View in Telegram
امروز سر کلاس هفتمی‌‌ها حرف از زمان بود،حرف از فرصتهایی که مثل ابر می‌گذرند و ناگهان رسیدیم به افسوس‌ها گفتم بچه‌ها افسوس تماشای کدام ابرها در دلتان مانده است و بلافاصله پیش خودم گفتم عجب سوال نسنجیده‌ای پرسیدی، دختر دوازده سیزده ساله چه فرصتی را می‌تواند از دست داده باشد یکی دست بلند کرد ‌و گفت :من فرصت دیدن مادرم را از دست داده‌ام...وقتی نه ساله بودم مادرم در بیمارستان بستری بود و مرا به دیدارش نبردند و...چند تایی اشکشان سرازیر شد.... حالا هم به امید دیدن مادرش در دنیای دیگر بود بکی دیگرشان گفت فرصت مشهد رفتن را از دست داده و تا حالا مشهد نرفته و خیلی دلش می‌خواهد برود مشهد بچه‌ها برای شادی روح مادر آن یکی و مشهد رفتن این یکی دعا کردند یکی دیگرشان گفت خانم پس لطفا برای ترکیه رفتن من هم دعا کنید و باز دیگری گفت برای کره رفتن من هم...و ما هم در میان گریه‌هایی که به خنده تبدیل شده بودند به دعای دسته‌جمعی ادامه دادیم از اینکه اینقدر احساساتشان را راحت و بدون خجالت می‌گفتند خوشحال شدم،من که هنوز هم حرفهایم را جوری لای واژه‌ها می‌پیچم که اگر کسی بویی برد بگویم شعر است دیگر، خیال است...خیال... #اعظم_سعادتمند @azamsaadatmand
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily