#تاريخ_معاصر_ايران (69)
(از اواخر سلسله قاجار تا سال 1357)
@amookhtan#حافظه_تاريخي#فصل_يکم#نگاهي_کوتاه_به_عصر_قاجار#شرکت_نفت_انگليس_و_ايرانانگليسيها منبع اصلي درآمد
نفت ايران را به نفع خود کنترل ميکردند به طوري که يکي از مقامات انگليسي گفته بود؛ بريتانيا «در واقع تبديل شد به يک امپراتوري در دلِ امپراتوري در
ايران».(1)
بعد از اينکه زمزمه ملي شدن صنعت
نفت از طرف مصدق پيگيري ميشود، سفير بريتانيا در تهران، سر فرانسيس شپرد، که نگاهي استعمارگرانه به اين وضعيت داشت در اسناد از طبقهبندي خارج شده نشان ميدهد که او نوشته است:
«بسيار مهم است که نگذاريم ايرانيها با تلاشکردن براي اداره [
شرکت نفت ايران و انگليس] به دست خودشان منبع اصلي درآمدشان را نابود سازند». در ادامه مينويسد:
«
ايران احتياج ندارد که صنعت
نفت را به دست خودش اداره کند (کاري که از پس آن برنميآيد) بلکه نياز دارد از توانايي فني غرب بهره ببرد.»
البته
ايران کاملا" توانايي ادارهي صنعت
نفتاش را داشت. در اسفندماه سال 1329 مجلس
ايران لايحهي مليکردن صنعت
نفت، در دست گرفتن کنترل
نفت ايران و انگليس و سلب مالکيت از داراييهاي اين
شرکت را تصويب کرد. ... بعدها يک مقام بريتانيايي نوشت:
«سياست ما اين بود که هر چه زودتر از شرّ مصدق خلاص شويم». (پيشين)
در 5 تيرماه 1329 خورشيدي کميسيون ويژهي
نفت در مجلس به رياست محمدمصدق تشکيل شد
و در 17 اسفند همين سال گزارش کامل خود را مبني بر ملي کردن صنعت
نفت در
ايران به مجلس شوراي ملي تقديم کرد که آن را در 24 اسفند
و سپس مجلس کذايي سنا هم در تاريخ 29 اسفند 1329 آن را به تصويب رساند
و بدين ترتيب
نفت ملي شد،
و تعطيلي رسمي روز 29 اسفند هر سال، به خاطر اين موضوع بوده است.
اما«با قبول هر يک از قراردادهاي پيشنهادي
شرکت نفت ايران و انگليس، اين گونه ملي شدن کاريکاتوري از ملي شدن بود، که دقيقا" پس از کودتاي 28 مرداد 1332
و بازگرداندن محمدرضاشاه فراري، با امضاي علي اميني در 28 شهريور 1333 خورشيدي به نام قرارداد کنسرسيوم به دولت وظيفهشناس کودتا تکليف شد.
به عبارت ديگر، به لحاظ سياسي تاريخي، بازگشت شاه فراري [به ايتاليا به همراه ثريا اسفندياري همسرش]، با بازگشت
نفت استعماري/انحصاري ارتباطي ارگانيک
و مستقيم داشت.
و حتا، برخلاف وارونه نگاري تاريخ از جانب برخي از سلطنتطلبان بيسواد
و خشمگين، قرارداد کودتايي کنسرسيوم نه تنها از نوع 50/50 نبود، بلکه به شهادت
و شکايت فواد روحاني بسيار ظالمانهتر از قرارداد پيشنهادي هندرسن بود. »( مصدق، کودتاي آمريکايي/انگليسي
و مهار استقلال
و دموکراسي در
ايران/ سيروس بينا ص13-14 سرسخن)
چند سال قبل از کودتاي 28 مرداد 1332، مصدق
و ياراناش در صدد برآمدند که صفر تا 100
نفت را از دست انگليسيها خارج نمايند، اما کودتاي 28 مرداد 1332 به رهبري انگليسيها
و آمريکاييها، که سبب سرنگوني محمد مصدق شد، آن طرح به سرانجام نرسيد.
يکي از يادداشتهاي محرمانهي انگليسيها در مورد ملي شدن صنعت
نفت ايران در مقطع 28 مرداد 1332،
و تحريم خريد
نفت از
ايران در زمان دولت مصدق، که نظر سلطنتطلبان را در مورد کودتا 28 مرداد 1332، که آن را به جنگ سرد بين بلوک شرق
و غرب، ربط ميدهند، بي ربط ميکند:
«ادامهي فعاليت حداقلي صنعت
نفت بدون مديريت خارجي احتمالا" براي ايرانيان مطلوب خواهد بود؛ اما مشکلاتي براي ما به وجود خواهد آورد: امنيت جهان آزاد به ميزان بالاي استخراج
نفت از منابع منطقهي خاورميانه وابستهگي دارد. اگر نگرش موجود در
ايران به کشورهاي عربستان سعودي يا عراق سرايت کند، کل ساختار موجود به همراه توانايي ما در دفاع از خود، دچار فروپاشي خواهد شد. بنابراين خريد
نفت استخراجي از
ايران حتا در حجم کوچک احتمالا" پيامدهاي خطرناک را به همراه خواهد داشت. ...
از دست دادن
نفت که در حکم تنها مادهي خام مهمي است که ما در اختيار داريم، عواقبي ادامه دار
و محاسبهناپذير به دنبال خواهد داشت. ... ايرانيان ميتوانند
نفت و ارز خارجي مورد نياز خود را با استخراج مقادير بسيار کمتر نيز به دست آورند. بنا بر تمام اين دلايل، پادشاهي متحدهي انگلستان بايد کنترل بر منابع واقعي موجود را همچنان براي خود حفظ کنند.»( تاريخ
ايران مدرن؛ يرواند آبراهاميان؛ ترجمه ابراهيم فتاحي؛ ص218-219-220)
ادامه دارد
@amookhtan(1):
https://wp.me/p2GDHh-6Ws کودتاي 28 مرداد: تباني بريتانيا
و اسلامگرايان راديکال / مارک کُرتيس