آمین

#ملوان
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
آمین
Photo
▪️
بازی می‌کنم، پس هستم...

واقعیت این است که به هزاردلیل نمی‌شود در #انزلی نفس کشید و به فوتبال نیاندیشید؛ به #ملوان‌ اش...
به خصوص حالا که احوال کشتی‌نشستگان آشفته است...

#ادوارو_گالئانو کتاب یگانه‌ای دارد به نام "فوتبال در آفتاب و سایه". کاش می‌شد جبر کرد همه‌ (مربی‌ها، بازیکن‌ها و تماشاگرها) قبل از تجربه‌ی هر بازی، از آن بخوانند. نه همه‌اش را. اصلن فقط همین چند جمله را. پیامبرگونه راه را نشان‌شان می‌دهد. پرده از راز بازیِ بزرگ بر می‌دارد. زهر شکست را می‌گیرد. بذر امید می‌شود و جهان‌‌شان را تازه می‌کند. گالئانو می‌نویسد:

یک‌بار گزارش‌گری از اندیشمند آلمانی «دوروتی سول» پرسیده بود: «شما به یک بچه چطور توضیح می‌دهید که خوشبختی چیست؟»
او جواب داده بود: «خوشبختی را توضیح نمی‌دهم. توپی جلو‌اش می‌اندازم و می‌گذارم بازی کند.»

فوتبالِ حرفه‌ای هرچه در توان دارد می‌کند تا بلکه این توش و توانِ خوشبختی را اخته و بی‌خاصیت کند، اما به رغم همه‌ی این بدخواهی‌ها این توش و توان زنده می‌ماند. و شاید به همین دلیل است که فوتبال هرگز از شگفتی‌آفرینی باز نایستاده است. چنان‌که دوستم "آنخل روئوکو" می‌گوید این نغزترین نکته‌ی #فوتبال است! یعنی توانایی و ظرفیت‌اش برای شگفتی‌آفرینی. هرقدر که فن‌سالاران، فوتبال را تا کوچکترین جزئیات برنامه‌ریزی کنند و هرقدر قدرتمندانه‌تر بر آن نظارت کنند، باز فوتبال هم‌چنان هنرِ پیشبینی‌ناپذیر باقی خواهد ماند. جایی که کم‌تر از هروقتِ دیگر انتظار می‌رود، محال و ناممکن دست می‌دهد، کوتوله به غول درس می‌آموزد و یک سیاه‌پوستِ لاغرمردنی با پاهای کج و معوج کاری‌ می‌کند که ورزشکاری که قالبِ بدنش به مجسمه‌های یونانی می‌‌ماند مسخره به نظر آید.

من بازی می‌کنم، پس هستم...
به من بگو چگونه بازی می‌کنی، تا به تو بگویم کیستی...


#روزانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ▪️
۲۱ سال از مرگ ناباورانه‌ی سیروس #قایقران گذشته است.

دوستدارانش از آن تاریخ هرساله، در چنین روزهایی آیین‌هایی را با یاد او در زادگاهش انزلی ‌برگزار می‌کنند. البته که امسال، برخلاف رویه‌ی معمول، همه‌ی داستان بر سر مزارش خلاصه شد و از همایش و سخنرانی و... خبری نشد (که با توجه به سطح نازل کیفی آن، بد هم نشد!)

درباره‌ی این تجمعات هر ساله و برخی نوشته‌ها و زمزمه‌های انتقادی و معترضانه دو نکته است که چون گمان می‌کنم اهمیت دارد این‌جا می‌آورم و امید دارم اثر گذار باشد:

یکم
قایقران نه فقط برای انزلی که برای همه‌ی گیلان، تنها یک سیمای ورزشی محبوب نبوده و نیست. او و نام او به هر دلیل که در این مقال نمی‌گنجد حالا با گذشت دو دهه از مرگش، یک ذخیره‌ی بی‌بدیل معنوی و ظرفیت قابل توجه فرهنگی‌ست. متاسفانه هم حضرات مسئول، و هم نهادها و گروه‌های مردمی که خود را متولی و ملزم به مدیریت آیین‌های یادبود هرساله می‌دادند تا کنون نه ایده و برنامه‌ی پویا و خلاقی برای بهره‌مندی از این ظرفیت ویژه‌ی فرهنگ‌ساز‌ داشته‌اند و نه اساسن از خودشان توانایی اجرایی کردن چنین برنامه‌هایی را نشان داده‌اند. امیدوارم از این پس، آن‌ بعضی‌ها، دست از سوداگری بکشند، ‌کار را رها کنند و به اهلش بسپارند، بلکه رستگار شوند!

دوم
هر وقت و هرجا (به خصوص در شبکه‌های مجازی، این‌روزها) بحث درباره‌ی سیروس پا می‌گیرد، بعید است قلمهایی به احساس آمیخته، از نامردی‌ها و نامهربانی‌هایی که در زمان زنده‌بودن‌ش متحمل شد ننویسند. شکوه از این‌که آن آخرها، او را در زادگاهش نخواستند، از #ملوان دورش کردند و ...حالا همان‌ها بعد از مرگش، همه ساله گریه‌کنِ صف اول‌اند...


خب! واقعن چرا دروغ؟ حقیقت هیچ این‌گونه نیست و دوستان درست قلم‌ نمی‌زنند. زمان آنقدری نگذشته که یادمان نیاید و‌ زخم‌ها آنقدر کهنه نشده که دردمان نگیرد...

قرار نیست چون قایقران دُردانه‌ی بندر است و از قلب دوست‌ش داریم و با یاد رقصِ روی چمن‌ش عشق می‌کنیم و قربان صدقه‌ی آن قد و بالای رعنایش می‌رویم، تاریخ را برای فردای عزیزان‌مان واژگونه بنویسیم. قرار است؟!


#روزانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ▪️
از غارت‌گری حاج‌حسین تا نفرین سیاه برای قوهای سپید!

بخش‌های تازه افشا شده از غارتگری‌های مشترک حاج #حسین‌_هدایتی (مالک سابق باشگاه #ملوان و استیل آذین) و‌ بانک سرمایه را از صفحه مهدی رستم‌پور می‌خواندم. حال آدم از این همه رذالت بد می‌شود!

مدیران بانک سرمایه، با استفاده از کارت ملی تعدادی از معتادین خیابان‌‌خواب، و بدون اطلاع این قربانی‌های از همه‌جا بی‌خبر، شرکت‌هایی پوچ مثل گلگون تجارت، لوله‌سازی دقیق و آفتاب پردیس روناک ثبت کرده‌اند و از همین طریق وام‌های میلیاردی گرفته‌اند.
یاسر ضیایی معاون این بانک هم یک وام بدون وثیقه‌ی ۱۳۰ میلیاردی به هدایتی داده و در ازای آن ۲۵ میلیاردتومان از همان وام را به عنوان حق‌التسهیل! برای خودش برداشته و حالا هم در خانه هدایتی اقامت دارد! ایشان همین حالا مدیرعامل لوله ‌نورد اهواز است و پیشتر مدیرعامل پتروشیمی اصفهان، عضو هیات مدیره ذوب آهن اصفهان، شرکت ملی گاز و ... نیز بوده!

این همه‌ی فاجعه نیست! از بانک سرمایه که نیمی از سهامش به صندوق ذخیره فرهنگیان تعلق دارد، یک فقره وام بی‌بازگشت دیگر هم به مبلغ ۶۰۰ میلیاردتومان به حاج حسین پیشکش شده. توسط چه کسی؟ پرویز کاظمی عضو هیات مدیره بانک سرمایه (وزیر سابق رفاه و تامین اجتماعی) که به عضو هیات ‌مدیره استیل ‌آذین نیز هست.

حاج حسین شاه‌دزدی‌های دیگر هم دارد. با هم‌دستی بانک، «گران‌نمایی املاک» داشته. مثلن یک خانه‌ی روستایی را با هزار درصد گران‌نمایی، به عنوان وثیقه‌ی تسهیلات بانکی گذاشته و الخ...
حالا گفته‌اند چون حتی یک سیم‌کارت هم به نام ایشان نیست بازگشت پول‌‌های غارت شده هم در کار نیست...


پانوشت:
خرافاتی نیستم اما به اثر آه مظلوم و ویرانگری‌‌اش اعتقاد دارم. فکر می‌کنم چهار عامل در تیره‌روزی‌های این ایام قوهای سپید #انزلی دخیل بوده:
بی‌کفایتی مسئولان
خوش‌خیالی هواداران
غارت‌گری حاج‌حسین
و نفرین سیاه مالباختگان!

#روزانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️ذبح قوی سپید در چند ضرب!

●یکم
آن‌چه که در یکی دو روز اخیر از تیم #فوتبال انزلی در رسانه‌ها خبرساز شد اعتراض هواداران متعصب تیم #ملوان بود به نصب تبلیغات محیطی شرکت ایرانسل در شهر #انزلی، که به انضام تصویری از تیم فوتبال استقلال تهران، دعوت به حمایت از این باشگاه مرکز نشین می‌کرد.
مساله البته که به‌همین جا ختم نشد‌. اعتراضات در شبکه‌های مجازی که بالا گرفت جمعی از مدیران شهری هم با اعلام رسمیِ انزجار، به جمع منتقدان دو آتشه پیوستند.‌ جمع یاران که جمع شد، دسته‌ای متشکل از هواداران و لیدرهای باشگاه با حضور در محل نصب بیلبورد تبلیغاتی در پل عابر پیاده، به صورت خودجوش اقدام به پایین کشیدن بنر و پاره کردن تصویر ‌منقش به نام و نشان تیم رقیب کردند. از آن وقت تصاویر این رویداد همچنان به عنوان حماسه‌ا‌ی از حضور! درشبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود.

● دوم
البته که اقدام #مدیریت_شهری با عاملیت پیمانکار در شرایطی که روح عمومی شیفتگان فوتبال در انزلی از بی‌تفاوتی و کم‌لطفی حضرات مسئول زخمی و آزرده است غیرمس‍ئولانه و نازیبا بود. اما همراهی و همدلی تحریک آمیز و نه قاعده‌مند و آرامش‌بخشِ برخی مسئولان شهری و فعالین اجتماعی و مدیران رسانه‌ای که طبیعتن می‌بایست فارغ از هیجانات غالب، دورترها را ببینند، با جریان متعصبی که فقط به امروز می‌اندیشد نه دیروز و حتی فردا اسباب تاسف بیشتر بود.

واقعیت این است؛ پاره کردن تابلوهای تبلیغاتی تیم‌های حریف با شعار «شهروند با غیرت» و رویکرد «دیگر ستیزی» اتفاقِ در ظاهر جذاب و البته پرمخاطبی‌ست. منتها آن‌ها که عاملَ فعل بودند به این نیندیشیدند که در میان هیاهوی شادمانه‌ی برخاسته به آسمان بندر، بذر چه درخت شومِ تلخ‌میوه‌ای را کاشته‌اند و چگونه بر بالهای خسته‌ی قوی سپید خزری تیرِ کاری انداخته‌اند!

● سوم
این از بدیهیات است! وقتی از حرفه‌ای‌گری در ورزش حرف می‌زنیم از فروریختن مرزها سخن می‌گوییم. از تغییر نگرش به سنت‌ها. از تعطیلی بساط تعصب و فراگیری تعقل و پذیرش موجودیت رقیب و رندی‌ها و زد و بندها و‌معامله‌ها و تن دادن به عواقب پیروزی و شکستی که همیشه هم برحق نیست و اصول درون و بیرون زمین بازی‌ست.

یا باید از اساس قید حضور را زد و مثل آن تیم دوست‌داشتنی صدساله‌ی انگلیسی، فوتبال را بازی قبیله‌گی مردان و زنان دهکده دانست و بی‌خیال صعود به لیگها حتی، از جادوگری با توپ لذت غاییِ جمعی برد. و یا صبورانه الگوی فوتبال‌بازیِ سرمایه‌داران را پذیرفت و مردانه جنگید و سهمِ به یغما برده را پس گرفت.

●‌ چهارم
سرمایه گذار سرمایه‌اش را کجا و برای چه می‌گذارد؟ معلوم است که برای سود. اگر یکی از این سازمان‌ها و شرکت‌های معظم داخلی و خارجی خواب‌نما شد و خواست پولش را پای ملوان بریزد تکلیف چیست؟ تبلیغ خودش و محصولش را کجا باید انجام دهد؟ فقط توی انزلیَ ۱۵۰ هزارنفری؟ اصلن می‌ارزد؟ اگر در همه‌ی پایتخت و دیگر شهرها رسمِ رایج، آن‌ مدل از غیرتِ شهروندی شود ‌و دیگرستیزی که ما مفتخر به آنیم و پایین کشیدن بنرها و‌ پوسترهای تبلیغی حریف عادت باشد، هیچ سرمایه‌ای از حوالی بندر حتی گذر می‌کند؟

● پنجم
آفتاب آمد دلیل آفتاب!
اصفهانی‌ها هم با شعار شهروندِ با غیرت و‌ مدیر بومی غیرت‌ت کو؟! با تبعیت از حرکت الهام‌بخش ملوانی‌ها، با بیلبورد تبلیغاتی پرسپولیسی‌ها همان کردند که انزلی‌چی‌ها!
و حالا این‌چرخه‌ی دَریدن حرمت‌ها و زخمی کردن سیمای محبوب قومیت‌ها و جمعیت‌ها ادامه خواهد داشت و اگر چاره‌ای اندیشیده نشود باز نخواهد ایستاد. و دور نیست و یقینی‌ست که همین را هم از هوداران آبی و قرمز ببینیم و دیگران. و آن‌روز تلخ‌ برسد که قوهای سپید یکان یکان از آسمان بر زمین بیفتند و کسی یاد نیاورد که پروازی هم بوده است...


#روزانه
#جامعه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ پول سیاه و دیگر هیچ...

#محمود_صادقی ( نماینده‌ی خوشنام و جسور مجلس) اسامی بدهکاران کلان به بانک سرمایه را اعلام کرده. در این میان نام حسین #هدایتی (صاحب استیل آزین و مالک قبلی باشگاه‌های #پرسپولیس تهران و #ملوان #انزلی) می‌درخشد.
هدایتی از سال ٨۵ تا ٩۵، در دولتهای اول و دوم احمدی نژاد و دولت اول حسن روحانی، به تنهایی بیش از هزار میلیارد تومان از #بانک_سرمایه وام گرفته است و پس نداده.
#فاجعه این‌جاست که ایشان سال قبل هم بخاطر بدهی ۵۰۰ میلیارد تومانی به بانک پارسیان بازداشت شد و با وثیقه بیرون آمد!

پانوشت:
یک بار نوشته بودم و به مذاق بعضی خوش نیامد. عجالتن با الباقی هیولاهای همه‌چیزخوار کاری ندارم. امیدوارم تماشای این لیست، تلنگری باشد برای آن دسته از همشهری‌های سینه‌ چاک عشق فوتبال که هدایتی و امثال او و پولهای سیاهشان را منجی دیدند و هول ورشان داشت و با شوق، مجوز به آلودگی پیراهنی دادند که سپیدی نشانه‌اش بود. عاقبتش هم شد اینی که می‌بینیم. سقوط...

@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️خبر تلخ بود و سهمگین!
#جاوید_جهانگیری اسطوره‌ی لاهیجانی روزهای طلایی فوتبال #انزلی و تیم رویایی #ملوان و از نفرات تاریخ‌ساز لیگ تخت جمشید، درگذشت...

همراه با رفقا از چند وقت پیش، تدارک آئینی را می‌دیدیم برای نکوداشت عزیزانی که در سالهای دور #فوتبال، افتخار بندر شدند. جهانگیری در صدر فراموش‌شده‌هایی بود که دلمان می‌خواست پس از سالها چهره نشان دهد و روبه روی تماشاچی‌های مشتاق بایستد. اندوهگینم از این‌که زمانه یاری نکرد...

●جاوید شاید اولین فوتبالیستی بود که بین دو تیم از انزلی و رشت ( ملوان و سپیدرود) تبادل شد و در اتفاقی نادر، کاپیتان هر ۲تیم هم بود.

جهانگیری در سالهای ۵۳ و۵۴ از تمرینات ملوان توسط فرانک اوفارل به تیم ملی فوتبال دعوت شد.

●روایتی شنیده‌ام از روزهای انتقالش به تیم رشتی که تکان‌دهنده است:
«وقتی از تیم فوتبال ملوان به سپیدرود رفت، حین بازی، اهالی فوتبال در شهر انزلی به سمت او گوجه فرنگی پرتاب کردند اما او به شکلی غریب به هواداران سابقش تعظیم کرد و گوجه فرنگی را از زمین برداشت و خورد. بعدها گفت: از مردم شهر انزلی ممنونم که به سمت من گوجه فرنگی سالم پرتاب کردند و نشان دادند که ته دلشان با من است. چون اگر دوستم نداشتند به من گوجه فرنگی گندیده پرتاب می‌کردند...»

@aminhaghrah
▪️گفته اند #هدایتی با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیاردی تا فردا از #زندان آزاد می شود.

حتی اگر همه دست به کار شوند، این لکه های سیاه روی پیراهن سفید #ملوان حالاحالاها کار دارد که پاک شوند‌...

@aminhaghrah
▪️
#محمد_بحرانی از سرنوشت #جناب_خان می گوید:
[ عروسکی به نام #ملوان وجود خارجی ندارد! ]

#رسانه
@aminhaghrah
Forwarded from عکس نگار
🔻
#یعقوب_دوستی مرد محبوب کودکی ام بود.
دهه ۶۰، انگیزه ی همراه شدن با پدر به وقت بازی خانگی در استادیوم تختی #انزلی، بیشتر تماشای هنرنمایی او بود با شیپور چندشعبه ی فلزی اش تا بازی فوتبالیست ها توی زمین. من، از روی سکوها، مبهوت آن لشکر هزارهزار نفری می ماندم که چه طور رام و آرام، گوش به فرمان آهنگین شش تایی اش بودند تا پرشور و مست و‌ مغرور، با هم و همراه بخروشند « #ملوان » و آسمان ایران را بلرزانند...

خاطره از او فقط این نیست! روزهای کودکیم، روزهای ضعف بود و بیماری. امر پزشک بود به تزریق دارو که جان بگیرم. ترسِ آن همه آمپولِ صبح روزهای جمعه با «دوستی»، هیچ می شد و گم می شد وقتی صدای شش تایی شیپورش از پشت در به گوش می رسید. مهربان و‌ شیرین و صبور و سخاوتمند، استادیوم را می آورد خانه! می زد و می خواند و می رقصید و ترس می رفت و سرنگ دیگر تیز نبود و‌ درد نداشت...

شنیدم «دوستی» شهر را گذاشت و برای همیشه رفت آلمان. چه شد و چه طور دلش آمد شیپورهای سحرآمیزش را بگذارد توی صندوق نمی دانم. اما آن بار آخر که دیدمش خسته بود. مثل یک رهبر ارکستر پیر ایستاده روی صحنه ی تاریک. بی نوازنده و بی خواننده و بی تماشاچی...

#روزانه
#فوتبال
@aminhaghrah
افسردگی، حسِ شکست دیده گی و اندوه، حالِ غالب این روزهای #انزلی ست.
این اولین بار نیست که تیم محبوب بندر ( #ملوان ) در صدر نیست و با بزرگان نمی نشیند. فوتبال انزلی در زمین خوردن بی تجربه نیست. پس چرا باید این سوگمندی و استیصال را جدی تر دید؟ چرا این بار داستان با پیش از این فرق دارد؟

#فوتبال، هرچقدر پرمخاطب و پرهیجان و تماشایی، هرچقدر آغشته به سیاست و سرمایه، باز یک بازی ست. شکست هم رسم همیشه گی هر بازی ست. مهم اما برخاستن از پس هر شکست است. ایستادن بعد از زمین خوردن.

ملوان این بار وقتی زمین خورد، بلند نشد. نایستاد و سربلند نکرد. به کوچک بودن قناعت کرد. شکست خورد و شکست خورده ماند!
مساله این است...

#روزانه
@aminhaghrah
سر بر آوردن ریشه از خاکِ رخوت و جوانه دیدن همیشه شوق انگیز است.
و این که نامی خوب و دلپذیر و درست مثل #سپیدرود از این پس بیشتر شنیده می شود شوق آفرین است. چه می شد اگر جای واژه های سخت و سرد، مثل سیمان و آهن و آلمینیوم و مس و استیل و فولاد و...‌ #ملوان هم بود...

#فوتبال
#گیلان

@aminhaghrah
Forwarded from عکس نگار
🔻
این یادداشت را #حسن_خوشدل (خواننده و آهنگساز فقید #انزلی چی) هفت سال پیش، وقتی حالِ تیم فوتبال #ملوان هیچ خوب نبود، برای مردم شهرش نوشت و همدلی و همراهی‌شان را برای بازگشت به روزهای خوب خواست:

هم زبان‌ِ آشنا، سلام...
سلام به تویی که دردهامان آمیخته است به هم.
می دانی که دردهای تو درد دیرینه‌ی من است.
پس باورم کن که عاشقانه دوستت دارم.
هم‌دردِ آشنا! انزلی سهم مشترک من و توست از همه‌ی دنیا. و ملوان هویت انزلی‌ست در همه‌‌جای زمین.
ملوان با من و تو هرگز نباخته، که همیشه پیروز است. و می‌دانم که می‌دانی این روزها حال قوی سپید بد است.
مثل روزهای رفته، تنهایش نگذار که بودنت را می‌خواهد. تا دوباره پر بگیرد در اوج…
.
شرح عکس:
[ نشست یاران ملوان در رستوران پرنده‌ی انزلی | اوایل دهه ۵۰ خورشیدی: اسپندار. حسن خوشدل. علی نیاکانی. جعفر مهربان. خندانیان | از آلبوم شخصی جعفر مهربان ]

#بندرانزلی
@aminhaghrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اهل #فوتبال نیستم اما این گل زیبای #سارا_قمی حسرت آفرین است.
"قمی" خانوم گل لیگ #زنان، عضو تیم #ملوان #انزلی بود که سال گذشته ناجوانمردانه منحل شد.

#ویدئو
@aminhaghrah
متاسفانه #فوتبال عمومن در ایران، منشاء هیچ خیری جز ایجاد و تخلیه هیجان نیست! بازیکن ها و عوامل #ملوان اما این قاعده را شکستند.
پاکسازی ساحلِ محل تمرینِ تیم، چه کار پسندیده ای بود.
@aminhaghrah