خود مبارزان فلسطینی باشد! رابطه‌ی زیگزاگی و پرافت‌وخیز نظام با گروه‌ها و جریان‌های فلسطینی («فتح» و حماس و «جهاد اسلامی») به‌خوبی این امر را نشان می‌دهد.
روایت رسمی جمهوری اسلامی از مسأله‌ی فلسطین، اولاً چنان‌که گفته شد، موضوع را فراتر از جغرافیای مناطق اشغالی و به‌مثابه‌ی امری ایدئولوژیک و دینی فرض می‌کند. لذا گفتمان‌های غیردینی و سکولار در این موضوع به‌کلی نادیده انگاشته می‌شوند. ثانیاً خدشه‌ناپذیر و متصلب است. یک روایت ثابت است از آنچه گذشته و آنچه هست و آنچه باید بشود. هیچ اما و اگر و چرایی را برنمی‌تابد. مسأله را در قامت یک دوقطبی قاطع تعریف می‌کند که یک‌سویش حق مطلق است و طرف دیگرش باطل مطلق. و این میان هیچ طیفی نیست. هر نوع بازاندیشی در این روایت ثابت طرد می‌شود. حتا اگر از موضع حمایت از فلسطینی‌ها و تأمین منافع‌شان باشد. و ثالثاً آرمانی و ایده‌آلی است، نه واقع‌گرایانه و عملگرایانه. نسخه‌ای که ارایه می‌دهد همان شعار آشنای «جنگ، جنگ تا پیروزی» است و هیچ گزینه‌ای جز نابودی و حذف اسراییل را نمی‌پذیرد. و بالاخره این‌که به‌اقتضای ایدئولوژیک‌بودن، تحکمی است و در قبال مخاطب موضع اجبار دارد، نه اقناع. ایدئولوژي، فدایی و مطیعِ چشم و گوش بسته می‌خواهد نه فعال پرسشگر. مبلغ و مروج می‌خواهد. نه کسانی که در پی بازخوانی و ارایه‌ی خوانش‌های نو از موضوع‌اند.
درست به دلیل همین اوصاف، این روایت برای بدنه‌ی جامعه دافعه‌ی بیش‌تری دارد و رأساً خود نظام تنها متولی آن است و سالانه برای تبلیغ و ترویجش هزینه می‌کند و همایش‌های بین‌المللی برگزار می‌کند و کتاب و مجله و کالاهای تبلیغی تولید می‌کند و... . چند سازمان و جمعیت دولت‌ساخته و مرتزق از بیت‌المال هم هستند که باهدف «دفاع از ملت فلسطین» تأسیس شده‌اند اما بیش‌تر کارآمدی‌شان تنها در جهت اشتغال‌زایی برای مسئولین و کارمندان‌شان بوده است.
واقعیت آن است که امروزه فلسطین حتی برای بدنه‌ی مردمی حامیان نظام و مثلاً جریان موسوم به حزب‌اللهی هم «مسأله» نیست؛‌چه رسد به دیگر اقشار جامعه. فلسطین موضوعی است صرفاً حکومتی و دارای کارکرد سیاسی. و البته با اوصافی که ذکر شد دیگر جای گلایه نیست که چرا فلسطین (مانند «استقلال») مسأله‌ی جوان ایرانی امروز نیست.



مساله‌ی فلسطین به‌جهت ابعاد انسانی و حقوق بشری‌اش کاملاً ظرفیت آن را داشت و دارد که به یکی از مسايل مورد وفاق جامعه‌ی ایرانی بدل شود و گروه‌های مختلف را از جریان‌های فکری، سیاسی و فرهنگی متفاوت حول خود گرد ‌آورد. اما تاکنون به‌دلیل تولی‌گری نظام سیاسی و اصرار بر روایت واحد و رسمی از موضوع این‌گونه نشده است. فلسطین وقتی برای افکار عمومی جامعه مسأله می‌شود و به گفتمانی آزادیخواهانه و ظلم‌ستیز و فراگیر بدل می‌گردد که حاملانش گروه‌های مستقل و خودجوش مردمی باشند، نه سازمان‌های حکومتی و دولتی. و نخستین لازمه‌ی این امر، فراهم‌آمدن فضای تضارب آرا و آزادی طرح روایت‌های مختلف از مسأله است.



#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی
#راهپیمایی_روز_قدس
#مساله_فلسطین


http://uupload.ir/files/6ctz_3468-8615.jpg

@mohsenhesammazaheri
دولت نامقدس
انتخابات ریاست‌جمهوری و چالش‌های دینداری در حکومت دینی
(بخش ۲ از ۲)

محسن حسام مظاهری


[ادامه از بخش ۱]
دینداری در دنیای مدرن، ناگزیر با مناقشات و چالش‌های فراوانی توأم است؛ هم در بعد فردی و هم جمعی. به‌همان میزان که التیام‌بخش است، مخاطره‌ساز هم هست. به‌همان میزان که می‌تواند به ثبات و انسجام جوامع کمک کند، منشأ تنازعات و خشونت‌هاست. به‌نظر می‌رسد برخلاف تصور اولیه، در دولت دینی، این چالش‌ها و مناقشات نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه مضاعف نیز می‌شوند. دولت دینی، گرچه به توسعه‌ی ظواهر دین اهتمام دارد اما خود منشأ چالش‌های جدیدی است. نفی تکثر و سرکوب گفتمان‌های درون‌دینی به‌نفع دین رسمی، رشد فرهنگ ریاکاری و تظاهر به دین، غلبه‌ی ابعاد مناسکی و تحت‌الشعاع قرارگرفتن ابعاد اخلاقی و معرفتی، رشد دین‌گریزی و دین‌هراسی، تبدیل امور دینی به ابزار سلطه‌ی حکومت و کنترل جامعه، استفاده‌ی ابزاری از سرمایه‌ها و نمادهای دینی، وابستگی اصناف رسمی دین به نهاد قدرت و نفی استقلال آن‌ها، و بروز تنش و برهم‌خوردن توازن در نسبت میان جامعه‌ی دینداران و دیگر خرده‌فرهنگ‌های جامعه تنها برخی از مناقشات نوظهوری است که دولت دینی بر شهروندان دیندار خود تحمیل می‌کند. ‌به‌همین دلیل پربیراه نیست اگر گفته شود دینداری ـ در معنای پاک‌دینی ـ در دولت دینی گاه به‌مراتب دشوارتر و سخت‌یاب‌تر از دینداری در دولت غیردینی است. ظاهر امر آن است که دولت دینی مروج دین است و علی‌القاعده باید در پناه او، دینداران آرامش و اطمینانی را تجربه کنند. اما در عمل، تصدی‌گری دولت در امر دین (لااقل همیشه و لزوماً) به نفع دینداران و جامعه‌ی دینی نیست. در بسیاری موارد میان منافع دولت و انتظارات دینداران از نهاد دین تعارض پدید می‌آید و در چنین موقعیت‌های متعارضی، آن‌که دست پایین‌تر را دارد، طبعاً‌ همانی است که از قدرت کمتری برخوردار است؛ یعنی شهروندِ‌ دیندار.
*
خوب یا بد، ما امروز تحت حاکمیت یک حکومت دینی به‌سر می‌بریم و خواسته و ناخواسته، بخش‌های مهمی از ساختار حکومت، خصوصاً بخش‌های غیرانتخابی، رنگ و لعاب دینی دارند. قوه‌ی مجریه از معدود بخش‌هایی است ـ اگر نگوییم تنها بخش ـ در ساختار سیاسی که امکان انتخاب قدسی‌ یا عرفی بودنش در بازه‌های کوتاه چهارساله و به‌واسطه‌ی انتخاب رییس‌جمهور برای شهروندان فراهم است.
با اوصافی که گفته شد، من گمان می‌کنم هرچه دولت‌ها عرفی‌تر باشند و داعیه‌ی تقدس نداشته باشند و رسالت و کارویژه‌ای در سامان‌دهی (بخوانید: کنترل و مدیریت) نهاد دین برای خود تعریف نکرده باشند، درمجموع به نفع دین و دینداران خواهد بود و برعکس، هرچه در ادبیات یک دولت، دین و مقولات دینی پررنگ‌تر باشد و شعارها و برنامه‌ها و آرمان‌ها، لعاب مذهبی داشته باشند و هاله‌ای از تقدس حول دولتمردان را فراگرفته باشند، دینداران باید منتظر دوران دشوار و پرمناقشه‌ای باشند.


از چنین منظری و فارغ از هر موضوع دیگر، طبیعتاً به‌قدرت‌رسیدن نامزدی که در تبلیغات انتخاباتی خود از المان‌ها و نمادها و ادبیات مذهبی بهره می‌گیرد و ادبیات و شعارهای هوادارانش لعاب مذهبی دارد و سازمان‌ها و اصناف رسمی و غیررسمی متصدی دین (نظیر روحانیت و مداحان) در شمار حامیانش باشند، می‌تواند برای همان دین مخاطره‌آفرین باشد. (تجربه‌ی هشت‌ساله‌ی دولت محمود احمدی‌نژاد نمونه‌ی بارزی برای این امر است: دوره‌ی فربهی ادبیات و ظواهر و شعارهای دینی و نیز به‌همان میزان دوره‌ی گسترش پیرایه‌ها و خرافات مذهبی.)
من به‌عنوان یک دیندار ترجیح می‌دهم رییس‌ دولت فردی معمولی (نه قدیس و محبوب) باشد با برنامه‌هایی کاملاً عرفی و مربوط به امور دنیوی (که حوزه‌ی عمل دولت در معنای متعارف است). فردی که بشود آزادانه و بدون لکنت او و عملکردش را از منظر دین نقد و ارزیابی کرد؛‌ بدون آن‌که مجبور به تحمل انگ مخالفت با مقدسات شد. به‌عبارت دیگر: رییس‌جمهور هرچه نامقدس‌تر، بهتر. در دوره‌ی رییس‌جمهوری که چهره‌ی کاریزماتیک نیست و محبوبیت دینی ندارد و هاله‌ی تقدس اطرافش را نگرفته، آفات حکومت دینی کمتر گریبان دین و دینداران را خواهد گرفت تا در دوره‌ی ریاست‌جمهوریِ یک «پسر فاطمه» و «خادم الرضا» و «سید آسمانی» و «تولیت آستان».


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#دغدغه_های_دیندارانه
#انتتخابات۹۶
@mohsenhesammazaheri
رشد تشیع: سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری؟

محسن‌حسام مظاهری


1
مقطعی که در آن هستیم را می‌توان دوره‌ی «رشد سخت‌افزاری» و به‌عبارت دیگر «رشد وجوه مادی و عینی تشیع» دانست. آشکارترین مصداق این رشد، ساخت، بازسازی، نوسازی، تجهیز و توسعه‌ی فیزیکی بناهای شیعی به‌خصوص زیارتگاه‌ها در ایرانِ یکی دو دهه‌ی اخیر و در عراقِ پساصدام است. آغازگر این روند، توسعه‌ی حرم رضوی بود. این حرم، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و طی توسعه‌ای تدریجی از دوره‌ی تیموری تا پهلوی (بیش از پنج قرن) به مساحتی حدود 12 هکتار رسیده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره‌ای سی‌ساله، این مساحت بیش از شش‌برابر شد و امروزه به حدود 70 هکتار رسیده است.

2
توسعه‌ی حرم رضوی، الگویی شد برای توسعه‌ی دیگر اماکن مشابه. در ایران، مشخصاً حرم‌های حضرت معصومه (قم)، شاهچراغ (شیراز) و حضرت عبدالعظیم (ری) توسط «آستان»‌های خود توسعه‌ای بی‌نظیر یافتند. در عراق نیز روندی مشابه با شتابی بیشتر (احتمالا‌ً برای جبران توقف تاریخی ناشی از حکومت صدام) پیش گرفته شد و تولیت‌های حرم امامان شیعه در کربلا و نجف و کاظمین و سامرا، در رقابتی نه‌چنان پنهان به ساخت‌وساز و توسعه‌ی حرم‌های تحت‌ تولیت خود همت گماشتند. پیشتاز این توسعه، عتبه‌ی حسینی است که طبق برنامه‌ی ستاد بازسازی عتبات قرار است مساحت آن با رشدی سی برابر به حدود 30 هکتار برسد (لینک: http://yon.ir/hObNZ).
روند توسعه‌ی فیزیکی اماکن شیعی در سوریه نیز دنبال می‌شد که البته جنگ خانمان‌سوز آن را متوقف کرد. در سطحی پایین‌تر، اما به همان شتاب، امامزاده‌ها نیز در ایران و عراق یکی دو دهه‌ی اخیر سروشکل متفاوتی گرفته‌اند. بسیاری از امامزاده‌ها از یک اتاقک یا ساختمانی کوچک و ضریحی ساده تبدیل به «آستان»ی با ساختمان‌های بزرگ و گسترده و سازمانی عریض طویل شده‌اند. به‌علاوه امامزاده‌هایی هم از نو ساخته شدند (نظیر امامزاده‌ی تازه‌تأسیس ‌«شاه‌کرم» جنب فرودگاه اصفهان که از نظر مساحت یکی از بزرگترین بناهای مذهبی کشور محسوب می‌شود). علاوه بر توسعه‌ی فیزیکی، تزیین و تجمل اماکن شیعی (اعم از ساخت و تعویض ضریح‌، مطلا‌کردن گنبد، تزیین فضای داخلی، صحن‌سازی و...) نیز در دوره‌ی ما رونق یافته است.

3
توسعه‌ی سخت‌افزاری تشیع در داخل جامعه‌ی شیعی تاکنون چندان منازعی نداشته است. هم خوشایند نخبگان این مذهب بوده و هم توده‌اش. علما و مراجع تقلید شیعه نوعاً مشوق هرگونه توسعه‌ای در تشیع هستند. چراکه آن را مصداق «ترویج مکتب حقه‌ی جعفری» و «گسترش شعایر الاهی» می‌دانند. نذورات فراوانی که عامه‌ی شیعیان حتی آن‌ها که تمکن مالی چندانی ندارند و خیرات و تبرعاتی که متمولین و تجار شیعه در این راه خرج می‌کنند، نشان می‌دهد این توسعه‌ها با مذاق‌ توده هم کاملاً سازگار است.

4
اما چه منطق و توجیهی پشت این توسعه است؟ متولیان اماکن شیعی معمولاً برای کار خود دلایلی «مذهبی» بیان می‌کنند؛ نظیر تکریم و تعظیم اهل‌بیت و افزایش کیفیت زیارت از طریق ارتقای امکانات رفاهی و خدمت‌رسانی به زایران. ولی پنهان نیست که این قبیل دلایل به‌تنهایی در ظهور روند توسعه‌ی مذکور دخیل نیستند و فهرستی از دلایل گوناگون را در این روند می‌توان مؤثر دانست. از عوامل «سیاسی» (نظیر بسط نفوذ سیاسی ایران در عراق و نیز رقابت سیاسی ـ مذهبی ایران و عربستان) تا «اقتصادی» (نظیر سود فراوان ناشی از اداره‌ی آستان‌ها، فعالیت‌های تجاری و کسب درآمد از بازارهایی مانند فروش قبر)، و از منافع منطقه‌ای (نظیر رقابت‌های میان‌شهری و میان‌روستایی) تا منافع شخصی و گروهی متولیان.

5
فارغ از این مسایل، پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که آیا تشیع در دوره‌ی اخیر، به‌موازات این توسعه‌ی سخت‌افزاری در زمینه‌ی نرم‌افزار نیز رشد چشمگیری داشته است؟ افزایش مساحت اماکن شیعی آیا با گسترش جغرافیای نظری و فکری و اندیشگانی شیعیان نیز توأم بوده است؟ به‌نظر می‌رسد پاسخ مثبت به این پرسش، دشوار است.

#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#شیعه_شناسی_انضمامی
#فربهی_مناسکی #تشیع_هیئتی

@mohsenhesammazaheri
خدمات متقابل دین و دولت در حکومت دینی
(مثال: #پلاسکو)


یک سانحه‌‌ی شهری رخ می‌دهد. عده‌ای قربانی قصور و تقصیر جمعی از مسئولان و شهروندان می‌شوند. عواطف عمومی تحریک می‌شود. رسانه‌های رسمی فعال می‌شوند. احساسات برانگیخته‌شده به‌سرعت لعاب «مذهبی» خورده و تحت کنترل درمی‌آید. از سوی حاکمیت به قربانیان سانحه، لقب «شهید» اعطا می‌شود. آنان با شهدای جنگ مقایسه شده و به‌مثابه‌ی «مجاهد فی سبیل الله» در تبلیغات ارج و قرب می‌یابند. مراسم تشییع در «مصلی» برگزار می‌شود، با تشریفات کامل یک مراسم «مذهبی». مداح، «نوحه» و «روضه‌»ی آتش و سوختن می‌خواند (کلیدواژه‌های آشنای #تشیع_هیئتی) و گریز می‌زند به روضه‌ی حضرت زهرا و «فاطمیه»ای که از حسن تصادف همین‌روزها آغازش است. عزاداران می‌گریند و سینه می‌زنند و به پیکر شهدا «تبرک» می‌جویند. قربانیان به «رستگاری» می‌رسند. بازماندگان به‌مثابه‌ی «خانواده‌ی شهید» تسلا داده می‌شوند و قدر می‌بینند. و در ازای همه‌ی این بخشش‌ها، دولت هم از مظان اتهام ناکارآمدی و تقصیر و دغدغه‌ی ‌مطالبه و پاسخگویی می‌رهد.
حالا دیگر هرکس بهره‌ی خود را ‌برده است. در روالی آشنا، دین به مدد دولت می‌آید و «تهدید» نه‌تنها با موفقیت مهار شده، بلکه حتی به «فرصت» تبدیل می‌شود.
و زندگی ادامه دارد...

#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_فرهنگ_شیعی
#دغدغه_های_دینداری_در_جامعه_امروز

@mohsenhesammazaheri