♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

#ادبیات_عامه
Канал
Логотип телеграм канала ♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥
@ahmadi111Продвигать
127
подписчиков
415
фото
70
видео
1,87 тыс.
ссылок
#تاریخ و #ادبیات #تالش ♥♥♥♥♥ ارتباط با ما 👇👇👇 @Razdari22 #آگاهی از تاریخ ، از مهمترین دانایی هاست که همگان باید بدانند از گذشته پند بگیرند ،آینده را بسازند
Forwarded from تـــــــالـــــــــــــش
#ادبیات_عامه
#ماتیتی

#فرخنده_نشاتی
#شهاب‌_الدین_قناطیر
«ماتیتی»، محرف جملهٔ «ماه دیدی؟!» است. اگرچه بعضی می‌گویند محرف جملهٔ «ماه تو را دیدم» است. این جمله، برای معرفی ماه به کودکان گفته می‌شود.
«ماتیتی» در گویش بهبهانی، نوعی بازی کودکانه است. این بازی معمولاً در شب‌های تابستان و روی پشت‌بام‌ها به‌ویژه در شب‌های مهتابی که ماه جلوه و درخشش بیشتری داشت، طرفداران زیادتری هم پیدا می‌کرد.
در این بازی ضمن نشان دادن ماه به کودک، با خواندن اشعار کودکانه، او را همراهی می‌کردند:
«ماتیتی! ماتیتی! ببه یکِ ما ندیتی؟
پیغومی هُدِه بیتی»
این بازی شبیه نوعی بازی است که در سمنان وجود داشت. آنها بعد از آنکه ماه را با انگشت به کودک نشان می‌دادند و او سرش را برای دیدن ماه، بالا می‌کرد زیر گلویش را قلقلک می‌کردند. آنها به این بازی «الله تی‌تی» گویند. این بازی کودکانه، در واقع کلاس درسی چندمنظوره بود که چند هدف اساسی در آن نهفته بود:
۱- شناساندن پدیده‌های طبیعی به کودک.
۲- افزایش میزان دقت او به جهان اطراف.
۳- آشنایی کودک با اشعار کودکانه به گویش محلی. چرا که همراهی آهنگ و ریتم و بیان مطالب در قالب شعر، این درس‌آموزی را برای کودک دلپذیرتر می‌کند.
۴- از همه مهم‌تر نقش «مادر» در این بازی است که در قالب بازی و شعر، آرزوهای خود را تداعی می‌کند و از زبان کودک، خطاب به ماه، سراغ از پدر می‌گیرد:
ببِّه می؟ ببِّه نمی؟ دا په چه گه مهتومی؟
خبرت هه اَ اوُ دَسَه، سِه یتیما، ماتیتی؟(عباس سلطانی)
اما گاهی ماتیتی برای دیگران، می‌تواند پیامی فراتر از یک بازی کودکانه داشته باشد. ارتباط بین «ماه، یار و شب مهتاب» می‌تواند حامل پیامی از یار دورافتاده باشد آن جایی که شاعر واگویهٔ فراق و جدایی خود را این گونه می‌سراید:
یارکم می گلِ اَفتُو پِسِ دِر وِیسادِه
تااَمِی دِر، تو بره زی پسِ اُورا ماتیتی
«عاشقا اول ماه سیل تِه ری ماه مکنن
تو بیُو اول ماه سیل گُل ما، ماتیتی»
(عباس سلطانی)
نکتهٔ مهم این است که در بهبهان محله‌ای به نام «ماتیتی/سِرِمِیدوُ» وجود دارد و در آنجا حمام و مسجدی هم به همین نام بوده است.

#علی_ماسالی
واژهٔ «تیته» در گویش تالشی به معنی شکوفه‌ها وگل‌های ریز صحرائی است و تیتی نیز گویش بچگانه‌ای است که به جوجه‌ها و پرندگان گفته می‌شود.

#لسان‌_الحق‌_طباطبایی
ماتیتی در خوروبیابانک همانند
بهبهان است. در کرمان و بابل و بابلسر
هم ماتیتی را شنیده‌ام. «تیتی» به گمانم با مصدر دیدن از یک ریشه است؛ همچنین تیته و تیتک که گوهر میانهٔ تاج جواهرنشانی است، زنان دور سر می‌بندند و چون چشم می‌نماید.
در ترانه ماتیتی فعل دیدی به زبان کودک از زبان مادر به لفظ دیتی یا تیدی بیان می‌شود، البته در خوروبیابانک.

#چنگیز_کلهور
در کلهوری یک بازی ویژهٔ بچه‌ها به نام «ته‌ی‌ته‌ی» (taytay) وجود دارد. در این بازی بچه‌ها چهرهٔ خود را پنهان می‌کنند و ناگهان سرشان را از پستو، بیرون می‌آورند و می‌گویند: ته‌ی (tay).

#محمد_فاطمی
این اصطلاح می‌تواند معنای ضمنی این بیت از مثنوی هم باشد:
بهر طفل نو پدر تی‌تی کند
گرچه عقلش هندسه گیتی کند
از طرفی دیگر، اولین کلماتی که کودکان به کار می‌برند «تکرار کلمه دیگر» است، مثلاً: تی‌تی (که ناگفته نماند در ادب عامهٔ مردم روستای زردان خراسان جنوبی نوعی نام‌آوا هم هست)؛ نه‌نه، به‌به، مه‌مه ( گونه از کلمهٔ مادر در گویش خراسانی) و قس علیهذا که دلیلی روانشناسیک دارد.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.


📚 https://t.center/Ahmadi111


.
🔶عروس #گوله #گیلان


#علی_ماسالی
#دکتر_ملیحه_متغیر
#دکتر_صدیقه_رمضانخانی
#دکتر_غلامرضا_هاتفی
#ادبیات_عامه
#عروس_گوله_هیرمبا

یکی از معروف‌ترین آیین‌های نمایشی گیلان «عروس گوله» است. با توجه به ساختار نمایشی یکی از باشکوه‌ترین آیین‌های نمایشی است که پیشینهٔ آن به چند صد سال قبل باز می‌گردد. این نمایش از آیین‌های استقبالی نوروز است و در هر منطقهٔ گیلان با یک چاشنی بومی اجرا می‌شود و روایتی است. در واقع از شب چهارشنبه سوری به بعد در رشت و حومه‌های شهر، شخصی را که عروس گوله می‌گویند لباس‌های قشنگ محلی که دارای زینت‌های فراوانی است، می‌پوشانند و با عده‌ای از کودکان همراه به رقص و پایکوبی و دست‌فشانی می‌پردازند. مردم با نمایش عروس گوله که به طور مشترک بین گیل‌ها و تالش‌ها اجرا می‌شود به استقبال نوروز می‌روند. عروس گوله تحریف‌شدهٔ نام «عروس و غوله» است. غول کسی است که با کاه و کلش خود را گریم می‌کند و در این نمایش روز عروسی وارد معرکه می‌شود و عروس را به زور از دست داماد می‌رباید. در واقع، عروس گوله بازمانده‌ای از اعمال نیایش کشاورزی است. نمایشی شاد و موزیکال که به صورت گروهی انجام می‌شود. گروه نمایش، خانه‌به‌خانه و آبادی به آبادی می‌روند و گروهی از مردم نیز آن‌ها را همراهی می‌کنند و شعر عروس گوله را می‌خوانند و شادی مردم را فراهم می‌آورند:
عروسَ گولی باوردیم* جان دیلی باوردیم* خانخاه تره ناردیم* تی پسره باردیم* عروس گلی همینه* بدین چه نازنینه* تی چوشم درویش بکن* عروس خو یار شینه
این مراسم به نوعی در بین زرتشتیان یزد هم وجود دارد. به صورتی که سمبلیک عروس را می‌دزدیدند و از پشت‌بام فراری می‌دادند. این رسم خیلی شبیه مراسم «کوسه برنشین» است که دسته می‌شدند و به در منازل می‌رفتند و نزدیک نوروز به صورت نمادین می‌رقصیدند و چیزی از صاحبخانه دریافت می‌کردند که در یزد به «جشن هیرمبا» معروف بوده.
در واقع جشن هیرمبا یکی از مراسم کهن ایرانیان است که توسط زرتشتیان شریف‌آباد اردکان اجرا می‌شود.
این جشن در روز اشتاد و ماه آذر قدیم، برگزار می‌شود. یعنی زمانی که 100 روز مانده به نوروز (امروزه از 25 تا 29 فروردین برگزار می‌شود). واژهٔ «هیر» در فرهنگ لغت به معنی آتش است و می‌توان آن را به جشن سده نسبت داد. پس هیرمبا را می‌توان این گونه معنی کرد: «آتش افزون باد یا آتش پایدار باد». و این‌چنین آغاز می‌شود که پسین روز اَرت و آذرماه (25 فروردین) به زیارت پیر هریشت می‌روند و شب را در آنجا به سر می‌برند و بامداد روز اشتاد (26 فروردین) به کوه‌های اطراف پیر، حرکت کرده و هیزم‌های خشک را که «غیزل» می‌گویند جمع‌آوری می‌کنند. البته تعدادی نذورات خود را انجام می‌دهند و همهٔ شرکت‌کنندگان با نان، شیر، پشمک و... پذیرایی می‌شوند. بعد از صرف ناهار سخنرانی می‌کنند، از کسانی که خیرات انجام داده یاد می‌شود و برایٔ کسانی که برای نخستین بار شرکت دارند، مراسم چوب‌زنی اجرا می‌شود، شیرینی و شربت پخش می‌شود، بعد بار سفر می‌بندند و به سمت شریف‌آباد می‌روند. غیزل (بوته‌های خشک بیابان) را نیز با خود می‌برند و البته هر خانه‌ای نیز مقداری هیزم به آن اضافه می‌کند. در یک میدان، کوهی از هیزم انبار می‌شود و هنگام غروب تعدادی از مردان در کنار هیزم حلقه زده، فردی با صدای بلند دینداران شریف‌آباد را که جهان را بدرود گفته‌اند یاد می‌کند و در جواب فرد دیگری می‌گوید خدایش بیامرزد و گروهی با صدای بلند می‌گویند هیرُمبا (شاید به این معنی باشد که مهر و دوستی‌ها ادامه دارد و پایدار است).
در پایان نیز توسط موبد محل که آفرینگان آتش به دست دارد و اوستا را زمزمه می‌کند، آتش هیرمبا روشن می‌شود و همه شادی‌کنان در اطراف آتش با دل‌هایی پر از مهر و دوستی، با اندیشه و گفتار و کردار نیک به نماز ایستاده و از اهورامزدا درخواست دارند که: آتش این خانه (مکان‌) هماره فروزان باد، آتش این خانمان پایدار باد، آتش این خانواده خاموش مباد، این خانه همیشه گشوده و آباد باد... و بعد، کمی از این آتش را به خانه‌ها برده و روز بعد به آتشکده برگشت می‌دهند. این جشن در روزهای آسمان (27 فروردین)، زامیاد (28 فروردین) و مانتره سپند (29 فروردین) ادامه دارد و در آن به انجام نذورات و دادن شیرینی در منزل خود یا آتشکدهٔ محل می‌پردازند و جمعا پنج روز به طول می‌انجامد.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111




.