فلسفه و هنر

#برتر
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و هنر
@art_philosophyyПродвигать
1,96 тыс.
подписчиков
1,01 тыс.
фото
622
видео
26
ссылок
◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... «هنر اول»
🔺برای خیلی از ما این ادعا کمی عجیب به نظر می‌رسد. چگونه می‌توانیم مشخص کنیم یک لذت یا یک نوع لذت از دیگری #برتر است؟ اصلا معنی دارد؟ #استوارت_میل این اعتراض بالقوه را پیش‌بینی کرده بود و تلاش کرد با به‌کارگیری آموزهٔ قضاوت شایسته از دیدگاهش دفاع کند:

از دو لذت، اگر یکی باشد که همه یا تقریبا تمام کسانی که تجربه‌اش کرده‌اند، صرف‌نظر از هر احساس اجبار اخلاقی برای انتخاب کردنش، ترجیح‌اش دهند، آن لذت مطلوب‌تر است.
اگر یکی از آن دو تا را، کسانی که کاملا به هر دو آشنایند خیلی بالاتر از دیگری قرار دهند، حتی اگر بدانیم منجر به نارضایتی بیشتری خواهد شد، و از آن برای هر میزان لذت دیگری که قادر به تجربه‌اش هستند از آن دست نخواهند کشید. ما برای مشخص کردن لذت مطلوب به کیفیت در برابر کمیت برتری می‌دهیم.

به بیان دیگر، فقط کسانی که هر دو نوع لذت را #تجربه‌ کرده‌اند می‌توانند تصمیم بگیرند که کدام نوع لذت از دیگری برتر است. برای مثال، تجربهٔ تماشای فیلمی که خلاقیت ام را درگیر می‌کند، مجبورم می‌کند باورهایم را به چالش بکشم یا به ارزش‌هایم دوباره توجه کنم ، واکنش‌های احساسی پیچیده‌ای در من برمی‌انگیزد، و چیزهایی از این دست، از لحاظ کیفی برتر از دیدن فیلم اکشن یا کمدی رمانتیکی توخالی، قابل پیش‌بینی، فرمول‌بندی‌ شده و بدون خلاقیت است. هنگامی برتر است که کسانی که هر دو فیلم را دیده‌اند، یا دست‌کم از هر دو نوع فیلم چیزی دیده‌اند، #قضاوت کنند که برتر است. آن‌هایی که فقط یک نوع لذت را تجربه کرده‌اند برای تعیین کردن لذت مطلوب‌تر #شایسته نیستند. و اگر اختلاف نظری بین داورهای شایسته وجود داشته باشد، نظر اکثریت تعیین‌کنندهٔ نهایی ارزش است.

بر همین اساس، این واقعیت که کسی حباب ساختن را به کاراته ترجیح می‌دهد نتیجه نمی‌دهد که حباب ساختن کیفیت بهتری از کاراته دارد، شخصی که حباب ساختن را ترجیح می‌دهد شاید صلاحیت نداشته باشد، یا شاید توسط اکثریت داوران شایستهٔ دیگر رد شود.

دربارهٔ این‌که کدام مدل از داورهای شایسته برتر فرض می‌شوند، #میل ادعا می‌کند که:

این واقعیتی غیرقابل خدشه است که کسانی که به طور یکسان با هر دو آشنا باشند و بتوانند تحسین‌شان کنند و از آن‌ها لذت ببرند، چیزی را ترجیح می‌دهند که قوای برترشان را به کار بگیرد … هیچ #انسان هوشمندی نمی‌خواهد #ابله باشد، هیچ شخص ساختارمندی نمی‌خواهد بی‌دروپیکر باشد، هیچ انسان بااحساس و بامحبتی نمی‌خواهد خودخواه و خودمحور باشد، حتی وقتی که فریب خورده باشند که ابله‌ها، کودن‌ها یا حقه‌بازها از خودشان راضی‌ترند تا آن‌ها از خودشان!

میل اکثرا نویسنده بسیار واضح و قاطعی است، اما در این بحث لذت‌های برتر و پست‌تر همیشه نمی‌تواند بین لذت به مثابه حالت ذهنی آگاهانه و لذت به مثابه ظرفیت، یا شاید ظرفیت لذت تمایز ایجاد کند.
شخصی ممکن است ظرفیت لذت بردن داشته باشد بدون آن‌که واقعا لذت را تجربه کند. اختاپوس و پلانکتون برای مثال، به نظر می‌رسد هیچ لذتی را در زندگی تجربه نکرده‌اند، اما همچنان ظرفیت تجربه کردن چنین احساساتی را دارند. حتی وقتی راجع به لذت‌های پست‌تر هم صحبت می‌کنیم این قضیه درست است. کسی که در یک بشقاب کاملا تر و تمیز غذا می‌خورد، در آن لحظه، ظرفیت لذت بردن از کیف‌های چشایی را دارد، اما اگر مشغول خوردن سس، پیاز و بستنی بادام‌زمینی مخصوص باب‌اسفنجی (بستنی عجیب باب اسفنجی در اپیزود «یک چیزی بو می‌دهد») باشد آن ظرفیت استفاده نمی‌شود. برای مقصود ما بهتر است که ادعای میل را به شکل ظرفیت #لذت تفسیر کنیم.

این جملهٔ معروفش هم شاهدی بر این مدعاست که «بهتر است #سقراط باشیم و ناراضی تا #ابله و راضی» اینکه سقراط لذت کمی می‌برد خیلی مهم نیست؛ چیزی که مهم است این است که ظرفیت لذت‌های برتر را داشت.

با درک لذت به عنوان ظرفیت، حالا در جایگاهی هستیم که بفهمیم چرا میل احتمالا می‌گفت پاتریک اشتباه وحشتناکی کرده است. پاتریک در یک آن از یک ابله نادان به نابغه‌ای روشنفکر و بافرهنگ تبدیل شد. دیگر نمی‌توانست مثل باب‌اسفنجی از لذت‌های ابتدایی بهره ببرد (طناب‌بازی، لی‌لی، گرگم به هوا و با آروغ حرف زدن)، بلکه رضایت را فقط در کارهایی می‌دید که توانایی‌های پیشرفته‌اش را به چالش بکشد (مسئلهٔ ریاضی هم که سندی را درگیر کرده بود برایش یک تمرین ساده محسوب می‌شد). پاتریک به مرور از دیگران فاصله گرفت، ولی این فقط به دلیل توانایی‌های بالاترش نبود – با دیگران هم سخت‌گیری و افاده رفتار می‌کرد.

البته میل نمی‌گوید ظرفیت برای لذت‌های برتر شخص را از لحاظ اخلاقی هم برتر می‌کند. پاتریک احتمالا می‌توانست تجربهٔ برتری از لذت را هم با دوستی با افرادی که از نظر ذهنی هم‌سطحش بودند و هم آن‌هایی که ساده‌تر بودند داشته باشد.

@art_philosophyy
ادامه🔻
🔺بیا برویم و محو زیبایی‌ و شکنندگی‌ طبیعت شویم

پاتریک به این نتیجه رسید که زندگی‌ای که وقف لذت شود به زندگی‌ای که وقف اهداف روشنفکری شود و او را تنها و منزوی کند شرف دارد.
در حالی که ممکن است انتظار داشته باشید که #فیلسوفان چنین دیدگاهی را درجا رد کنند، تصمیم سخت پاتریک ممکن است هم‌خوانی خوبی با نظرات #جان_استوارت_میل (۱۸۷۳-۱۸۰۶) داشته باشد. میل یکی از شیواترین مفسران و طرفداران نظریهٔ فایده‌انگاری لذت‌گراست.

فایده‌گرایی لذت‌گرا می‌گوید کار درست آنی است که شادی را برای همه بیشینه کند. شادی نیز «لذت و عدم رنج» تعریف می‌شود. بنابراین کار درست کاری است که تعادل خالص لذت و درد را برای همه بیشینه کند. علاوه بر این، لذت تنها چیزی است که بالذات خیر است، خیر فی‌نفسه و لنفسه. تمام خیرهای دیگر از آن جهت خیرند که لذت را زیاد می‌کنند و درد را کم. سلامتی، ثروت و آگاهی، برای مثال، اکثرا به عنوان خیر شناخته می‌شوند، اما خوبی‌شان در توانایی‌شان برای افزایش لذت یا کاهش درد است. به خودی خود خوب یا بد نیستند.

ممکن است فکر کنیم فایده‌گرایی لذت‌گرا کاملا تصمیم پاتریک را تأیید می‌کند. به هر حال، اگر لذت تنها خیر فی‌نفسه است و پاتریک در زندگی شاد ابلهانه‌اش لذت بیشتری می‌برد، بهتر نیست که ابله بماند؟ در پاسخ به این نوع استدلال (که در واقع #منتقدان استوارت میل آن را به عنوان شاهدی برای پوچی فایده‌انگاری می‌دانستند) میل تفاوت بین دو نوع لذت را مطرح می‌کند: لذت‌های برتر و پست‌تر.
لذت‌های برتر تقریبا همان لذت‌های ذهن است و شامل چیزی‌هایی مانند #آگاهی، #حکمت، #فهم، تجربه‌ #زیبایی‌شناختی، احساسات #اخلاقی مثل هم‌دردی، دلرحمی و عدالت، عشق و محبت و چیزهایی از این دست می‌شود.
#لذت‌های_پست‌تر هم همان لذت‌های فیزیکی و وابسته به بدن مثل لذت خوردن و نوشیدن می‌شود.

#میل این دو دسته را کاملا تعریف نکرده و به ذکر مثال در هر کدام اکتفا کرده است. خیلی هم نمی‌شود به شکل واضح این دسته‌بندی را تعریف کرد، چرا که به نظر می‌رسد خیلی از لذت‌ها به هر دو گروه تعلق داشته باشند. برای مثال لذتی مثل کیف کردن از یک غذای خوشمزه به نظر هم فیزیکی و هم ذهنی می‌رسد، مانند خیلی مثال‌های دیگر. با این حال، این مسئله‌ای بحرانی برای میل محسوب نمی‌شود، چرا که خیلی از لذت‌ها دقیقا در یک دسته قرار می‌گیرند و همین برای مقصود ما کافی است.

برای میل، تفاوت بین لذت‌های #برتر و #پست‌تر فقط یک تفاوت کیفی نیست. یعنی لذت‌های برتر فقط به این دلیل برتر نیستند که کم‌خرج‌تر، دائمی‌تر، یا همراه با اثرات جانبی کمترند (مثلا شکسپیر خواندن ارزان‌تر از یک شب کیف کردن با بستنی ویژهٔ گوبربری است و مسلما کمتر از آن هم خطراتی مثل هنگ‌اور یا خاطرات خجالت‌آور به همراه خواهد داشت.) بلکه، برتری‌های کیفی هم وجود دارد که یعنی برتری در نوع و نه فقط کمیت

@art_philosophyy
ادامه🔻