▪️شاعر بود. زنده بود...
به پاکی رودخانهها و کوهها و دشتهایی که دیده بود میاندیشید و میسرود. دروغ نمیگفت. شعرش را از اینجا و آنجا نمیدزدید. صحنه آرای زبردست شعرها و اندیشههای دیگران نبود. اطوار نداشت. گفتگو میکرد همانگونه که حس میکرد و همانگونه که میگریست یا میخندید. مرزی میان زبان و چشم و اندیشهاش نداشت. او از آنِ مرزها نبود. از آنِ هستی بود. که بیمرز و بیپایان است. جهانی با خود آورد و با خود بُرد. جهانی که مهربان بود و آمادهی گسترش. در جهان او آدمی بایست به درختها و مرغها رشک ببرد. و حتا خشم به گِله بدل میشد. و شگفتآور است که این مرد، مردی که بارها در شعرهایش کوشیده است مزه و بوی خوش سپیدهدم را به خفتگان و همگانِ جدا افتاده بچشاند، همگان گفتارش را در نیافتند. اما او همگان را بیشتر از آن دوست میداشت که از ناشناس ماندن خود بهراسد..
.
#فریدون_رهنما. "
#نیما_یوشیج و دلش که میتپید ". مجلهی
#یغما، شمارهی اول، شمارهی مسلسل ۱۴۱، سال سیزدهم، فروردین ۱۳۳۹.
• اشاره: ۱۴دیماه سالروز مرگِ
#نیما ست.
@aminhaghrah