💥💥💥نگاهی اجمالی به شعار :
#زن_زندگی_آزادی#ژن_ژیان_ئازادی می گویند انقلاب ها سر فرزندان خود را می خورند، مصداق این سخن را شاید هیچ انقلابی به اندازه انقلاب 57 به کرسی ننشانده است، که در پگاه پیروزی خود، آرمانهای نیمی از جامعه را در مسلخ ایدئولوژی فاتح قربانی کرد و دستانش با حمله به تجمعات زنان در 8 مارس و خراب کردن شهر نو بر سر ساکنان به حاشیه رانده شده آن رنگین شد.
سکوت انقلابیون در هجمه همه جانبه به حقوق زنان و توجیه مماشات خود به نام عدم هم صدایی با جریان ضد انقلاب ویا آب به آسیاب دشمن ریختن، شکست خونبار انقلاب در خرداد شصت را به ارمغان آورد؛ زیرا اول به سراغ زنان رفتند و هیچ نگفتیم.. بعد....
و طنین رهایی بخش انقلاب ایران که می توانست، الهام بخش آزادی برای کل ساکنان فاجعه زده خاورمیانه باشد، به بستر تولید ارتجاعی ترین جنبش های اسلام سیاسی در منطقه تبدیل گشت.
اما نوستالژی شکست خوردگان را آه و زاری بر رویاهای از دست رفته دیروز تسلا نخواهد داد که تنها از دل نقد لحظه به لحظه خویش است که تاب آوری در اکنون و امید به تصاحب آینده زاده خواهد شد.
همچنان که از خاکستر الیمپ دوگوژ،_ زن مبارز فرانسوی و نویسنده اولین مانیفست زنان در انقلاب کبیر فرانسه، که مدتی پس از انقلاب به گیوتین سپرده شد._سیمون دوبووار بزرگترین زن نویسنده و فیلسوف جریان ساز، سر برآورد؛که جنبش زنان ایران او را به واسطه ایجاد کمیته جهانی در دفاع از اعتراضات زنان ایران به حجاب اجباری در اسفند 57 هرگز از یاد نخواهد برد.
در چند دهه گذشته که ضد جریان منفعل و مصالحه گر "نسبیت فرهنگی" کمر بر مصادره فمنیسم انقلابی و ساختار شکن موج دوم بسته بود، شعار پرتوان زن، زندگی، آزادی روح تازه ای به کالبد نیمه جان مبارزات زنان در جهان دمیده است، آنهم در جغرافیای نفرین شده ای که خواستگاه اصلی شنیع ترین شیوه های تضییع سیستماتیک حقوق زنان می باشد، در چند سال اخیر آپارتاید، حق کشی و توحشی که بر زنان رفته است، واقعیت گذشتن آدمی از بربریت به به تمدن را به افسانه ای غیر قابل باور تبدیل می کند..
ریشه شعار زن، زندگی، آزادی را می توان در آموزه های ایدئولوژیک عبدالله اوجالان جستجو کرد، که سعی داشت زن ( مادر _الهه ) سازمانی جدیدی را بر خرابه های باستانی دوران مادر سالار مزوپوتامیا بازآفرینی کند. اما این زنی که به جای واقعیت از اسطوره ها تغذیه می کرد، در نبرد حماسی گریلاهای زن در کوبانی بود که با شعار قدیمی خود، قلب بسیاری از رسانه های خبری دنیا را به تسخیر خود درآورد. در تشییع جنازه تراژیک پیکر مهسا _امینی و بعدها در جنبش "ژینا" به شعار غالب تبدیل گشت.
شعاری که علاوه بر پافشاری بر پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی بین عناصرآن، به شکلی کنایی به ستم سه گانه ای اشاره می کند، که در استحاله ایدئولوژیک رژیم در سطحی گسترده از واژه های آن معنا زدایی شده است. زن به زهدان تقلیل می یابد، زندگی در برساخت "فرهنگ شهادت" از معنا تهی می شود و آزادی به وادی مناسبات جنسی تبعید می گردد.
رقص آزاد و سرشار از زندگی دانشجویان مختلط دانشگاه کردستان، که توسط دانشجوی دختر هدایت می شود، نمایش شکوهمندی ست، از عینیت یافتن شعار، زن، زندگی، آزادی.
در خیابان ها و محلات عموما سازماندهی اعتراضات را زنان جسوری بر عهده می گیرند که در آوردن ناگهانی شال گردنشان استارت تصرف خیابان با همراهی مردان حاضررا کلیک می زند. و چه زیبا نوشتند که زنانی که پاهای دویدنشان را بریده بودند، دخترانی زاییدند که بال پرواز دارند. دریغا که همدستی دوباره سیستم مردسالار با ناسیونالیسم با موازی سازی شعار مرد، میهن، آبادی همین پرواز چند روزه را نیز تاب نیاورد، همانطور که سیستم مذهبی درقالب یک بسیجی جوان، با الفاظ رکیک دست به هتاکی زنان معترض می زند. بعد از آن فحاشی جنسی و شعارهای سکسیستی به شکل فزاینده ای به خیابان و دانشگاه سرایت می کند، و خیابان که تاکنون مغلوب شعار زن زندگی آزادی شده بود، نه تنها با ادبیات سخیف آلت محور از شعور تهی می شود، که مرتب به خوراک خبری رسانه های دروغ پراکنی حاکم تبدیل می شود.که گفتار تحقیر آمیز و هتاکانه خود نسبت به جامعه را به زبان معترضین تسری داده اند. دلواپسانی که در ریشه یابی شعارهای جنسی خیابان، با توصل سطحی به روانشناسی فرویدی، ریشه این گفتار را در عقده های سرکوب شده و یا تمایلات افسار گسیخته جنسی جستجو می کنند، در این میان کسانی عموما خارج از خیابان در هم آوایی پنهان با عزارشه این ادبیات را فرموله، تئوریزه و حتی تجویز می کنند، با پافشاری بر کارکرد ساده انگارانه و چند گانه فحاشی جنسی:
👇👇ادامه