مهدی اشرفی مانند بیشمار «افراد» دیگریست که در این سالها کتابهای شعر چاپ میکنند و در کنگرهها و جشنوارهها و کارگاهها و انجمنها حضور مییابند و سیگار دود میکنند و… «افراد»ی که همیشه بودهاند و در هر سده و دههای سیاهیلشکرهای جامعهی ادبی را تشکیل میدادهاند؛ با این تفاوت که روزگار ما روزگار تکثیر سرطانی سیاهیلشکرهاست! در مجموعهی «افراد»، ما با زیادهگوییهای فراوانی روبهرو هستیم. اشرفی قدر «کلمه» را نمیداند و بسیار دست و دلباز کلمهها را خرج میکند. نمونهاش اصلاً خود شعر «کلمه» یا شعر «سیاهپوست».
✅پنج شعر برگزیده از «افرادِ» مهدی اشرفی به انتخابِ مجید سعدآبادی
همیشه نیاز به کشتن کسی هست که عزادارمان کند
پیراهن مشکی بپوشم و سایهی تو را جمع کنم آنقدر که ساعت هشت صبح شب بشود سطل رنگ را بردارم بریزم بر خودم من یک سیاهپوستم پوستم عرق نمیکند گریه میکند در اردوگاه کار اجباری پوستم پوستم عزادار خودم است
✅پنج شعر برگزیده از «افرادِ» مهدی اشرفی به انتخابِ مجید سعدآبادی
با دستهایم جلوی باد را باید میگرفتم جلوی پیر شدنت را نباید میگذاشتم زیباییات در صف بانک در محل کار در آپارتمانی کوچک مصرف میشد باید چیزی را پنهان میکردم مثل اسلحهای که بارها با آن به عکسِ روسریات شلیک کرده بودم باید از تو به تو باید به تو از تو باید از به تو فرار میکردم به کوه فریاد میکشیدم صدایم را برمیگردانم خودم را برمیگردانم به چند سال پیش به گذشته که هرچه زیر دوش آب میشویم پاک نمیشود
در شعر اشرفی با دنیای مدرن مواجهایم؛ دنیای مدرنی که همهچیز آن تکهتکه شده است و آدمها ناچارند به قطعههای کوچکی از هم قناعت کنند؛ چرا که انسان مدرن، موجود تکهتکهایست؛ تکهای از او در باجهی بانک است، تکهای دیگر در تختخواب، تکهای دیگر پشت میز اداره، تکهای دیگر مقابل تلویزیون. پس تکلیف عاشق تمامیّتخواهی که معشوقش را بهتمام میخواهد چیست؟ تکلیف شاعری که میگوید: «میخواهم با تو حرف بزنم / امّا بیماری تو / تنها با دکتری در خیابان جمالزاده حرف میزند / موهایت / با آرایشگری در طبقهی دوم آپارتمانی در سعادتآباد».
«مهدی اشرفی» زادهی سال ۱۳۵۹ است و اگر این شاعر جوان همروزگار ما از آن جماعتی نباشد که چند سالی پس از چاپ نخستین دفتر شعرشان، آن را دلچسب نمییابند و دیگر به عنوان اولین اثر از سلسلهآثارشان قبولش ندارند، باید با یک حساب سرانگشتی، از «اولتیماتوم» و «اتاق پرو» بگذریم و «افراد» را سومین دفتر شعر مهدی اشرفی بنامیم. با این حساب، طبعاً باید با مکث و تأمل بیشتری از کنار این سومین کتاب دوست شاعرمان عبور کنیم و با نیمنگاهی به آن نقل قول، مجدّانهتر تورقش کنیم.