گنجشکهای پاییز(اعظم‌سعادتمند)

Канал
Логотип телеграм канала گنجشکهای پاییز(اعظم‌سعادتمند)
@azamsaadatmandПродвигать
341
подписчик
من در فوران کلمات اینجا بیشتر دفتر مشق منه کتابهام: گنجشکهای پاییز باران پس از برف لیلی آذر پاییز۶۱به‌روایت‌اقاقی
دیوانگی کن تا لگدکوبت نکردند
روزی گل کاسه‌گری خواهی شد ای دل

#اعظم_سعادتمند
کارش شده است رفت و آمد اتوبوس
در بین دو ایستگاه ممتد اتوبوس

یک روز بعید نیست از دلتنگی
پرواز کند به سمت مشهد اتوبوس

#اعظم_سعادتمند
#از_برگشتن_به_خانه
@azamsaadatmand
خراب و خسته و پیر است،ماشین
ندارد نا، زمین‌گیر است،ماشین

ندیده خیر از آدم‌ها،دوباره
دلش در دست تعمیر است،ماشین

#اعظم_سعادتمند
#از_برگشتن_به_خانه

@azamsaadatmand
غزلی از کتاب پاییز ۶۱ به روایت اقاقی:

دوباره حضرت نقاش بود و بوم سفید
نشست سبز کند صحنه را که سرخ دوید

کمی به فکر فرو رفت و مکث کرد سپس
نگاه کرد به زردِ طلاییِ خورشید

نخواست، منصرف از آفتاب سوزان شد
به سوی آبیِ نرم مطنطنی، چرخید

کدام را بکشد رود یا که دریا را
و در تلاطم این فکر، آسمان غرّید

به قهر رفت به سمت بنفشِ تنهایی
بنفش با غمی آرام، چشم از او دزدید

سیاهِ خسته و نارنجیِ خزانی هم
یکی‌یکی همه از او شدند نا امّید

غروب بود و غمی ناگهان دلش را برد
کشید معرکه را بی‌درنگ، سرخِ شهید

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
این رویای مقدس قبیله‌ی من،آیا نیست
که سرخ را به خاطر آورد بدون رنگ خون؟

#بیژن_نجدی
واقعیت رویای من است
@azamsaadatmand
زمانی فکر می‌کردم یکی از فیلسوفانم
چه کار خنده‌داری،می‌نشستم فکر می‌کردم

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
خون در رگ مبارزه در حال جوشش است
دارد هنوز معرکه،یحیای دیگری

#اعظم_سعادتمند
با اندوه و امید...

شکفته بر سر هر شاخه‌ای جوانه‌ی تازه
رسیده‌ایم به آغاز یک زمانه‌ی تازه

ببین اشاره‌ی انگشت‌های باغ صنوبر
چطور می‌تپد از کشف هر نشانه‌ی تازه

همان پرنده که از ترس سنگ،جیک نمی‌زد
بدون واهمه رو کرده صد ترانه‌ی تازه

بخند! شاخه‌ی زیتون به لب، بناست بسازند
کبوتران وفادار غزًه، لانه‌ی تازه

چهار فصل بهار است و دسته‌های پرستو
نمی‌پرند به دنبال آشیانه‌ی تازه

برای دیدن ما عشق بی‌حساب و کتابی
بدون وقفه می‌آید به یک بهانه‌ی تازه

سروده شاعر بیروت و کافه‌های قدیمش
به شوق دیدن بلقیس،عاشقانه‌ی تازه

گذشت آن شب چندین هزار کشته و زخمی
سلام بر سحر خاورمیانه‌ی تازه

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
مانده در من خستگی‌هایی که دیگر نیستند
قصه‌ی دلبستگی‌هایی که دیگر نیستند

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
گرچه همه دویدن و دویدن است زندگی
خسته نمی‌شود ولی، پیلتن است زندگی

هرچه که زخم تر شده، سِرّ شده سخت تر شده
پوست کلفت‌تر شده ،کرگدن است زندگی

با حرکات عاشقش با سکنات فارغش
با همه‌ی دقایقش شکل من است زندگی

می‌کشدت قدم‌قدم در پی خویش غم به غم
صحبت اوست مغتنم آه! زن است زندگی

#اعظم_سعادتمند

@azamsaadatmand
وقتی پلی شکسته به‌جا مانده پشت سر
ناچارم از ادامه‌ی راهی که پیش روست

#اعظم_سعادتمند
#گنجشکهای_پاییز
@azamsaadatmand
پاریکال عزیزم امروز سر یک چهار راه خیلی شلوغ خاموش کرد و هر چه تلاش فرمودم برای روشن شدنش بی‌ثمر واقع شد...در نهایت خواستم پاریکال جان را با زور بازو به آن سوی چهار راه هدایت فرمایم که در میان آزارهای کلامی عده‌ای از مردان شهر عزیز من بالاخره بعد از دقیقه‌ها، جوانمردی از موتورش پیاده شد و کمک کرد و پاریکال را هل داد کنار خیابان پارک کنیم....هنوز پاریکال کنار خیابان است تا فکری به حالش بکنم و فکر کردم چقدر خوب است که هنوز در شهر جوانمردی پیدا می‌شود.
پ‌ن:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
#مولوی
@azamsaadatmand
از شعرهایت قاب خطهای فراوانی..
از خاک انگشتان نایابت قلمدانی..
می ماند از سوزِ قلم‌نی های غمگینت
در موزه‌های بعد از این آواز انسانی
شاید به یاد آرزوهای تو و #سهراب
از نو بسازد پادشاهی دور کاشانی

آنقدر کودک مانده ای که وقت خندیدن
می‌بینمت در زنگ تفریح دبستانی
در شوق دختر بچه ها روز تولد تا-
وا می کنند از جعبه های هدیه روبانی
در توپ بازی های خوشحال پسرهامان
نشکسته وقتی پای حوض خانه گلدانی
پُر می کند خوشبختی ما در کنار هم
دور و برم را از صدای کودکستانی
می ماند از من در کنار اسم زیبایت
نامی به خط عشق پشت جلد قرآنی

#اعظم_سعادتمند
پ‌ن:اگر کاشف معدن صبح آمد
صدا کن مرا
#سهراب
@azamsaadatmand
سلام دوستان عزیزم
داشتم فکر می‌کردم از اهالی گنجشکهای پاییز کسی باقی مانده...
چند ماه توفیق اجباری پیش آمد که دور از تلگرام باشم
السَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّٰهِ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ...

تاریخ سرخ خون جگری‌ها را
می‌آورد چقدر به یاد امشب
این نوحه‌ی غریب که می‌آید
با های‌های گریه‌ی باد امشب

این نوحه‌ی غریب چرا لحنی
چون روضه‌ی امام حسن دارد
ای سینه‌های سوخته یاد آرید
از غربت بقیع زیاد امشب

این نوحه‌ی غریب که بر قلبش
تیغ غلیظ هلهله می‌بارد
مثل کدام صحنه‌ی عاشوراست؟
این قصه آشناست، مباد امشب...

اعماق عمر زخمی کوتاهش
سیراب کرده جنگل و صحرا را
دلتنگ بازگشت به سوی اوست
رودی که می‌رسد به مراد امشب

دنبال خود کشیده و آورده است،
تا کاظمین جان و جهانم را
آن نوحه آن غم عربی در باد،
دست مرا به دست که داد امشب؟

این خودنویس و جوهر داغش را
این چند بیت و شمع و چراغش را
دارم _نه اینکه لایق شان باشم _
از  رأفت امام جواد امشب

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
در هر ستون قیام و قعودت را...
در طاق‌ها رکوع و سجودت را...
تقلید کرده‌اند نمازت را
معمارهای مسجد گوهرشاد

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
آن رقص‌های کولی در کوچه بی‌پروا
دیگر به تابستان دامن بر نمی‌گردد

#اعظم_سعادتمند
پ‌ن:بهای جنون،آوارگی بود.

@azamsaadatmand
از کوچه‌های کوفه‌ی ابن‌زیادها
تنهایی تو است که مانده به یادها

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
خاک و گیاه و شاپرک ناگاه در آتش
پر شد هوا از جیرجیر ماه در آتش

ساقه به ساقه شاخه به شاخه صنوبرها
همراه صدها قلب خاطرخواه در آتش...

می‌سوخت حتی باد حتی آب بی‌وقفه
همراه بغض و ناله‌ای جانکاه در آتش

می‌رفت آتش از ستون خیمه‌ها بالا
می‌رفت و می‌پیچید دود آه در آتش

یادآور پروانه‌های عصر عاشوراست
اخبار طاقت‌سوز اردوگاه در آتش

انداخت عطر دیرسال سیب را آن شب
بُخل تبرداران قدکوتاه در آتش
*
نمرودیان تپه‌ی صهیون!نمی‌سوزد
با سحر و جادوتان خلیل‌الله در آتش
#اعظم_سعادتمند
#رفح

@azamsaadatmand
چقدر کشته و زخمی چقدر آواره...
به جا گذاشته باران بمب و خمپاره

چقدر مادر بی‌طفل و طفل بی‌مادر
اضافه شد به غم بی‌قرار گهواره

صدای شیون پروانه‌های سوخته‌بال
رهاست در شب خاورمیانه، همواره

و بوی سوختن گوشتِ تنِ یک شهر
می‌آید از دهن آتشی وطن‌خواره

قرار بود که عاشق شویم و خوش باشیم
به رغم حیله‌ی این روزگار مکّاره

قرار بود یکی از پرندگان باشد
نه اینکه مرگ بریزد به خاک، طیّاره

نگاه کن دل من،سخت استخوان سوز است
نگاه کن، قلمم پودر شد دگرباره...

#اعظم_سعادتمند
@azamsaadatmand
Telegram Center
Telegram Center
Канал