▪️سیلِ فغان درآمده در شهر و راهِ شهر
برکَند سودِ خسّت و پریشان به جان گذشت.
بسیار خفتگانِ غمی را
بگشاد گوش
شوریدگان ز هر ستمی را
افکند در خروش
دریا نمود غلغله، افکند آن زمان
آورده کف به لب، ز کران تا کران گرفت.
سیل فغان، نهان بگذشت اول از هر آن
جا کو بروبد و برآوَرد بال و پر
بغضِ نهفته بود، یک آتشفشان که بود
در سینههای مردم و در این مخوفکوه
کس را خبر نبود از او...
سیل فغان برآمده چون تیغ از غلاف
با زهرآبِ لبِ خود
بگریخته ز تیرگی دل
پس پشت کرده سوی شب خود
رو میکند به عالمِ صبحی ز هر شکاف..»
.
بریدهای از شعر «سیلِ فغان» از اشعار نویافتهی
#نیما | سرودهی ۱۶ تیرماه ۱۳۲۴ | منتشرشده در مجموعه اشعار
#نیما_یوشیج، بهکوشش
#شراگیم_یوشیج |
#نشر_رشدیهشرح تصویر: پرترهی نیما، کار
#بهمن_محصص | ۲۷فروردین ۱۳۳۱
@aminhaghrah