الفیا

#سردبیر
Канал
Искусство и дизайн
Новости и СМИ
Образование
Книги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала الفیا
@alefyaПродвигать
498
подписчиков
130
фото
14
видео
1,01 тыс.
ссылок
مجله‌ی ادبی الکترونیکی الف‌یا شماره‌ی تماس: 88300824 داخلی 110 ارسال متن: [email protected] ارتباط با سردبیر:
🔴 اشتباه ما-اشتباه آن‌ها و جوانان چهل‌پنجاه ساله

این یادداشت تنها درباره اشتباه ما در الفیا نیست، بلکه راه می‌برد به اشتباه‌ دیگری؛ سربسته آن‌که بزرگان کم‌کم مناصب را بِهِلَند و به جوانان فرصت دهند… جوانانی که از بد روزگار دارند چهل سالگی را هم رد می‌کنند. نمی‌دانیم آیا در کشور دیگری هم این قدر سنِّ جوانی بالا رفته است یا نه.

#یادداشت
#سردبیر
#میثم_امیری
#جویا_جهانبخش

http://alefyaa.ir/?p=10333
@alefya
اوّلِ هفته -۴-/ کَندنِ خارِ غم

یکم؛ دولت‌آبادی ۷۸ ساله شد. پیرمردْ خوش‌باش است نه به خاطر پرفیوم چند صد یورویی‌ و دستمال گردن و خاصه‌پوشی، نه به خاطر پُفِ سیگاری که پرِ شالِ چریک پیشین را گرفت، نه به خاطر نشرِ داستان‌های تازه با اغلاط بسیار و نثری گم‌گشته. نه به خاطر بی‌رگی قصّه‌های فعلیِ حماسه‌سرای پرگوی گذشته. او خوش‌باش است به خاطر جلد ۴ کلیدر، صفحه ۹۲۸ چاپ یازدهم به سال ۷۴. آن‌جاست که «نه پروایی از کس» دارد «نه بیمی از ناکس.» این دولت‌آبادی بود. اگر با جایی یا کسی مخالف می‌بود، حتی به گاهِ سخت‌ترین روزها، که آفتاب تیز نبودِ رفیق توی چشمش می‌زد، گره پیشانی باز می‌کرد، دشنه نمی‌دید و سخن به قاعده قانون می‌گسترد. او چنان می‌کرد که پیش‌تر نوشته بود؛ وقتی غم از راه می‌رسید، به آن تجاوز می‌کرد.

جوانی بودم داناتر از امروز، مشغول به مطالعه همان اطراف صفحه ۹۲۸ گفته شده در اتاق اختصاصی‌ام گدار خواب همه روستاییان. صفحات را می‌بلعیدم. بندار و پهلوان به تلخی به هم حرف می‌زدند. صدای نرمی از پشت‌خانه شنیدم؛ نه به صدای دریا می‌مانست، نه به صدای انحصار باد بین صنوبرها. پیش خود گفتم اول ببینم پهلوان بلخی، بیچاره‌ی افغان را می‌دهد دست بندار یا نه، بعد پیِ صدای پشت‌خانه را بجویم. در کلیدر غرق ماندم و به طوقدارِ ساریِ مازندران که جایم بود نرسیدم و طبعا به کشف صدا که فی‌الواقع فرود کتانی چینی بود بر ماسه. سپیده زده بود که پدر صدایم کرد. نصفِ کیسه برنج را برده بودند. سه خط‌دار‌کیسه. بَد و رَد به کلیدرنویس گفتم؛ بَستَمَش به فحش. بعدها که پدر دزد را پیدا کرده بود، خواندن کلیدر را ادامه دادم. و دوباره یادم آمد شبِ دزدی را که دولت‌آبادی زنهار داده بود که غم را به سرای جان و دل راه ندهیم؛ همین که رسید کارش را یک‌سره کنیم و این ماند با من و شاید با دردی‌کشِ میخانه داستان‌های محلّی. امید که مانده باشد.

دوم؛ خبرخونی را سجاد نوروزی و دیگران راه انداخته‌اند و تهِ دلم را قایّم کرده‌اند از این که بخواهم به الزام هر هفته در اوّل هفته چیزکی بنویسم. مایلم بنویسم، ولی افسار خبر را رها کرده‌ام و اگر چیزکی بنویسم به فراخور است.

سوّم؛ اوّل هفته بعد خواننده یک تحلیل پرسروصدای ادبی خواهید بود. این تحلیل، پایه ده‌ها مطلب خواهد بود در الفیا.

#اول_هفته
#سردبیر
#دولت_آبادی
#کلیدر

@alefya
اول هفته -۳-

فقط خدا
یکم؛ در کیهان نوشتند که من در کارگاهم گفته‌ام نویسنده‌های زن از زنان فاسد دوره پهلوی الگوبرداری کنند! درست این بود که دستِ کم خبر کارگاه فقط خوانده می‌شد. کارگاه درباره سوژه‌یابی بود؛ در سوژه‌یابی تشخیص خوب یا بد بودن سوژه‌ها با نویسنده داستان است، با این حال من در کارگاهم به شخصیت‌های بد و خوب اشاره کرده‌ام. بامزه است که ستون‌نویس کیهان فکر می‌کند هر نوع سوژه‌یابی از شخصیت‌های بد یا خنثی به الگوبرداری منجر می‌شود. دیگر آن‌که کیهان که خود متخصص این دست موضوعات است، فرق بین «الگو» قرار دادن و سوژه‌برداری را می‌داند؛ کیهانی‌ها بیشتر از آن که درباره آدم‌های انقلاب اسلامی نوشته باشند، درباره زنان و مردان دوره پهلوی کتاب درآورده‌اند. قبل‌ترها در رثای شایان‌فر و در تحسین حاج حسین متن‌هایی در پلاس نوشته بودم که هم‌چنان درست می‌دانم‌شان. ولی استاد باید فکری به حال ستون‌نویس صفحه ۳ بکند. این هم از کیهان.

دوم؛ خانم الهام فلّاح از برنده‌گان جایزه ادبی پروین در دوره پیشین فرمودند که به رغم احترامی که برای رهبر فقید انقلاب و خانواده‌شان قائل هستند، بنیاد با برگزاری اختتامیه جایزه پروین در حسینیه جماران، ادبیات زنان را در حد «ختم انعام» تنزّل داده‌ است. کیهان در توصیف روند برگزاری جایزه پروین تیتر زده است: «جولان سکولاریست‌ها»، یکی از چشمه‌ای‌ها هم که می‌گوید ما «ختم انعام» برگزار کرده‌ایم. خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خیر کند.

سوم؛ چهلتن از سانسور نالیده ولی سطح انتظارش را از امکان ارائه تصویر همجنس‌بازانه بالاتر نبرده است. این مسأله‌ای نیست؛ مسائل مهمّی وجود دارد.

چهارم؛ الفیای هفته پیش خلوت برگزار شد. بیشتر به این خاطر که سردبیر درگیر اثاث‌کشی در خیابان ۱۷شهریور بوده است. با این حال چندین یادداشت‌ انتقادی به دست‌مان رسید که مناسب ندیدیم‌شان؛ در یک قلم سه یادداشت از دبیر اجرایی‌مان را رد کردیم.

پنجم؛ کتاب‌خانه الفیا را همان طور که در یادداشت اول وعده داده بودیم آماده و سیاهه‌های ۱۲+۱ کتاب را کم‌کم منتشر می‌کنیم.

ششم؛ الفیا در دوره تازه، هنوز هیچ نقدی منتشر نکرده‌ ولی مقدّماتش را آماده کرده‌ است و از نقد پرفروش‌های شعر و داستان منتشر شده در دهه ۹۰ آغاز می‌کند.
#اول_هفته
#الفیا
#سردبیر
@alefya
اول هفته -۲-

یکم؛ شایعه کرده‌اند که قزلیِ ما می‌رود به باغ کتاب. امکان ندارد که قزلی بشود رییس حراج‌کده کتاب و فرهنگ.

دوم؛ از این هفته «آب‌باریکه» جاری می‌شود در الفیا. می‌خواهیم بگوییم آب «هست ولی کم است.» شاید روزی همین هم نبود اگر نجنبیم.

سوم؛ اسماعیل امینی در روراست می‌گوید: «برخی از روشنفکران سانسور ذهنی دارند… مثلا شاعری ۵۰ سال شعر می‌گوید، ولی در شعرش هیچ نشانی از آیین‌هایی که مردم برگزار می‌کنند نیست.»

چهارم؛ محمدنامی پرسیده است: «الفیا ضامن امنیت پس از انتشار نوشته من خواهد بود؟!» «الجواب»: مشتاق نوشته‌ات هستیم.

پنجم؛ کورش علیانی گفته با تک‌تک ایده‌های یادداشت اوّلم مخالف است. او طرف‌دار متن خنثی است که اسم شیکش می‌شود «بررسی‌های علمی زبان.» البته او یک لحظه شانس خودش را در خنثی نبودن امتحان کرده و نوشته محسن را به «عربده‌کشی» تعبیر کرده است. خنثی نبودن باید خودش را در چگونه گفتن نشان دهد نه فقط در چه گفتن. دیگر آن‌که الفیا حزب سیاسی نیست؛ کسی مخالف هم بود می‌تواند در آن بنویسد. «از این طرف که منم راه کاروان باز است.»

ششم؛ سکّه از ۳ میلیون هم رد شد. پس جایزه جلال در هر بخش شد ۹۰ میلیون. یک بار هم به سود ادبیات. «همیشه شعبان، یک بار هم رمضان.»

#سردبیر
#اول_هفته
#الفیا

@alefya
اول هفته -۱-

یکم؛ امیرخانی نامه‌ای زده است به نیلی و دعوت نیلی برای دوستی را رد کرده. فکر می‌کردم نیلی «رهش» را خوانده است که اگر چنین کرده بود پالس دوستی به نویسنده «رهش» ارسال نمی‌داشت. امیرخانی امّا حرف جدیدی مطرح نکرده و حرف‌هایی را که به نیلی زده است با عتاب بیشتر در «رهش» مطرح کرده بود. حالا این وسط نیلی باید جواب دهد که توی سنگر امیرخانی چه کاری می‌تواند داشته باشد؟ از فرمانده‌هان سنگر «روشنفکران» خبری نرسیده است هنوز. آن‌ها به راحتی یا حتی به «عنف» کسی را به سنگرشان راه نمی‌دهند. آن‌ها خون داده‌اند.

دوم؛ غلامرضا طریقی هفته پیش درباره پروین نوشته و شعر نو را به فست فود تشبیه کرده است. با این که دو سه بار قسم و آیه آورد که در مثل مناقشه نیست، ولی بالاخره غلامرضای عزیز این کار را کرده است.

سوم؛ امروز جایزه زنانه پروین برگزار شد در جماران. امام نبود.

چهارم؛‌ افشین علاء روایت تظلّم‌خواهی پدرش را به الفیا آورد. فردا می‌خوانید.

پنج؛ گفت‌وگوی تصویری با یکی از سرممیز‌های ارشاد آماده شد. دکمه انتشارش را خواهیم زد. اسم برنامه روراست است و فصل اوّلش درباره ممیزی. دکتر مرادی‌نیا رییس ممیزی هم هنوز حاضر به گفت‌وگو نشده است.

#اول_هفته
#سردبیر
http://alefyaa.ir/?p=9310
@alefya
یادداشت ۴۸۷ واژه‌ای سردبیر را در سایت بخوانید:
http://alefyaa.ir/?p=9272
#الفیای_تازه
#یادداشت_اول
#میثم_امیری
#سردبیر
@alefya
📌قضاوت ممکن، بلکه ضروری است

نقدی بر یادداشت «این دختر خوشگلا را هم نشون ما بده!»


🖋مسعود دیانی

آقای سید اکبر موسوی در یادداشتی که شب پیش در اختیار الف‌یا گذاشت، با تصویر فرض‌هایی از زمینۀ مطرح‌شدن جمله‌ای با مضمون «این دختر خوشگلا را هم نشون ما بده» مدعی شد اصل جملۀ یکی از نمایندگان روحانی مجلس، جمله‌ای مبهم است و در هر متن معنایی نو و متفاوت دارد. موسوی پس از بازسازی موقعیت‌های مختلف نتیجه گرفته است: «اگر ما باشیم و تنها این جمله، با جمله‌ای مبهم مواجهیم که نمی‌دانیم یعنی چه. وقتی متن نباشد، جمله مبهم است و ده‌ها و صدها احتمال معنایی دارد. یک تقطیع ابهام‌آفرین است. وقتی‌که ابهام است،‌ نمی‌توان حکم کرد.»
با موسوی مخالفم. قضاوت دربارۀ جملۀ « این دختر خوشگلا را هم نشون ما بده» نیازمند دانستن قبل و بعد و زمینۀ گفتگوی آقای نماینده نیست. متن حقیقی در این مسئله فرهنگ است. چه مقصود آقای نماینده از «دختر خوشگلا» مصوبۀ پالرمو باشد -چنان‌که نایب‌رئیس مجلس مدعی شده است- چه موقعیت‌های مفروضی که موسوی ارائه کرده است، اصل این عبارت ، معنایی جنسی دارد و بر کلیشه‌های جنسیتی فرودست انگارانه بناشده است.
مسئله، رفتار آقای نماینده نیست. مسئله، گفتار آقای نماینده است. گفتاری که بر مبنای نظریه‌های گفتمانی، خود محصول کرداری اجتماعی است که در محمل زبان منتقل می‌شود. تشبیه یک مصوبه یا عهدنامه به زن، آن‌هم با تعبیر دختر خوشگل یا زشت، به معنای قرار دادن زن در مقام ابژه‌ی جنسی غایب است. تشبیه باری از دوش کسی برنمی‌دارد. هم‌نشینی کلمات و هم‌سایگی آن‌ها در بافت فرهنگ و زبان مجوز حکم کردن و قضاوت است. استعاری کردن این خوارداشت و فرودست انگاری که خود متضمن نوعی آزار زبانی جنسی است، عذر تقصیر نیست، عین تقصیر است. همین.

#تحلیل_متن
#تحلیل_روایت
#زن_به_مثابه_ابژه_جنسی
#کلیشه_های_جنسیتی
#نقد_فمینیستی
#سردبیر
#الفیا

🎈مجلۀ ادبی الف‌یا را دنبال کنید:
@alefya
📜آنی که نیست

🔸نقدی بر روایت «حبیبه جعفریان» از «سیدموسی صدر»

🖋مسعود دیانی

نسل ما به روایت‌هایی این‌چنینی از امام موسی صدر نیازمند است. امام موسی صدری که به خاطر نبودنش می‌شود همه‌ی آرمان‌ها و رؤیاهای سرکوب‌شده را به او نسبت داد و از او مرجعیتی برای دین‌داری‌های نوین ساخت. نسلی که در دین‌داری‌های مدرنش هنوز آن‌قدر اعتمادبه‌نفس پیدا نکرده‌است که بی‌نیاز از مرجعیت حرکت کند. مرجعیت حاکم بر دین‌داری نهادی هم، خواسته‌ها و اقتضائات نسل او را تأمین نمی‌کند. نسلی که هنوز از هم‌نشینی با جنس مخالف در محیط کار و دانشگاه و تفریح دچار عذاب وجدان می‌شود و اگر عکس‌های امام موسی صدر با زنان بی‌حجاب در دست نباشد او نمی‌داند به کدام مستمسک چنگ بزند. نسلی که برای شنیدن موسیقی هنوز معطل تأیید دیگران است و به خرده روایت‌هایی از این‌دست که «سید موسی در وین از موسیقی لذت می‌برد و همه‌ی دستگاه‌های موسیقی را می‌شناخت و با خواننده‌ها رفاقت داشت» نیاز دارد. نسلی که برای مقدم دانستن اخلاق بر فقه نیازمند تأیید بزرگان است و خیلی چیزهای دیگر که در فقدان امام موسی صدر از طریق انتساب همین خرده روایت‌ها به او می‌تواند به همه‌ی این‌ها دست یابد. ازاین‌جهت فقدان امام موسی صدر فقط به سود قذافی نبوده‌است. به سود ما نیز تمام‌ شده‌است. خاصه آنکه پایان باز و شهادت‌گونه‌ی زندگی امام موسی ‌صدر راه را بر آرمان‌خواهی به حرمان کشیده‌شده‌ی نسل ما باز می‌گذارد.

#نقد_روایت
#سردبیر

http://telegra.ph/آنی-که-نیست-08-31

@alefya