•
صد سالِ دگر نه من بهجا هستم و نه
این مرد که هست چشم او بر من وا
نه این سیهِ پلیدِ تیغاش در مشت
آکنده شکم زِ خون مظلوم و گدا
نه این گَلهی رمیده، بیچارهشده
افتاده چنین نگون به گردِ صحرا
نه این روشِ سخن که میگوید نه
نه این کششِ صدا که میگوید ها
نه آنکه بگفت نیست
نیما شاعر
نه آنکه از او به خشم آمد
نیماهرچیز بهجای خویش ویرانه شده
ز افسانهی آن، زبانِ مردمْ گویا
ماندهاست بهجا چهچیز؟ این کوه و کمر
این ابرِ دونده در گذرگاهِ هوا
وز ما اثری که زشت باشد یا خوب
کآن حامی ما است یا ملامتدهِ ما
#نیما یوشیج | ٣ اسفندماه ١٣١٧ | دفترهای
نیما: مجموعهاشعار
نیما یوشیج. "عنکبوت رنگ". نشر رشدیه، ١٣٩٧
@aminhaghrah