#تاريخ_معاصر_ايران (54)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan#حافظه_تاريخي#فصل_يکم#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجارادامه جنبش کارگري عصر قاجار و رضاشاه
اما چنين سرکوبي و حتا ضعفهاي اساسي سنديکاي کارگران نفت که مخفيانه عمل ميکرد مانع از آن نشد که فعاليت ادامه يابد.
فعالين سنديکايي ايران به ديگر شهرهاي ايران نيز روي آورده بودند، از اين جمله بود فعاليت ايشان براي اعتصاب کارخانهي کازروني «وطن» در اصفهان. پس از مدتها کار سياسي سنديکا در بين کارگران، سرانجام روز اول ماه مه 1310 کارگران اين کارخانه در چهارباغ اصفهان روز بينالمللي کارگران را جشن گرفتند.
در همين روز بحث مفصلي در بين کارگران پيرامون لزوم اقدام به يک اعتصاب بهمنظور بهبود بخشيدن به وضع کارگران صورت گرفت. کارگران پس از تنظيم خواستهاي خود، روز چهارم ماه مه (15 ارديبهشت) را براي آغاز اعتصاب تعيين کردند. اعتصاب شروع شد. پليس بلافاصله وارد عمل گرديد و 25 تن از مخالفين و رهبران اعتصاب را دستگير، زنداني و تبعيد کرد، اما با اين همه کارگران توانستند به برخي از خواستهاي خود دست يابند. اين خواستها عبارت بودند از:
1. آزادي تشکل سنديکايي
2. تغير دستمزد کارمزدي به ماهيانه
3. هشت ساعت کار روزانه و حداقل دستمزد 5 ريال
4. نيمروز استراحت اضافه بر جمعهها
5. لغو مقررات کنترل به هنگام ورود به کارخانه
6. لغو مقررات جريمه و تنبيه بدني کارگران از طرف کارفرما
7. جبران مخارج بيماري و پرداخت صدمهي بدني وارده در سر کار
8. پرداخت کليهي مخارج بيماري
9. تعطيل کارخانه در روزهاي تعطيل رسمي کشور
10. پرداخت دو برابر مزد براي ساعات اضافه کار
11. حداکثر روز کار 10 ساعته (با اضافه کار)
12. تأمين وسايل و امکانات بهداشتي در کارخانه
13. پرداخت تنظيم و بدون وقفه دستمزد
رهبري اين اعتصاب با کارگر فعال و مترقي سيدمحمد اسماعيلي معروف به «سيدمحمد تنها» بود که در اين اعتصاب دستگير شد و پس از هفت سال در زندان قصر کشته شد. ياران ديگر او در سالهاي حکومت سرکوب رضاخاني عبارت بودند از علي شرقي، محمد انزابي و پوررحمتي که همهگي در عنفوان جواني به نهضت کارگري جلب شده و طي سالها مبارزه به رهبري آن رسيده بودند و سرانجام هر سه در زندانهاي رضاخان به قتل رسيدند.
از ديگر رهبران جنبش کارگري در اين سالها بايد از سيدتقي حجازي، جوان کارگر چاپخانه، ياد کرد که در سال 1307/1928 در کنگرهي بينالملل کارگري سرخ شرکت نمود و در بازگشت به ايران در بندر انزلي دستگير و در زير شکنجه به قتل رسيد. از ديگر فعالين جنبش سنديکايي ايران سيفي (رضاغلام عبدالهزاده) بود که در کنگرهي چهارم بينالملل سرخ شرکت داشت و پس از تشريح وضع کارگران ايران نطق خود را به شرح زير ختم کرد:
«به نظر من ميرسد که تزهاي کنگره به وضع کشورهاي نيمهمستعمره در خاورنزديک بسيار کم پرداخته شده است. اتحاديههاي کارگري در اينجا بسيار کمتجربهاند. بايد به اينها از همهجانب کمک رساند ... ما به برنامه نيازمنديم ... ما هيچ دستورالعملي در اختيار نداريم. اتحاديههاي کارگري نهتنها نميدانند که چهگونه بايد از منافع کارگران دفاع کرد، بلکه همچنين نميدانند که چهگونه کارگران را بايد سازمان داد. لذا بايد به اين جنبه از فعاليتها توجه بيشتري مبذول داشت و کشورهاي مورد بحث را در تشکل اتحاديههاي کارگري از طريق برنامه و سازمان مورد حمايت قرار داد... »
(خسرو شاکری:جلد ششم اسناد تاريخي جنبش کارگري… کمونيستي ايران (انتشارات علم تهران ص 122))
آنچه سيفي در کنگرهي چهارم بينالملل کارگري سرخ ميگفت بيان وضع واقعي کارگران ايران بود که در کشوري مبارزه ميکردند که هنوز صنعت نقش ناچيزي در اقتصادش داشت. تعداد کارگران اندک بود، فشار و اختناق پليسي هرگونه اعتراضي را در نطفه خفه ميکرد و علاوه بر اينها، جنبش کارگري جوان از تجربههاي زيادي برخوردار نبود. درست در همين اوضاع و احوال بود که «قانون» سياه 1310 (قانون مصوب مجلس فرمايشي پهلوي براي سرکوب «مقدمين عليه امنيت کشور») وسيلهي قانوني سرکوب تمام نيروهاي مترقي جامعه را فراهم آورد و سنديکاهاي کارگري نيز مشمول همين قانون شدند.
زندانها از فعالين سنديکايي پر شد، بسياري از آنان در اثر وضع طاقتفرسا و شکنجههاي ضدانساني در زندان ديگر هرگز روي آزادي را نديدند.»
( «نهضت کارگري ايران: پيشرو در قيام، بيبهره از نتايج» نوشته خسرو شاکري در ۱۶ ارديبهشت ۱۳۵۸ در روزنامهي آيندگان.)
ادامه دارد
@amookhtan