شعر ، ادبیات و زندگی

#نه_به_جمهوری_اسلامی
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
Forwarded from اتچ بات
💥💥💥

«من اشکانم، من کشته شدم، من بارها به قتل رسیدم، من افول انسانیت را دیدم و تصمیم گرفتم چشم‌هایم را به روی این همه ظلم و جنایت تا ابد ببندم، ساکن تهران، ورزشکار و مربی کیک بوکسینگ، روی اسنپ کار می‌کردم، اعتراضات ۹۸ دستگیر شدم، تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به جرم ناکرده! من هیچ پمپ بنزینی آتش نزده بودم. اعتراضات ۱۴۰۱، مهرماه، از سر کار یه خانه می‌آمدم. باز هم دستگیر شدم به جرم ناکرده! و‌کابوس‌های ادامه‌دار من به مرگم ختم شد، در بند ۱ تیپ ۶ تهران بزرگ بودم، در یکی از شورش‌های زندان همراه دو نفر گرفتار ‌ رسولی نامی شدم که فرمانده یگان ضدشورش زندان است، دست‌ها را رو به آسمان می‌گرفت و می‌گفت: خدایا قبول کن! سپس محکم می‌زد پسِ گردنم، اینقدر می‌زد که پیرهن گرانقیمتش با خون من قرمز می‌شد، می‌گفت دستم بسته است اگر نه باید بکشمتان مثل سگ‌! بعد هم رجزخوانی و حرف‌های رکیک جنسی، همین قدر بدانید که سه روز از پا آویزان بودم …من بی‌بضاعت رزمی‌کار …  در دادگاه در پنج دقیقه قاضی صلواتی به من حکم پنج سال داد! از خشم و اضطراب و فشارهای عصبی می‌لرزیدم، دیگر تحمل اعدام‌های مصنوعی را نداشتم … یک روز چند روحانی به زندان آمدند، خودم را به آن‌ها رساندم، از دردهایم و بی‌گناهی‌ام گفتم، گفتم که چند روز دیگر سالگرد برادرم است می‌خواهم کنار مزارش باشم، از مرگ مادرم گفتم. گفت: باید بمانی و حبس بکشی … در اوج استیصال بودم، کرم‌هایی که از خوردن روحم تغذیه می‌کردند، همان شب با گیوتین کنسرو ماهی رگم را زدم ،،، روی دیوار حمام نوشتم؛ داداشا حلالم کنید. همبندی‌ها اورژانس را خبر کردند، پیروزفر رئیس تیپ ۶ زندان گفت : دعا کن که بمیری، اگر نه خودم تکه‌تکه‌ات می‌کنم، سه روز بعد در بیمارستان، با دیدن رسولی، از مزدوران زندان خودم را باختم و از طبقه سوم  به پایین انداختم …. مرگ تو کجایی ،،، دچار آسیب نخاعی شدم! اما اسمم در لیست عفو شده‌ها بود … نمی‌توانستم  راه بروم، پدرم مرا به تبریز برد، من به ته لیوان رسیده بودم، دوباره پلیس امنیت برای خودکشی‌ام در زندان پرونده گشوده بود و من احضار شدم …طاقت مواجهه با شیطان را نداشتم …قرص‌هایم و بعد لیوان آب … من مرده بودم …..و تمام دردهایم را با خود دفن کردم»

- متن و ویدیو ارسالی از طرف یکی از دوستان نزدیک اشکان


#اشکان_بلوچ #نه_به_جمهوری_اسلامی  #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم

https://t.center/alahiaryparviz38
💥💥💥

بزرگترین زندان عالم، درون کسی است که زندانی برای آزادی ساخته است

ترانه را زندانی کردی با اینهمه آواز روی لب‌ها شکفته چه می‌کنی؟

کیان را کشتی، با رنگین‌کمانی که به برادر کوچکش سپرده چه می‌کنی؟

خدانور را تشنه به تیرک ستم بستی، با لب‌های خروشان چه می‌کنی؟

برای دمی جرات داشته باش و نگاه به جرات مردم. در همین لحظه سرت را از گریبان خفقان بیرون بیاور و نگاه کن به مردم در خیابان.
ساچمه‌ها و گلوله‌هایت را غلاف کن. تو همسایه‌ی دیروز و امروز و اگر بخواهی فردای مایی.

هیچ‌کس نتوانسته و نمی‌تواند تا ابد آزادی را انکار کند. به آینده بیندیش. به جای زندان، مدرسه بساز. اگر ساچمه را غلاف کنی، دوشادوش هم، آجر به آجر، چه متروپل‌ها که خواهیم ساخت، همه درست و درمان.
طوری که هیچ عروس و دامادی زیر آوارش در کافه‌‌ی تازه تاسیس‌شان جان نسپرند.

از انکار آزادی بیش از همه، خودت در عذاب خواهی بود.
به تاریخ نگاه کن. کسانی که آزادی را در درون خود انکار کردند، بیرون از خود زندان‌ها ساختند.
آزادی در ذات انسان است و آنها ذات خود را انکار کردند.

هیچ‌کس به ماهی آموزش نمی‌دهد که چطور شنا کند و به یوز که چطور بدود و پروانه که چطور بال بزند، چرا که در ذات آنهاست.

آزادی هم در ذات انسان است اما اگر انکارش کنی... یعنی اگر ماهی، شنا کردن را انکار کند، محال‌ترین کار دنیا این است که بخواهی به او شنا کردن یاد بدهی!

تیر نزن. خودت را به انکار نزن. به ذات انسانی‌ات برگرد.
تا دیر نشده از دروغ‌گفتن به خودت دست بردار.

کسانی که از دروغ ارتزاق می‌کنند، آزادی را نه در بیرون که در درون خود به زندان انداختند.
و بزرگترین زندان عالم، درون کسی است که زندانی برای آزادی ساخته است.
«زهرا عبدی»
.
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #انقلاب۱۴۰۱ #ترانه_علیدوستی #زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید #نه_به_جمهوری_اسلامی .

از کانال نویسنده

https://t.center/alahiaryparviz38