وزن شعرهای حسان غریب نیست؛ خوشآهنگ است و از آن مهمتر، برای مخاطب آشناست. حتماً دیدهاید که سینهزنان چه سریع با ضربآهنگ شعری که مداح میخواند هماهنگ میشوند و حتماً توجه کردهاید که چه سریع بیتی را حفظ میکنند و جواب میدهند. این خاصیت شعر هیئت است.
آرایههای شعر حسان، تشبیه و استعاره و کنایۀ آسانیاب است و اقسام تناسب و تضاد. حسن تعلیل نیز هر از گاهی رخ مینماید که البته خاص و دندانگیر نیست. میزان ادبیت شعر حسان و دیگر همردههای او در سطحی است که کلام متعارف را اندکی جذابتر عرضه میکند؛ چیزی که آن را «نمط عالی» نامیدهاند و هنوز تا شعر شدن فاصله دارد.
اگر بخواهیم زبان و ادبیات شعر حسان را خلاصهوار توصیف کنیم، باید آن را نسخۀ سادهشدهای از «مکتب بازگشت» بدانیم؛ با همان سنتها، استحکامها و تکرارها. اما یادمان نرود که این توصیف نکوهش این سبک نیست. این مخاطب است که این گونه میطلبد و شعر این گونه، فارغ از همۀ تحولات فرهنگی و ادبی، همیشه مخاطب خاص خود را دارد.
«باغستان عشق» را میشناختم. روی جلد آن، یک گنجشک چاق و قهوهای در پسزمینه سبز و براقی نشسته بود که با گلها و بوتههای ظریف، تزیین شده بود. جابهجای مقوای جلد، شکسته بود و حتی یک تکه از آن کنده شده بود؛ از فرط فرسودگی و ورقخوردگی. انگار، دو نسل قبل از من هم «باغستان عشق» حبیب چایچیان را برای بابا ورق زده بودند و مرثیه برایش انتخاب کرده بودند؛ عموها و مادرم.